حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

دعوت مسلم بن حارث تمیمى

دعوت مسلم بن حارث تمیمى

حسن بن سفیان و ابونعیم از عبدالرحمن بن حسان کتّانى روایت نموده‏اند که: مسلم بن حارث بن مسلم تمیمى به من خبر داد، که پدرش به او چنین خطاب کرده است: پیامبر خدا صآنها را به سریه‏اى فرستاد. مى‏گوید: چون ما به نقطه‏اى که باید حمله کنیم، رسیدیم، اسبم را سرعت بخشیدم، و از همراهانم سبقت گرفتم، و اهل قریه با گریه و ناله از ما استقبال نمودند. من به آنها گفتم: بگویید: معبودى جز یک خدا نیست در امان بوده، و خود را نگه مى‏دارید، آنها این را گفتند. همراهانم نزدم آمده مرا ملامت نموده گفتند: ما را از غنیمت پس از این که به دست مان افتاده بود محروم ساختى!! هنگامى که برگشتیم این را به پیامبر خدا صمتذکر شدند، رسول خدا صمرا خواست، و از آنچه انجام داده بودم، ستایش به عمل آورده گفت: «خداوند برایت در مقابل هر انسانى از آنها اینقدر و آن قدر (اجر) نوشته است».

عبدالرحمن مى‏گوید: من سبب آن بودم، و مى‏افزاید: بعد از آن پیامبر خدا صفرمود: «من برایت نامه‏اى مى‏نویسم، و در آن برایت براى ائمه مسلمانان که بعد از من مى‏باشند سفارش مى‏کنم». پیامبر صاین کار را نمود، بر آن مهر زده و آن را به من تحویل داده گفت: «چون نماز صبح را خواندى، قبل از این که با کسى صحبت کنى، هفت مرتبه بگو: (اللهمَّ اَجِرْنِىْ مِنَ النَّارِ) «بار خدایا مرا ز آتش دوزخ در امان دار». چون اگر تو در همان روز بمیرى خداوند برایت از آتش دوزخ امان نوشته مى‏کند، و چون نماز مغرب را خواندى قبل از این که با هیچ کس صحبت کنى هفت بار بگو: بار خدایا، مرا از آتش دوزخ در امان دار، چون تو، اگر در همان شب بمیرى خداوند از آتش دوزخ امان برایت نوشته مى‏کند».

هنگامى که پیامبر خدا صرحلت فرمود، نزد ابوبکر سآمدم، نامه را گشود، و آن را قرائت نمود، چیزى را به من امر کرد، و بر آن مهر نمود. بعد از آن، نامه را براى عمر سآوردم، او نیز عین عمل را انجام داد، پس از وى آن را براى عثمان سآوردم، او نیز عین کار را انجام داد. مسلم بن حارث مى‏گوید:

حارث در زمان خلافت عثمان سدرگذشت، و نامه نزد ما باقى بود، تا این که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، او براى حاکمش که در منطقه ما بود، نوشت: مسلم بن حارث بن مسلم تمیمى را با نامه پیامبر خدا صکه براى پدرش نوشته بود، برایم بفرست. من با آن نامه به طرف وى فرستاده شدم، و او نیز چیزى را به من امر نمود، و بر آن نامه مهر زد [۳۱۷]. این چنین در کنز العمال (۲۸/۷)، و المنتخب (۱۶۲/۴) آمده است.

[۳۱۷] ضعیف. ابوداود (۵۰۸۰) و ابن حبان (۲۰۲۲). در سند آن مسلم بن الحارث است که جز ابن حبان کسی وی را ثقه ندانسته است. دارقطنی در بباره‌ی وی می‌گوید: مجهول است. نگا: «تهذیب التهذیب» (۱۰/۱۱۳) و ضعیف ابی داود (۱۰۸۴).