حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

پیامبر صو برانگیختن و تشویق یارانش در اداى دعوت وى، و عدم اختلاف در آن، و فرستادن آنها به اطراف جهان

پیامبر صو برانگیختن و تشویق یارانش در اداى دعوت وى، و عدم اختلاف در آن، و فرستادن آنها به اطراف جهان

طبرانى از مِسوَر بن مَخْرمه سروایت نموده، که گفت: پیامبر صدر میان اصحاب خود آمده گفت: «خداوند مرا رحمت براى همه مردم جهان مبعوث کرده است، بنابراین دعوت مرا براى دیگران برسانید - خداوند رحمت‌تان کند - چنان که حواریون با عیسى ÷مخالفت نمودند با من مخالفت نکنید، او آنان را مانند این چیزى که من شما را به طرف آن دعوت مى‏کنم، دعوت نموده بود. کسى از آنها که راهش دور بود ناخشنودى مى‏کرد، عیسى بن مریم ازین حالت به خداوند شکایت برد. چون صبح شد هر یکى از آنها به زبان همان قومى صحبت مى‏کرد که به طرف آن در انجام مأموریتى موظّف شده بود. آن گاه عیسى به آنان فرمود: این کارى است که خداوند اراده نموده است تا شما آن را انجام دهید، بنابراین در انجام این عمل کوتاهى ننموده و آن را عملى کنید». اصحاب شدر پاسخ به پیامبر خدا صگفتند: اى پیمبر، ما این مأموریت را از طرف تو انجام مى‏دهیم، هر جایى که مى‏خواهى و خواسته باشى ما را بفرست به این صورت پیامبر خدا ص(افراد ذیل را از اصحاب خود به‌سوى پادشاهان و سران جهان و بقیه سردمداران آن وقت) ارسال نمود: عبدالله بن حُذافه سرا به‌سوى کسرى، سلیط بن عمرو سرا به‌سوى هوذه بن على سردمدار یمامه، علاء بن حضرمى سرا به‌سوى مُنذِر بن ساوى سردمدار هَجَر، عمروبن العاص سرا به طرف جَیفر و عَبّاد پسران جُلُندى پادشاهان عمان، دِحیه کلبىسرا نزد قیصر، شُجاع بن وهب اسدى سرا به‌سوى مُنذِربن حارث بن ابى شِمر غَسّانى و عمروبن اُمَیه ضَمْرى سرا نزد نجاشى.

اینها همه قبل از درگذشت پیامبر صدوباره برگشتند. به جز علاء بن حضرمى سکه هنگام وفات پیامبر صدر بحرین بود [۲۰۵]. هیثمى مى‏گوید: درین روایت محمدبن اسماعیل بن عیاش آمده و وى ضعیف مى‏باشد. این چنین در المجمع (۳۰۶/۵) آمده است.

حافظ درالفتح (۸۹/۸) مى‏گوید: سیرت نویسان افزوده‏اند که: پیامبر خدا صمهاجر بن ابى امیه را به نزد حارث بن عبد کلال، جریر سرا نزد ذى کلاع، سائب سرا نزد مُسَیلَمَه (کذاب)، و حاطب ابن ابى بَلْتَعَه سرا نزد مَقُوقِس فرستاد.

مسلم از انس سروایت نموده که: پیامبر خدا قبل از رحلت خود براى کسرى، قیصر، نجاشى و هر جبار سرکش نامه نوشت، که در نامه‏هاى خود آنها را به طرف اسلام دعوت مى‏نمود، هدف از نجاشى در اینجا نجاشى اى نیست که پیامبر صبر وى غایبانه نماز جنازه به جاى آورد [۲۰۶]. این چنین در البدایه (۲۶۲/۴) آمده.

احمد و طبرانى از جابر سروایت نموده‏اند که گفت: پیامبر خدا صقبل از درگذشت خود به کسرى و قیصر و هر جبار و ستمگر نامه نوشت [۲۰۷]. هیثمى (۳۰۵/۵) گفته است: در این ابن لهیعه آمده که حدیثش حسن است، ولى بقیه رجال وى رجال صحیح مى‏باشند.

[۲۰۵] ضعیف. طبرانی در «الکبیر» (۱۲) در آن دو علت (مشکل) وجود دارد: محمد بن اسماعیل بن عیاش ضعیف است. نگا: «التقریب» (۲/۱۴۵) و هیثمی در «المجمع» (۵/۳۰۶). و دوم اینکه محمد بن اسحاق مدلس است و عنعنه کرده است. [۲۰۶] مسلم. (۱۷۷۴). [۲۰۷] حسن لغیره. احمد (۳/۳۳۶). و طبرانی در «الاوسط» همچنانکه در «مجمع الزوائد» (۵/۳۰۵) آمده است. در آن ابن لهیعه است که ضعیف است. نگا: «التهذیب» (۵/۳۲۷) اما حدیث انس نزد امام مسلم که قبل از آن گذشت شاهد آن است.