حکایت بیعت زنان انصار هنگام قدوم رسول خدا ص
احمد، ابویعلى و طبرانى - و رجال وى، چنان که هیثمى (۳۸/۶) مىگوید، ثقهاند - از ام عطیه لروایت نمودهاند که گفت: هنگامى که رسول خدا صوارد مدینه گردید، زنان انصار را، در یک خانه جمع نمود، و بعد از آن عمر بن الخطاب سرا نزد آنها فرستاد، او در دروازه ایستاد و بر آنها سلام داد، و آنان نیز سلام را پاسخ دادند. عمر سفرمود: من فرستاده رسول خدا صبهسوى شما هستم. (ام عطیه گوید) گفتیم: مرحبا به رسول خدا صو به فرستاده رسول خدا صعمر سگفت: شما بیعت کنید که به خداوند چیزى را شریک نمىآورید، سرقت نمىکنید، زنا نمىنمایید، فرزندان خود را به قتل نمىرسانید، بهتانى را که از پیش دستها و پاهاى خود ساختهاید روى صحنه نمىآورید [۳۹۰]. و درکار معروف نافرمانى نمىکنید. زنان گفتند: بلى، آن گاه حضرت عمر سدست خود را از بیرون دروازه پیش آورده و زنان نیز دستهاى خویش را از درون دراز کردند، بعد از آن عمر سفرمود: بار خدایا گواه و شاهد باش، و به ما دستور داده شد تا در دو عید، زنان حائضه و دوشیزگان نوباوه را با خود بیاوریم [۳۹۱]، من وى را از بهتان و از این قولش که: در کار معروف و پسندیده تو را نافرمانى نکنند، پرسیدم، پاسخ داد: این نوحه کشیدن است [۳۹۲]. این را ابو داود به اختصار زیاد روایت نموده. این چنین در مجمع الزوائد (۳۸/۶) آمده.
مىگویم: این را بخارى نیز به اختصار روایت نموده [۳۹۳]، و ابن سعد و عبد بن حمید آن را، چنان که در الکنز (۸۱/۱) آمده، به طولش روایت نمودهاند. احمد، ابویعلى و طبرانى - و رجال وى، چنان که هیثمى (۳۸/۶) مىگوید، ثقهاند - از سلمى بنت قیس ل- که از خالههاى رسول خدا صمىباشد و با وى در دو قبله نماز گزارده، و یکى از زنان بنى عدى بن نجار بود - روایت نمودهاند که گفت: با عدهاى از زنان انصار نزد رسول خدا صآمده با وى بیعت کردم، وى هنگامى که با ما شرط گذاشت تا به خداوند چیزى را شریک نسازیم، دزدى نکنیم، زنا ننماییم، فرزندان خویش را به قتل نرسانیم، و بهتانى را که نزد خود ساختهایم روى صحنه نیاوریم و در کار معروف و پسندیده نافرمانىاش را ننماییم، گفت: «و به شوهران خود خیانت نکنید». مىگوید: و با پیامبر خدا صبیعت نمودیم. و بعد از آن برگشتیم، من براى یکى از آن زنان گفتم: برگرد، و از پیامبر خدا صبپرس که خیانت در مقابل شوهران مان چیست؟ وى مىافزاید: آن زن پیامبر صرا پرسید و او فرمود: «خیانت این است که مالش را بگیرى و با بىپروایى به شخص دیگرى بدهى» [۳۹۴].
امام احمد از عائشه بنت قدامه لبه معناى این در بیعت مطابق آیه [۳۹۵]چنان که در ابن کثیر (۳۵۳/۴) آمده [۳۹۶]، روایت کرده است. و طبرانى در الکبیر والاوسط از غفیله بنت عبید بن حارث بروایت نموده، که گفت: من و مادرم قریره بنت حارث عنواریه نزد جمعى از زنان مهاجر آمدیم، و با رسول خدا صدر حالى که در ابطح، سایبانى را براى خود درست نموده بود، (و در آن قرار داشت) بیعت نمودیم، او از ما تعهد گرفت، تا به خداوند چیزى را شریک نیاوریم.... همه آیه را [۳۹۷]. هنگامى که ما آن را پذیرفتیم، و دستهاى خود را دراز نمودیم تا همراهش بیعت کنیم فرمود: «من دستهاى زنان را لمس نمىکنم»، و براى مان طلب آمرزش نمود، و آن بیعت ما بود [۳۹۸]. هیثمى (۳۹/۶) مىگوید: در این حدیث موسى بن عبیده آمده و او ضعیف مىباشد.
مالک از امیمه بنت رُقَیقه، که ابن حبان آن را صحیح دانسته، روایت نموده، که گفت: در میان زنانى که با پیامبر خدا صبیعت مىکردند، نزدش آمدم و گفتیم: اى رسول خدا، همراهت بیعت مىکنیم، تا به خداوند چیزى را شریک نیاوریم، دزدى نکنیم، زنا ننماییم، فرزندان خویش را به قتل نرسانیم، و بهتانى را که از پیش دستها و پاهاى خود ساخته باشیم روى صحنه نیاوریم، و از تو در کار پسندیده نافرمانى نکنیم. پیامبر خدا صفرمود: «در آنچه توانستید و توانایى آن را داشتید». گفتیم: خدا و پیامبرش بر ما از ما مهربان ترند. بیا اى رسول خدا که با تو بیعت نماییم، گفت: «من با زنان دست نمىدهم، و جز این نیست که گفتارم بر صد زن مانند قولم براى یک زن است» [۳۹۹]. این را ترمذى و غیر وى به اختصار، چنان که در الاصابه (۲۴۰/۴) آمده، روایت کردهاند.
[۳۹۰] یعنى فرزندانى را که از شوهران خودتان نیستند براى آنها نسبت ندهید. م. [۳۹۱] به نقل از مسند امام احمد (۴۰۹/۶) و در مجمع الزوائد آمده: و امر نمود که خارج شود. و ما از تشییع کردن جنازهها نهى شدیم، و جمعه هم بر ما فرض نیست. [۳۹۲] صحیح. به روایت احمد (۵/ ۸۵)، و (۶/ ۴۰۸، ۴۰۹)، و بیهقی در «الکبری» (۳/ ۱۸۴). [۳۹۳] بخاری (۴۸۹۲). [۳۹۴] جضعیف. احمد (۶/ ۳۷۹) و ابویعلی (۷۰۷۰) و طبرانی در «الکبیر» (۷۵۱). احمد همچنین آن را به طور مختصر روایت نموده (۶/ ۴۲۲) اما در سند آن یک ناشناخته وجود دارد. نگا: «مجمع الزوائد» (۶/ ۲۸). [۳۹۵. ] و آیه این است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ يُبَايِعۡنَكَ عَلَىٰٓ أَن لَّا يُشۡرِكۡنَ بِٱللَّهِ شَيۡٔٗا وَلَا يَسۡرِقۡنَ وَلَا يَزۡنِينَ وَلَا يَقۡتُلۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ وَلَا يَأۡتِينَ بِبُهۡتَٰنٖ يَفۡتَرِينَهُۥ بَيۡنَ أَيۡدِيهِنَّ وَأَرۡجُلِهِنَّ وَلَا يَعۡصِينَكَ فِي مَعۡرُوفٖ فَبَايِعۡهُنَّ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُنَّ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٢﴾[الممتحنة: ۱۲]. ترجمه: «اى پیغمیر چون بیایند نزد تو زنان مؤمن براى بیعت کردن بر این که شریک نسازند به الله چیزى را و نه دزدى کنند ونه زنا کنند و نه بکشند اولاد خود را و نیارند سخن دروغ را که افتراکرده باشند آن را در میان دستها و پاهاى خود و نافرمانى نکنند تو را در کار نیک پس بیعت کن با ایشان و آمرزش بخواه براى ایشان ازالله به تحقیقآمرزگار و مهربان است». [۳۹۶] ضعیف. احمد (۶/ ۳۶۵)، و طبرانی در «الکبیر» (۶۶۳) در سند آن عبدالرحمن بن عثمان است که آنگونه که در «المجمع» (۶/ ۲۸) آمده، ضعیف است. [۳۹۷] یعنى همه چیزهایى را که در آیه فوق ذکر است،متذکر شد و از ما بر آن بیعت گرفت.م. [۳۹۸] ضعیف. طبرانی در «الکبیر» و «الأوسط». در سند آن موسی بن عبیدة است که آنگونه که هیثمی در «مجمع الزوائد» (۶/ ۳۶) گفته است ضعیف است گرچه معنای آن صحیح است و همچنین این روایت با لفظ «إنی لا أصافح النساء» (من با زنان مصافحه نمیکنم) صحیح است: «الصحیحة» (۵۲۹). [۳۹۹] صحیح. به روایت احمد (۶/ ۳۵۷) و مالک (۲/ ۹۸۲، ۹۸۳) و ابن حبان (۴۵۳ ـ چاپ احسان) و طبری در «الکبیر» (۴۷۱) و بیهقی در «السنن» (۸/ ۱۴۸).