پیامبر صو مأمور ساختن فَرْوَه قُطَیفِى براى دعوت در قتال
ابن سعد، احمد، ابوداود، ترمذى (۱۵۴/۲) که آن را حسن دانسته، طبرانى و حاکم از فَرْوَه بن مُسَیک قُطَیفِى سروایت نمودهاند که گفت: نزد پیامبر صآمده گفتم: اى پیامبر خدا، آیا بر ضد آن عده از قومم که روى گردانیدهاند، توسط آنهایى که روى آوردهاند، بجنگم؟ پیامبر صفرمود: «بلى بجنگ». بعد از آن نظر جدیدى برایم پیدا شد و عرض کردم: اى پیامبر خدا، نه، بلکه آنها اهل سبأ هستند، و از نیرومندى و قدرت زیادى برخوردارند. آن گاه پیامبر صمرا به قتال اهل سبأ مأمور ساخت و به من اجازه داد، چون از نزدش بیرون شدم، خداوند آنچه را که درباره سبأ نازل فرموده است، نازل کرد. سپس پیامبر خدا صمىپرسد: «قُطَیفِى چه کرده است؟» و کسى را به منزلم فرستاد، او دریافت که من حرکت نمودهام، ولى مرا باز گردانید. و هنگامى که نزد پیامبر خدا صآمدم، او را در حالى نشسته یافتم که اصحابش در اطرافش قرار داشتند، (خطاب به من) فرمود: «قوم را دعوت کن، و کسى که از آنها جواب مثبت داد آن را قبول نما، وکسى که ابا ورزید، تا این که دربارهاش برایم حکمى نیامده بر وى عجله و شتاب مکن». مردى از میان قوم پرسید: اى پیامبر خدا صسبأ چیست، کدام سرزمین است یا زن؟ پیامبر صپاسخ داد: «نه سرزمین است ونه هم زن، بلکه مردى است پدر ده عرب. شش تن آن در یمن سکونت کردند، و چهار تن دیگر آنها در شام، امّا کسانى که در شام زندگى و سکونت اختیار نمودند، عبارتند از: لَخْم، جُذَام، غَسّان، و عامله، و امّا کسانى که در یمن سکونت گزیدند عبارتند از: اَزْد، کنْدَه، حِمْیر، اشعریون، انمار و مذحج» آن مرد پرسید: اى پیامبر خدا انمار کیست؟ پیامبر صپاسخ داد: «همان کسانىاند که از جمله آنها خَثْعَم و بَجِیله مىباشند» [۱۷۸]. این چنین در کنزالعمال (۲۶۰/۱) آمده است.
و همچنین نزد احمد و عبد بن حُمَید از فَرْوَه سروایت است که گفت: نزد پیامبر خدا صآمده گفتم: اى پیامبر خدا صمن با کسانى از قومم که روى آوردهاند بر ضد آنهایى که روى گردانیدهاند مىجنگم؟ پیامبر خدا صفرمود: «بلى، با روى آورده قومت بر ضد متمردان آن بجنگ». چون از نزدش برگشتم، مرا فراخوانده گفت: «با آنها تا این که به اسلام دعوت نکردهاى نجنگ». بعد پرسیدم: اى پیامبر خدا صدرباره سبأ چه فکر میکنى؟ این نام کدام وادى یا کوه است؟ یا چیز دیگرى؟ پیامبر خدا صپاسخ داد: «نه، بلکه او مردى از عرب بوده که ده فرزند داشت».... و حدیث را متذکر شده. این اسناد اگرچه در آن ابو حباب [۱۷۹]کلبى است، و درباره وى چیزهایى گفتهاند، یک اسناد حسن مىباشد، زیرا این حدیث را ابن جریر از ابوکرِیب از عبقرى [۱۸۰]از اسباط ابن نصر از یحیىبن هانى مرادى از عمویش و یا از پدرش که اسباط در این مورد شک نموده - نیز روایت کرده و مىگوید: فَرْوَه بن مُسَیک نزد پیامبر خدا صپیش شد... [۱۸۱]و حدیث را متذکر شده، این چنین در تفسیر ابن کثیر (۵۳۱/۳) آمده است.
[۱۷۸] صحیح. ترمذی (۳۲۲۲) و احمد (۳/۴۵۱) و ابوداود (۳۹۲۳) و حاکم (۲/۴۲۴). آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۱۷۹] در بعضى مآخذ (ابوجناب) ذکر شده، پاروقى صفحه ۱۷۶ همین جلد ملاحظه شود. [۱۸۰] در شرح حیاة الصحابه به عبقزى تصحیح شده است. [۱۸۱] حسن لغیره. آن را در مسند احمد نیافتم. در سند آن ابوحباب کلبی است که ضعیف است. حافظ میگوید: به علت زیادهروی در تدلیس وی را ضعیف دانستهاند. اما این حدیث طریق دیگری نزد ابن جریر در تفسیرش (۲۲/۷۷) داراست. همچنین ابن کثیر برای این حدیث طرق دیگری در تفسیرش ذکر میکند.