پیامبر صو گرد آوردن خویشاوندان و اهل بیتش بر طعام جهت دعوت آنها بهسوى اسلام
احمد همچنین از على سروایت نموده، که گفت: چون این آیه نازل شد: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾پیامبر صاهل بیت خود را جمع کرد، که سى تن از آنها گرد آمدند، همه خوردند و نوشیدند، على سمىگوید: پیامبر صبه آنها گفت: کى دینهاى مرا و وعده هایم را به گردن مىگیرد و بعد از من سرپرستى اهلم را مىکند تا با من در جنّت همنشین باشد؟» مردى گفت: اى پیامبر خدا تو بحر بودى، و کى مىتواند به این کار اقدام نماید؟ على مىگوید: بعد از آن پیامبر صاین گفته خود را - سه مرتبه - تکرار نمود. مىگوید: پیامبر خدا صآن را بار دیگر بر اهل بیت خود عرضه نمود، در این میان على سگفت: من این مسؤولیت را انجام مىدهم [۱۶۳].
احمد همچنین از على سروایت نموده که: پیامبر خدا صبنى عبدالمطّلب را که یک گروهى را تشکیل مىدادند، جمع - یا دعوت - نمود که هر یک از آنها تقریباً یک بره گوسفند و یا بز، و مقدار زیادى آب را به تنهایى خود مىنوشید، آن گاه پیامبرصبراى آنها یک پیمانه طعام را پخت، آن را خوردند تا این که سیر شدند، و طعام - گویى که به آن هیچ دست نرسیده باشد - به همان حالت خود باقى ماند، و بعد از آن جام کوچکى را آورد و از آن نوشیدند تا این که سیراب شدند، و آن آب به همان صورت قبلى خود باقى ماند، گویى که نوشیده نشده و دست نخورده باشد. پیامبرصبعد از این فرمود: «اى بنى عبد المطّلب، من براى شما به شکل خاص و براى بقیه مردم به شکل عام فرستاده شدهام، و ازین واقعه [۱۶۴]معجزهاى بزرگ را مشاهده نمودید. اکنون کدام یک از شما با من بیعت مىکند تا برادر و رفیقم باشد؟» علىسمیگوید: هیچ کس در پاسخ به گفته پیغمبر برنخاست. وى مىافزاید: من - که کوچکترین قوم بودم به طرف وى برخواستم. حضرت علىسمیگوید: پیامبر صبه من گفت: «بنشین» و بعد از آن او همان گفته خود را سه مرتبه تکرار نمود و در هر مرتبه من در مقابلش بر مىخواستم و او به من مىگفت: «بنشین» تا این که در مرتبه سوم او دست خود را در دست من نهاد. [۱۶۵]این چنین در تفسیر ابن کثیر (۳۵۰/۳) آمده است. بزار از علىسروایت نموده که گفت: چون آیه نازل شد: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾. پیامبر خداصگفت: «اى على از یک ران گوسفند با یک پیمانه گندم طعامى آماده کن، و بنى هاشم را برایم جمع نما» - و آنها در آن روز چهل مرد، و یا چهل تن به جز یک مرد (یعنى سه و نه تن) بودند. - علىسمىگوید: پیامبر خدا صطعام را خواست و آن را در میانشان گذاشت. از آن طعام خوردند تا که سیر گردیدند. در میان آنها کسانى بود که یک بز را با نانخورشش مىخورد (و سیر نمىشد، ولى این بار همه آنها فقط از همان طعام اندک سیر شدند). بعد از آن جام شیر را به آنان تقدیم داشت، از آن نیز نوشیدند تا این که از نوشیدن باز مانده و سیر شدند. درین فرصت کسى از آنها گفت چون این جادو دیگر جادویى ندیده بودیم - روایت مىکنند که گوینده این قول ابولهب بود -، بعد ازین روز باز پیامبر خدا صگفت: «اى على، از پاى گوسفندى با یک پیمانه (گندم) طعام آماده کن، و کاسه بزرگى از شیر را نیز آماده بساز». على سمىگوید: من این کار را انجام دادم. آنها از آن چون روز اوّل خوردند، و چنان که در مرتبه اوّل نوشیده بودند، نوشیدند، در این بار نیز چون مرتبه اوّل اضافه ماند. کسى از آنها باز، گفت: ما جادویى چون امروز ندیدیم. پیامبر صبار دیگر بعد ازین رویداد فرمود: «اى على از پاى گوسفند و یک پیمانه (گندم) برایم طعام آماده کن، و کاسه بزرگى از شیر را نیز آماده کن» من این کار را انجام دادم. آن گاه پیامبر صگفت: «اى على، بنى هاشم را برایم جمع کن». من آنها را جمع نمودم و آنها از آن خوردند و نوشیدند، آن گاه پیامبر خدا صپیش از همه آنان گفت: «کدام یکى از شما دین مرا مىپردازد». مىگوید: خاموش باقى ماندم، و همه قوم نیز خاموش و ساکت بودند، پیامبر خدا صگفته خود را باز تکرار نمود، پاسخ دادم: من اى پیامبر خدا! پیامبر صفرمود: «تو اى على، تو اى على!» [۱۶۶]. هیثمى (۳۰۲/۸) مىگوید: این را بزار روایت کرده و لفظ نیز از اوست، و احمد این را به اختصار روایت نموده، چنان که طبرانى در الاوسط به اختصار روایت کرده است، و رجال احمد و یکى از اسنادهاى بزار بدون شریک که ثقه مىباشد، رجال صحیحاند.
ابن ابى حاتم این را نیز به این معنى روایت نموده و در حدیث وى آمده: پیامبر صگفت: «کدام یکى از شما قرضدارى مرا از طرف من ادا مىکند، و خلیفه و جانشینم در اهلم مىباشد؟» على سمىگوید: همه خاموش شدند و عبّاس نیز از ترس این که شاید با قبول نمودن آن تمام مالش در آن مصرف شود ساکت و خاموش ماند، بعد از آن پیامبر خدا صآن را بار دوم گفت: عبّاس این بار نیز خاموش ماند، چون من این حالت را مشاهده نمودم، گفتم: اى پیامبر خدا، من. على سمىافزاید: من در آن روز از همه آنها بد حالتر بودم، چشمهایم درد مىکرد و از آنها آب مىرفت و شکمم بزرگ بود، و ساقهایم خراشیده شده بودند [۱۶۷]. این چنین در تفسیر ابن کثیر (۳۵۱/۳) آمده است. این روایت را بیهقى در الدلایل و ابنجریر به سیاق مبسوطترى از این سیاق با زیادتهاى دیگر به اسناد ضعیف، چنان که در تفسیر ابن کثیر (۳۵۰/۳) و البدایه (۳۹/۳) آمده، روایت نمودهاند. حدیث به سیاق دیگرى از ابن عبّاس بدر دعوت نمودن مجامع و گروهها در (ص ۱۴۰) ذکر گردید.
[۱۶۳] ضعیف. احمد (۱/۱۱۱) در سند آن منهال بن عمرو و همچنین اسدی وجود دارد که ضعیف است نگا: التقریب (۱/۳۵۲). [۱۶۴] هدف از واقعه، برکت پیدا شدن در طعام و نوشیدنىداخل جام است که نشانهاى از نبوّت و معجزه را درین مقام ثابت مىکند. م [۱۶۵] صحیح. احمد (۱/۱۵۹)، هیثمی در «المجمع» (۸/۳۰۲) میگوید: رجال آن ثقهاند. شیخ احمد شاکر آن را صحیح دانسته است. [۱۶۶] ضعیف. شریک بدحفظ است و در واقع از جهت حفظش ضعیف است اما مسلم از وی بصورت متابعه روایت کرده است. [۱۶۷] ضعیف. ابن کثیر آن را در تفسیرش (۳/۳۶۳) به ابن ابی حاتم نسبت داده است. در اسناد آن منهال ابن عمرو که ضعیف است وجود دارد. همچنین عبدالله به عبدالقدوس را ائمهی جرح و تعدیل ضعیف دانستهاند. یحیی میگوید: او هیچ نیست بلکه رافضی خبیثی است. نگا: «میزان الاعتدال» (۲/۴۵۷).