حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

اسلام آوردن طفیل بن عمرو

اسلام آوردن طفیل بن عمرو

وى مى‏گوید: قبل از ظهر به مسجد رفتم، دیدم که رسول خدا صایستاده است و در کعبه نماز مى‏خواند. طفیل مى‏گوید: نزدیک وى رفته و خداوند أخواست تا بعضى سخنان وى را برایم بیان کند، طفیل مى‏گوید: کلام نیکویى را شنیدم، اومى افزاید: با خود گفتم: مادرم مرا از دست دهد، من مردى خردمند وشاعر هستم، و خوب از بد برایم پوشیده نمى‏ماند، پس مرا چه باز مى‏دارد که گفته‏هاى این مرد را بشنوم؟! اگر گفته‌هایش نیکو باشد آن را قبول مى‏کنم و اگر بد بود آن را ترک نموده و کنار مى‏گذارم.

بنابراین توقف نمودم تا این که رسول خدا صبه طرف خانه خود برگشت، من او را تعقیب نمودم تا این که داخل خانه‏اش شد، من نیز نزدش وارد گردیده گفتم: اى محمد، قومت به من چنین و چنان گفتند - چیزهایى را که به من گفته بودند - آنها به خدا سوگند، مرا تا این حد ترسانیدند که به خاطر نشنیدن قولت در گوشهایم پنبه گذاشتم بعد از آن خداوند خواست تا آن را به من بشنواند، و قول نیکویى را شنیدم، تو آنچه را با خود دارى، به من عرضه کن. او اسلام را به من عرضه داشت و قرآن را برایم تلاوت نمود. طفیل مى‏گوید: به خدا سوگند، قولى را هرگز بهتر از آن نشنیده بودم، ونه هم امرى را عادل‏تر از آن. طفیل مى‏گوید: در همانجا اسلام آوردم و به شهادت حق گواهى دادم، وعرض کردم: اى نبى خدا، من مردى هستم که قومم از من اطاعت مى‏کنند، ومن به طرف آنها برگشتنى هستم. آنها را به‌سوى اسلام دعوت مى‏نمایم، پس خداوند را دعا کن، تا نشانه‏اى به من بنمایاند که مددى برایم در دعوت آنها باشد. طفیل مى‏گوید: پیامبر فرمود: «بار خدایا برایش نشانه و آیه‏اى بگردان».