حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

حکایت اسلام آوردن وحشى بن حرب

حکایت اسلام آوردن وحشى بن حرب

طبرانى از ابن عبّاس بروایت نموده، که گفت: پیامبر صکسى را نزد وحشى پسر حرب قاتل حمزه سجهت دعوت وى به اسلام روان نمود وحشى براى پیامبر صپیام فرستاد که: اى محمّد چگونه مرا دعوت مى‏کنى، در حالى که خودت بر این باور هستى کسى که قتل نموده، شرک آورده، یا زنا نموده باشد جزاى گناه را مى‏بیند، و روز قیامت عذاب وى دو چندان کرده مى‏شود، و با ذلّت و خوارى در آن براى همیشه باقى مى‏ماند، و من این کار را انجام داده‏ام؟ آیا براى من رخصت و یا درگذشتى مى‏بینى؟ اینجا بود که خداوند أاین آیه را نازل فرمود:

﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّ‍َٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٧٠[الفرقان: ۷۰].

ترجمه: «مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل مى‏کند، و خداوند آمرزنده ومهربان است».

وحشى بعد از آن گفت: اى محمد، این شرط دشوار است:

﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا[مریم۶۰].. شاید من قادر به این نباشم، پس خداوند أاین را نازل فرمود:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ[النساء ۴۸].

ترجمه: «خداوند شرک به خود را نمى‏بخشد، و جز آن را براى کسى که بخواهد مى‏آمرزد».

وحشى گفت: اى محمد، این آن چنان که من مى‏پندارم و درک مى‏کنم بعد از مشیت الهى است، بنابراین نمى‏دانم که آیا من بخشیده مى‏شوم یا خیر، آیا غیر ازین دیگر راهى هست؟ آن گاه خداوند أاین آیه را نازل گردانید:

﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٥٣[الزمر: ۵۳].

ترجمه: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند ناامید نشوید، که خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، و او بخشاینده و مهربان است».

سپس وحشى گفت: امّا این را قبول دارم، و اسلام آورد، مردم عرض کردند: اى پیامبر خدا صما هم مانند عمل وى را انجام داده‏ایم، پیامبر صفرمود: «این براى همه مسلمانان عام است» [۶۵]. هیثمى (۱۰۰/۷) مى‏گوید: درین اَبْین بن سُفیان آمده، که ذهبى وى را ضعیف دانسته است.

و نزد بخارى (۷۱۰/۲) از ابن عبّاس بروایت است که گفت: گروهى از اهل شرک که قتل کرده و درین کار افراط و زیاده روى کرده بودند و زنا نموده، و درین عمل کثرت نموده بودند، نزد پیامبر صآمده گفتند: چیزى را که تو مى‏گویى و به طرف آن دعوت می‌کنى، چیز نیکو و پسندیده‏اى است، ولى اگر ما را از کفّاره، آن همه عمل‏هاى که انجام داده‏ایم آگاه سازى (بهتر خواهد شد که آیا آن همه گناهان براى خود کفّاره‏اى دارند یا خیر؟) آن گاه این آیه نازل گردید:

﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا يَزۡنُونَ[الفرقان: ۶۸].

ترجمه: «و آنها کسانى هستند که معبود دیگرى را با خداوند فرا نمى‏خوانند، و انسانى را که خداوند خونش را حرام گردانیده است جز به حق نمى‏کشند و زنا نمى‏کنند».

و همچنین این آیه نازل شد:

﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِ[الزمر: ۵۳] [۶۶].

این را همچنین مسلم: (۷۶/۱) و ابوداود (۲۳۸/۲) و نسائى، چنان که در العینى (۱۲۱/۹) آمده، روایت نموده‏اند، و مانند این را بیهقى (۸۹/۹) نیز روایت کرده است.

[۶۵] ضعیف. طبرانی در «الکبیر» (۱۱۴۸۰)، هیثمی در «المجمع» (۷/۱۰۰) می‌گوید: «طبرانی آن را روایت نموده و در سند آن ابین بن سفیان است که ضعیف است. ذهبی وی را تضعیف نموده است. [۶۶] بخاری (۴۸۱۰)، و مسلم (۱/۷۶)، و ابوداود (۲/۲۳۸).