حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

تقريظ به قلم علّامه سيد ابوالحسن على الحسنى الندوى

تقريظ به قلم علّامه سيد ابوالحسن على الحسنى الندوى

اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالـمينَ، وَالصَّلاه وَالسَّلامُ عَلى سَيِّدِنا ومَوَلانا مُحَمَّدٍ وَعَلى آلهِ وصَحْبِهِ اَجْمَعِين، وَمَنْ تَبِعَهُم بِاِحسانٍ اِلى يَومِ الدِّين.

امّا بعد: سیرت نبوى صو اصحاب کرام شو تاریخ آنها از قوى‏ترین مصادر قوت ایمانى و عاطفه دینى است، که تاکنون امّت اسلامى و دعوت‏هاى دینى شعله ایمان را از آن اقتباس مى‏نمایند، و قلب‏هاى با آن روشن مى‏شوند، که خاموشى آن در معرض وزیدن تندبادهاى مادیت بسیار سریع وزود به نظر مى‏رسید، و اگر خاموش گردد، در آن صورت این امّت قوت، مزیت و تأثیر خود را از دست داده و به صورت نعش بیجانى در خواهد آمد که زندگى، آن را بر شانه‏هاى خود حمل مى‏کند.

این تاریخ مردانى است، که دعوت اسلام براى‌شان آمد، و به آن ایمان آوردند، و قلب‏هایشان آن را تصدیق نمود، و پاسخ‏شان در هنگامى که به طرف خدا أو پیامبرش صفراخوانده مى‏شدند، جز این نبود که مى‏گفتند:

﴿رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِيٗا يُنَادِي لِلۡإِيمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمۡ فَ‍َٔامَنَّا[آل عمران: ۱۹۳].

ترجمه: «اى پروردگار ما، ما ندا کننده‏اى را شنیدیم که به‌سوى ایمان فرا مى‏خواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید، و ایمان آوردیم».

آن‏ها دست‏هاى خود را در دست پیامبر صگذاشتند، و جان‏ها، اموال و اقرباى‌شان درین مسیر براى‌شان ناچیز و اندک جلوه نمود، و تلخى‏ها و رنج‏ها را در راه دعوت به‌سوى خداوند أخوب دانستند، و یقین آن در قلب‏هایشان راه یافت و بر نفس‏ها و عقل‏هایشان مستولى گردیده و از آنها شگفتى‏هاى ایمان به غیب، مانند دوستى خدا و رسول، مهربانى بر مؤمنان و شدّت بر کافران، ترجیح دادن آخرت بر دنیا، برترى دادن آجل بر عاجل، غیب به شهود، هدایت بر ضلالت، حرص براى دعوت مردم، نجات و رهایى خلق خدا از عبادت بندگان به‌سوى عبادت خداوند واحد، از جور ادیان به عدل اسلام، از تنگى دنیا به پهنایى و وسعت آن، حقیر شمردن زینت‏هاى دنیا و متاع اندک و فناپذیر آن، شوق به لقاى خداوند أ، آرزومندى جنّت، بلندى و علوّ همت، بعد نظر در نشر عطیه اسلام و خیرات آن در جهان، پخش شدن و انتشار آن‏ها براى تحقّق این هدف در شرق و غرب زمین، در آسانى‏ها و سختى‏هاى آن و در پستى‏ها و بلندى‏هاى آن، صادر گردید. آنها درین راه لذّت‏هاى خود را فراموش نموده، و راحت‏هاى خود را ترک گفتند، و وطن‏هاى خود را ترک نموده، و درین راه چیزهاى خوب و اموال زبده خود را مصرف کردند، تا این که دین استوار گردید، و قلب‏ها به طرف خداوند أروى آورد، و نسیم ایمان، با قوّت توأم با پاکى و مبارکى وزید، و دولت توحید، ایمان، عبادت و تقوى بر پا گردید، و بازار جنت بر پا شده رواج و رونق یافت و هدایت در جهان منتشر گردید، و مردم گروه گروه، به دین خدا أداخل شدند، که کتاب‏هاى تاریخ، وقایع و حوادث آنها را در برگرفته، و خبرهاى‌شان را دیوان‏هاى اسلام حفظ نموده است، و این خود همیشه ماده تجدید و تحرک جدید در زندگى مسلمانان بوده است، و به این لحاظ عنایت دعوتگران اسلام و مُصلحین به این حکایت‏ها شدید و افزون بوده و از این سرمایه معنوى در بیدارى همّت‏هاى مسلمین و شعله ور ساختن قلب‏هاى آنان به انگیزه و اصل ایمان و حماسه دینى استفاده نموده و اعانت جسته‏اند.

ولى بر مسلمانان زمانى فرارسید، که در آن از این تاریخ روى گردانیده، و آن را فراموش نمودند، و نویسندگان، مؤلّفان، و اعظان و دعوتگران آنها، با روى گردانیدن از آن به خبرها و تاریخ زاهدان، مشایخ و اولیاى متأخّرین روى آوردند، و کتاب‏ها توأم با انجمن‏ها از حکایت‏ها و کرامت‏هاى آنها پر شد، و مردم به آن سخت تشویق و برانگیخته شدند، و این پدیده، به این صورت مجلس‏هاى وعظ، حلقات درسى و صفحات کتب را به خود مشغول گردانید.

و از جمله نخستین کسانى که درین عصر - تا جایى که ما مى‏دانیم - به اهمیت و فضیلت اخبار و احوال صحابه شدر دعوت اسلامى و تربیت دینى، و به ارزش این ثروت اصلاحى و تربیتى - پوشیده در اوراق - تأثیر آن در قلب‏ها پى برد، و خود از اوّلین کسانى بود که با عطف توجّه و رعایت انصاف به آن روى آورد، مصلح بزرگ و داعى مشهور شیخ محمّد الیاس کاندهلوى /بود، که در این بخش به مطالعه، تدریس، حکایت و تذکر آن به دیگران پرداخت. من در وى محبّت و دلباختگى بزرگى در ارتباط با سیرت نبوى و اخبار اصحاب دیدم، که موصوف آن را با یاران و شاگردانش تکرار مى‏نمود، و از سیرت پیامبر صو اخبار اصحاب هر شب برایش خوانده مى‏شد، و او آن را با رغبت و اشتیاق فراوان مى‏شنید، و احیا و نشر و تکرار و تذکار آن را دوست داشت. برادر زاده‏اش محدّث بزرگ شیخ محمّد زکریا کاندهلوى، صاحب کتاب «أوجز الـمسالك الى مؤطأ الامام مالك» کتاب متوسطى را به «اردو» درباره اخبار صحابه شنوشت، و آن را «حکایات الصحابة» نام گذاشت، شیخ با این کار بسیار خوشحال و مسرور گردید، و مشغولین به دعوت و مسافرت‏ها را درین جهت به مطالعه و تدریس این کتاب موظّف گردانید، و آن کتاب - چنان که اکنون نیز از اهمیت ویژه‏اى برخوردار مى‏باشد - از جمله مهم‏ترین کتاب‏هاى مقرّر براى دعوتگران و داوطلبان بود، و از جمله کتاب‏هایى بود که در میان مجامع دینى از رواج و مقبولیت وسیعى برخوردار گردید.

شیخ محمّد یوسف، جانشین پدر بزرگوارش شیخ محمّد الیاس گردید، و از پدرش حمل مشکلات دعوت و امانت آن را، و همچنین ذوق، علاقه، توجّه و دلباختگى وى را به سیرت و احوال اصحاب شبه میراث برد. محمّد یوسف همان کسى بود که این حکایات و درس‏هاى سیرت و احوال اصحاب شرا در زندگى پدرش براى وى مى‏خواند، و پس از در گذشت وى - در ضمن مشغولیت شدید به دعوت - به مطالعه کتاب‏هاى سیرت، تاریخ و طبقات صحابه شپرداخت، و ما - در میان کسانى که مى‏شناسیم - از وى وسیع بین‏تر در اخبار اصحاب ش، فهم باریکى‏هاى احوال شان، حضور ذهن در حفظ آنها، و بهتر استشهاد آورنده، و بسیار بهتر اقتباس کننده از زندگى و سیرت آنها، و زیاد بیان کنندء آنها در خلال صحبت‏ها و بیاناتش، دیگر کسى را سراغ نداشته و نمى‏شناسیم، و شاید مصدر قدرت کلامى و تأثیر مولانا توأم با راز سحرانگیز بودن بیانش و قرار گرفتن آن در دل‏ها همین حکایت‏هاى تاریخى و قصه‏هاى واقعى باشد، که گروه‏هاى بزرگى را به ایثار و قربانى، ناچیز شمردن خستگى‏ها و مشکلات، و تحمّل مشقّت‏ها در راه خداوند أواداشت. دعوت در زمان وى به کشورهاى عربى، آمریکا، اروپا، جاپان و جزیره‏هاى اقیانوس هند رسیده بود، و در چنان شرایطى نیاز به کتاب بزرگى بود تا کسانى که به امور دعوت مشغول‌اند، ودر سفرها به خاطر دعوت بیرون مى‏شوند، آن را مطالعه نموده و بخوانند، و عقل‏ها و قلب‏هایشان را از آن تغذیه نموده، و عواطف دینى خود را با آن شعله‏ور سازند. تا انگیزه‏اى براى آنها در الگوپذیرى، بذل جان و هرچیز قیمتى‌شان در راه دعوت، سیر و گردش در جهان، هجرت و نصرت و فضایل اعمال و مکارم اخلاق باشد، و چون این خبرها را بخوانند نفس‏هایشان در مقابل آن، چنان که جوی‌ها در مقابل بحرها و مردان بلند قامت در مقابل کوه‏هاى بلند، کوچک و ناچیز مى‏نمایند، کوچک و ناچیز شود. اینجاست که آنها پس از مطالعه این حکایت‏ها، به یقین خود اتهام وارد مى‏کنند، و اعمال خود را کوچک و زندگى خود را حقیر مى‏شمارند و به این صورت اراده و همت‏شان بلند شده و عزم‏هاى‏شان به حرکت مى‏افتد.

و خداوند تبارک و تعالى خواست تا شیخ محمّد یوسف، فضیلت تألیف این موضوع بزرگ توأم با فضیلت دعوت را نصیب شود، در ضمن این که زندگى سراسر در حال نقل و انتقال و توأم با سفرها، مهمانان، وفود و درس‏ها چیز بسیار دور از زندگى تألیف و نوشتن است، ولى وى با توفیق و کمک الهى، و با بلندى همّت و قوّت اراده عزم راسخش توانست تا به کار تألیف اشتغال ورزد، و دعوت و نویسندگى هر دو را - که واقعاً همراه نمودن‌شان کار دشواریست - در کنار هم انجام دهد، و با مدد الهى توانست که به شرح، شرح معانى الآثار امام طحاوى اقدام کند، و همین بود که کتاب «امانى الاخبار» را در جلدهاى بزرگى تالیف نمود، و توانست به مدد وقوت الهى کتاب «حیاة الصحابه» را در سه جلد ضخیم تالیف، و در آن چیزهایى را که در کتاب‏هاى سیرت، تاریخ، و طبقات پراکنده بود، جمع کند. وى در ابتدا در این کتاب از خبرهاى پیامبر بزرگوار اسلام صشروع، و در قدم دوم حکایت‏ها و قصه‏هاى صحابه کرام شرا ذکر مى‏نماید، و مؤلّف در این کتاب به جوانبى که به دعوت و تربیت ارتباط دارد، و براى دعوتگران و مرّبیان به شکل ویژه داراى اهمیت است توجّه مى‏کند، تا این کتاب تذکره‏اى براى دعوتگران، توشه‏اى براى عاملین، و مدرسه ایمان و یقین براى عامه مسلمین باشد.

این کتاب اخبار صحابه ش، سیرت، قصص، حکایت‏ها و آنچه را که وجود آن در یک کتاب واحد کم نظیر است جمع نموده، و به خاطر این که این اثر از کتاب‏هاى زیادى مانند کتب حدیث، مسانید، تاریخ و طبقات اقتباس شده است، بناء در صورتى آمده که آن عصر را تصویر، و زنگى صحابه شرا با ویژگیها و اخلاق‌شان مجسّم کند، و این همه دقّت، تتبّع و زیادت روایت‏ها، و قصص براى کتاب آن چنان تأثیرى بخشیده، که آن تأثیر و ویژگى در کتاب‏هاى دیگرى که مبنى بر اجمال، اختصار و هدف اساسى قصه هستند، سراغ نمى‏شود، به همین لحاظ خواننده این کتاب در محیط ایمان و دعوت، قهرمانى و فضیلت، اخلاق و زهد زندگى مى‏کند.

و چون ثابت گردد که کتاب تصویر روانى و پاره‏اى از قلب مولّف است، و طبعاً تأثیر آن به همان اندازه که مؤلّف آن را از عقیده و قناعت و تأثر و تأثیر پذیرى مى‏نویسد، و به همان اندازه که خود در ماده و معناى آن زندگى مى‏کند، مؤثّر و قوى مى‏باشد - با ثبوت این اصل - من تأکید مى‏کنم که کتاب، مؤثّر و کامیاب است، چون مؤلّف این کتاب را از عقیده و حماسه، و لذت و عاطفه خود نوشته، و محبّت صحابه شبا خون و گوشت وى خلط شده، و بر مشاعر و تفکرش مستولى بود، و او خود در اخبار و احادیث آنها مدّت طولانى را به سر برده است، و اکنون پیوسته در آن زندگى به سر مى‏برد، و از سرچشمه‏هاى آن سیراب مى‏گردد، خداوند أدر مدّت و زمان حیات وى زیادت عنایت فرموده، و در زندگیش برکت اندازد.

اگرچه این کتاب به نوشتن دیباچه و یا تقریظ از طرف کسى مانند من - به خاطر بزرگى و اخلاق مؤلّفش - نیازى نداشت، چون وى - آن طور که من مى‏پندارم و مى‏دانم - موهبت الهى، نیکى اى از نیکى‏هاى زمان در قوّت ایمان، و قوّت دعوت و بریدن از همه چیز و همنشین و همراه شدن با دعوت و فانى شدن در راه آن است، که امثال وى جز پس از مدّت‏هاى مدیدى پیدا نمى‏شود، و او خود اکنون حرکت و جنبش دینى را رهبرى مى‏کند که از قوى‏ترین حرکت‏ها، و وسیع‏ترین و پرنفوذترین آن در تأثیر بر نفس‏ها مى‏باشد، ولى بدین خاطر بود تا مرا با این عمل عزّت بخشد، و من نیز خواستم که در این عمل بزرگ نصیب و سهمى داشته باشم، و این کلمه را به امید تقرّب به خداوند أنوشتم، خداوند أخود این کتاب را قبول و به بندگانش آن نفع و بهره را برساند.

ابوالحسن على الحسنى الندوى

سهار نپور ۲ رجب ۱۳۷۸ ھ.