دعوت ابن ابى العوجاء
بیهقى از طریق واقدى از محمدبن عبدالله بن مسلم از زُهرى روایت نموده، که گفت: هنگامى که پیامبر خدا صاز عمرهالقضاء در ذى الحجه سال هفتم برگشت، ابن ابى عوجاء سُلَمى سرا با پنجاه سوار روان نمود، جاسوسى به طرف قومش رفت، آنها را بر حذر داشت، و به آنان خبر داد. تعداد زیادى از آنها جمع گردیدند، و ابن ابى العوجاء در حالى به آنجا رسید که قوم آمادگى خود را گرفته بود. هنگامى که یاران پیامبر خدا صآنها را و تجمعشان را دیدند، آنان را بهسوى اسلام دعوت کردند، ولى آن قوم اصحاب پیامبر را تیرباران کردند، و قول آنها را نشنیده گفتند،: ما به آنچه شما ما را بهسوى آن دعوت نمودید، نیازى نداریم، و مدتى یاران پیامبر صرا تیرباران نمودند، و با رسیدن قواى کمکى براى شان، اصحاب رااز هر طرف محاصره کردند، و در میان طرفین جنگ شدیدى در گرفت، تا این که اکثریت اصحاب به شهادت رسیدند، وابن ابى العوجاء که جراحات زیادى برداشته بود، توانست خود را باکسانى که از اصحاب با وى باقى بودنددراول ماه صفر سال هشتم به مدینه برساند [۳۱۹]. این چنین در البدایه (۲۳۵/۴) آمده، و ابن سعد این را در الطبقات (۱۲۳/۲) همانند آنچه گذشت، بدون اسناد ذکر نموده است.
[۳۱۹] بسیار ضعیف. واقدی در «المغازی» (۲/۷۴۱) و همچنین بیهقی در «الدلائل» (۵/۴۳۱-۴۳۲) از طریق وی. واقدی بسیار ضعیف است در ضمن حدیث نیز از مرسلات زهری است.