حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

فرستادن هشام بن عاص و غیر وى نزد هرقل

فرستادن هشام بن عاص و غیر وى نزد هرقل

بیهقى در الدلائل از ابوامامه باهلى از هشام بن عاص اموى بروایت نموده، که گفت: من و مرد دیگرى به نزد هرقل - صاحب روم - به خاطر دعوت وى به‌سوى اسلام فرستاده شدیم. حرکت کردیم تا این که به غوطه دمشق رسیدیم، و در آنجا نزد جبله بن ایهم غسانى پایین آمدیم، هنگامى که نزدش وارد شدیم او بر تختى نشسته بود. مردى رانزد ما فرستاد تا از طریق او همراهش صحبت کنیم، ولى ما گفتیم: به خدا ما با فرستاده‏اى صحبت نخواهیم کرد، چون به نزد پادشاه فرستاده شده‏ایم، اگر او اجازه بدهد، همراهش صحبت مى‏کنیم، و گرنه با فرستاده‏اى صحبت نمى‏نماییم، فرستاده او دوباره به طرفش برگشت و او را از این قضیه خبر داد. مى‏گوید: پادشاه به ما اجازه داد، و گفت: حرفهایتان را بگویید، هشام بن عاص صحبت نمود و او را به اسلام دعوت نمود، وى در این حالت لباس سیاه بر تن داشت. هشام پرسید: این چیزى که بر دوش شماست چیست؟ جواب داد: این را پوشیده و سوگند یاد کرده‏ام، که تا شما را از سر زمین شام اخراج نکنم، آن را از تنم بیرون نمى‏آورم. به او گفتیم: به خدا سوگند، ما همین جایى را که نشسته‏اى از تو خواهیم گرفت، و ان شاءالله پادشاهى پادشاه بزرگ را نیز خواهیم گرفت و این را محمّد صپیامبرمان به ما خبر داده است. گفت: شما اهل این نیستید، بلکه آنها قومى هستند که در روز، روزه می‌گیرند، و در شب قیام مى‏نمایند [۳۰۹] [۳۱۰]... و حدیث را به طول آن چنان که در باب امدادها و تأییدات غیبى خواهد آمد، متذکر شده، و این را همچنان حاکم به طول آن چنان که در تفسیر ابن کثیر (۲۵۱/۲) آمده، به مانند آن روایت کرده است.

ابونعیم در الدلائل (ص۹) از موسى بن عقبه قریشى روایت نموده که: هشام بن عاص، نعیم بن عبدالله و مرد دیگرى که از وى نام برده است، در زمان ابوبکر سبه نزد پادشاه روم فرستاده شدند، مى‏گویند: ما نزد جبله بن ایهم که درغوطه بود وارد شدیم، وى لباس‏هاى سیاه بر تن داشت، و همه چیزهایى که در اطرافش قرار داشت سیاه بود، گفت: اى هشام با وى صحبت کن، هشام با وى صحبت نمود، و او را به طرف خداوند فرا خواند... و حدیث را چنان که خواهد آمد به تفصیل بیان کرده است.

[۳۰۹] ضعیف. بیهقی در «الدلائل» (۱/۳۸۶-۳۹۰) ابن حجر وی را چنانکه در «الفتح» (۸/۲۱۹) آمده ضعیف دانسته است. [۳۱۰] این صفات کسانى است که مستحق نصرت مى‏باشند، اینها قومى‌اند که عبادت و جهاد را یکجاى باهم انجام مى‏دهند، و خداوند تبارک و تعالى در مورد ایشان مى‏فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٤١[الحج: ۴۱]. ترجمه: «آنانى که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیم نماز را برپا مى‏دارند و زکات را ادا مى‏کنند، و امر به معروف و نهى از منکر مى‏نمایند، و پایان همه کارها از آن خداست».