حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

حکایت اسلام آوردن ابودرداء و عملکرد ابن رواحه به خاطر اسلام آوردن وى

حکایت اسلام آوردن ابودرداء و عملکرد ابن رواحه به خاطر اسلام آوردن وى

حاکم در المستدرک (۳۳۶/۳) از واقدى روایت نموده، که گفت: ابودرداء آن چنان که گفته مى‏شود، آخرین فرد خانواده‏اش بوده که اسلام آورده است. وى همیشه با یک بت خود که دستمالى را بر وى آویخته بود سروکار داشت. عبدالله بن رواحه ساو را به اسلام دعوت مى‏نمود، ولى او ابا مى‏ورزید. عبدالله بن رواحه که قبل از اسلام و در زمان جاهلیت برادر وى بود، نزدش مى‏آمد. هنگامى که دید از خانه‏اش بیرون رفته، داخل خانه‏اش شد، و باشتاب از همسر ابودرداء که سر خود را شانه مى‏کرد پرسید: ابودرداء کجاست؟ پاسخ داد: برادرت چند لحظه قبل بیرون رفت. عبدالله بن رواحه داخل همان اتاقى شد که بت در آن قرار داشت، وتیشه‏اى را نیز با خود داشت، بت را پایین آورد و با تیشه‏اى که در دستش بود آن را قطعه‏قطعه نمود، و در وقت خرد کردن آن رجزى را مى‏خواند، که همه اسم‏هاى شیاطین در آن وجود داشت، و مى‏گفت: هر آنچه که با خداوند (به عنوان شریک) خوانده مى‏شود، باطل است. پس از آن بیرون رفت و همسر ابودرداء صداى تیشه را که آن بت را مى‏زد، شنیده گفت: اى ابن رواحه مرا هلاک ساختى!! عبدالله به همان صورت بدون هیچ حادثه‏اى بیرون آمد و ابودرداء به منزل خود آمده، داخل شد دید که خانمش نشسته و از ترس وى گریه مى‏کند. پرسید: تو را چه شده است؟ پاسخ داد: برادرت عبدالله بن رواحه نزد من آمد و این حالتى را که مى‏بینى انجام داد. وى به شدت خشمگین شد، سپس با خود فکر نموده، گفت: اگر نزد این بت خیرى مى‏بود، حتماً از جان خود دفاع مى‏کرد. آن گاه حرکت نمود تا این که نزد پیامبر خدا صدر حالى که ابن رواحه او را همراهى مى‏کرد، آمد و اسلام آورد [۳۳۸].

[۳۳۸] سند آن بسیار ضعیف است. حاکم (۳/۲۳۶) در سند آن واقدی است که متروک است.