حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

پیامبر صو فرستادن عمرو جهت دعوت به‌سوى قومش و وصیت پیامبر صبه او

پیامبر صو فرستادن عمرو جهت دعوت به‌سوى قومش و وصیت پیامبر صبه او

گفتم: پدر و مادرم فدایت، مرا به‌سوى قومم روانه کن، شاید خداوند توسط من بر آنها منّت گذارد چنان که توسط تو برمن منّت گذاشت، (و اسلام بیاورند). پیامبر صمرا فرستاد و فرمود: «ملایمت و سخن راست و قاطع را در نظر داشته باش، و درشتخوى و متکبر و حسود مباش». نزد قومم آمده گفتم: اى بنى رفاعه، اى گروه جهینه، من فرستاده پیامبر خدا به‌سوى شما هستم، شما را به‌سوى اسلام دعوت مى‏کنم، و به جلوگیرى از خونریزى، ایجاد صله رحم، عبادت خداوند به تنهایى‏اش، کنار گذاردن بتها، حج خانه، روزه ماه رمضان - که یک ماه از دوازده ماه است - دستور مى‏دهم، کسى که قبول مى‏کند برایش جنت، و کسى که نافرمانى مى‏کند، برایش آتش است. اى گروه جهینه، خداوند شما رااز میان عرب‏ها بهتر گردانیده است، و در جاهلیت‌تان چیزهایى را که براى غیرتان محبوب گردانیده بود، براى شما مبغوض و بد قرار داده است. تعدادى از آنها چنین عادت داشتند که یک شخص دو خواهر را (در حالى که هر دوى آنها حیات داشتند) به نکاح مى‏گرفت و درماه حرام دست به جنگ مى‏زدند، و مردانى از آنها زن پدرش - (مادر اندر خود) - را به نکاح خود در مى‏آورد. پس این نبى مرسل از بنى لؤى بن غالب را قبول کنید، به این صورت عزت دنیا را به دست آورده و کرامت آخرت نصیب‌تان مى‏گردد. کس دیگرى جز یکتن ازآنها سویم نیامد، او آمده گفت: اى عمرو بن مره، خداوند زندگیت را تلخ کند، آیا ما را به کنار گذاشتن خدایان مان، دستور مى‏دهى که جماعت مان را متفرّق سازیم، و از دین عالى و بهتر پدران مان مخالفت کنیم و به آنچه بپیوندیم که این قریشى از اهل تهامه به‌سوى آن فرا مى‏خواند؟! این گفته و دعوت تو قابل قبول نبوده و نمى‏سزد که از آن استقبال گردد. بعد از آن، خبیث این شعر را سرود:

اِنَّ ابنَ مُرَّه قَد اَتَى بِمَقَالَه
لَيْسَتْ مَقَالَه مَنْ يُرِيْدُ صَلَاحاً
اِنِّيْ لَأَ حْسَبُ قَوْلَهُ وَفعَالَهُ
يَوْماً واِنْ طاَلَ الزَّمَانُ ذُبَاحًا
لَيُسِفّه الاَشْيَاخَ مِـمَّنْ قَدْ مَضَى
مَنْ رَامَ ذلِكَ لا اَصَابَ فَلاحًا

ترجمه: «ابن مره دعوتى را با خود آورده است که خود مقاله و یا دعوت کسى که خواهان اصلاح باشد،نیست. من قول و فعل او را اگر چه زمان طول بکشد، دردى در گلو مى‏پندارم، او این دعوت را به خاطرى آورده است که بزرگان گذشته ما را احمق بداند، ولى کسى که در این راه گام بردارد کامیاب نمى‏شود».

عمرو در پاسخ به وى گفت: هر یکى از ما که دروغگو باشد خداوند زندگى‏اش را تلخ سازد، زبانش را گنگ نماید، و چشم‌هایش را کور سازد. عمرو مى‏گوید: به خدا سوگند، قبل از وفاتش، دندانهایش ریخت، کور شد، عقل و فکرش مختل گردید، و مزه طعام را نمى‏دانست.