حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

آمدن طفیل بن عمرو به مکه و گفتگویش با قریش

آمدن طفیل بن عمرو به مکه و گفتگویش با قریش

ابونعیم در الدلائل (ص۷۸) از محمّد بن اسحاق روایت نموده، که گفت: پیامبر خداصعلى رغم اذیت و اعراضى که از قوم خود می‌دید، آنان را نصیحت مى‏کرد، و آنها را به‌سوى نجات از آنچه در آن قرار داشتند فرا مى‏خواند، و قریش هنگامى که خداوند دست‌شان را از پیامبر صبازداشته بود،مردم را، حتى کسانى را که از عرب‏ها به آنجا مى‏آمدند، از ملاقات با وى برحذر مى‏داشتند. طفیل بن عمرو دوسى مى‏گفت، وى به مکه آمد و پیامبر خدا صدر آنجا سکونت داشت، مردانى از قریش نزد وى آمده به او گفتند: اى طفیل - طفیل مرد شریف، شاعر و خردمندى بود - تو به شهر ما آمده‏اى، و این مردى که در میان ماست، ما را به دشواریها کشانیده، جماعت ما را پراکنده ساخته و گفتارش مانند جادوست، که توسط آن در میان انسان و پدرش، بین یک مرد و برادراش، و بین مرد و همسرش جدایى مى‏افکند، و ما از این مى‏ترسیم که بر تو و قومت آنچه بر ما داخل شده پیش آید، به این لحاظ نه با وى حرف بزن و نه هم از او بشنو. طفیل مى‏گوید: بر من آن قدر اصرار نمودند که تصمیم گرفتم نه از وى چیزى بشنوم ونه هم با او حرف بزنم، حتى در گوشهایم هنگامى که به مسجد رفتم، پنبه نهادم، از ترس این که مبادا از سخنان وى چیزى به من برسد، که من خواهان شنیدن آن نیستم.