پیامبر صو فرستادن مردى نزد یکى از بزرگان جاهلیت
ابویعلى از انس سروایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صیکى از اصحاب خود را نزد یکى از بزرگان جاهلیت جهت دعوت وى بهسوى خداوند تبارک و تعالى فرستاد، آن شخص گفت: پروردگارت که مرا بهسوى آن دعوت مىکنى چیست؟ از آهن است، از مس است، از نقره است یا از طلا؟ (صحابى) نزد پیامبر خدا صآمده او را از این سئوال آگاهانید، پیامبر صاو را بار دوم فرستاد، آن مرد همان گفته قبلى خود را تکرار نمود، صحابى برگشت و به پیامبر صقضیه را خبر داد، باز پیامبر صاو را براى سومین بار فرستاد، ولى آن مرد همان گفته قبلى خود را تکرار نمود. صحابى بازگشت و به پیامبر صخبر داد، این بار پیامبر صخطاب به صحابى فرمود: «خداوند بر همان شخصى که نزدش رفته بودى، صاعقهاى را نازل فرمود، و او را سوزانید». درین باره این آیه نازل گردید:
﴿وَيُرۡسِلُ ٱلصَّوَٰعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَآءُ وَهُمۡ يُجَٰدِلُونَ فِي ٱللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ ٱلۡمِحَالِ﴾[الرعد: ۱۳].
ترجمه: «و صاعقهها را مىفرستد، و هرکس را بخواهد گرفتار آن مىسازد درحالى که آنها درباره خدا مجادله مىکنند و گرفتن او سخت است».
هیثمى (۴۲/۷) مىگوید: این را ابویعلى روایت نموده، و بزار نیز مانند آن را روایت کرده، جز این که گفته است: به طرف مردى از فرعونهاى عرب، و صحابى در ارتباط با وى گفت: اى پیامبر خدا، او از این، سرکش و طاغىتر است. راوى مىگوید: براى بار سوم آن صحابى نزد وى رفت، مىافزاید: آن مرد همان حرفهاى قبلى خود را برایش باز تکرار نمود. و درحالى که آن صحابى با وى صحبت مىکرد، خداوند ابرى را بالاى سر وى فرستاده، آن ابر رعدى زد، و از آن صاعقهاى پدید آمد و کاسه سر آن جاهلى را قطع کرد. طبرانى مانند این را در الاوسط روایت نموده، و گفته است: رعد داد و برقى زد. رجال بزار غیر از دَیلَم بن غزوان که ثقه مىباشد، رجال صحیحاند. و در رجال ابویعلى و طبرانى على بن ابى شاره [۱۹۲]آمده، که ضعیف مىباشد. و حدیث خالدبن سعید در بخش، دعوت بهسوى خدا هنگام قتال در (ص ۱۷۲) گذشت، که گفت: پیامبر خدا صمرا به یمن فرستاد و فرمود: «اگر به عربهایى برخوردى که اذان را از آنها مىشنیدى به آنها متعرّض نشوى، و از آنانى که اذان را نشنیدى آنها را بهسوى اسلام دعوت کن». و فرستادن عمرو بن مُره جهنى به طرف قومش از این پس خواهد آمد.
[۱۹۲] در شرح حیاة الصحابة گفته است که علىبن ابىسَارّه صحیح است.