حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

بیرون رفتن صفوان با پیامبر صبه طرف هوازن و اسلام آوردنش

بیرون رفتن صفوان با پیامبر صبه طرف هوازن و اسلام آوردنش

پیامبر خدا صبه طرف هوازن بیرون رفت، صفوان در حالى که هنوز کافر بود، در این سفر با وى بیرون رفت، پیامبر صکسى را نزد وى فرستاد و از او سلاح‌هایش را عاریت مى‏خواست، او در پاسخ به خواست پیامبر خدا صصد زره را با بقیه وسایلش به عاریت داد. صفوان پرسید: این به خوشى است یا به زور؟ پیامبر خدا صفرمود:«نه، اینها عاریت گرفته شده و دو باره مسترد مى‏شوند»، او نیز آنها را به عاریت داد، پیامبر صبه او دستور داد تا آنها را به حنین برساند. صفوان به این صورت در حنین و طائف اشتراک نمود، و بعد از آن پیامبر صبه طرف جعرانه برگشت. درحالى که پیامبر صدرمیان اموال غنیمتى قدم مى‏زد، و آنها را نگاه مى‏کرد - صفوان‏بن‏امیه نیز همراهش بود - صفوان بن امیه درین هنگام چشم خود را به دره‏اى که حیوانات، گوسفندان و شبانان در آن قرار داشت و دره از آنها پر شده، دوخته بود. وى بسیار دیر به آن سو نگریست، و پیامبر صاو را به گوشه چشم مراقبت مى‏کرد، بلافاصله به او گفت: «ابووهب، از این دره خوشت آمده است؟» گفت: بلى، پیامبر صگفت: «آن دره با چیزهایى که در آن است براى تو باشد». صفوان درین اثناء گفت: نفس هیچ کسى جز نفس نبى تن به این کار نمى‏دهد، گواهى و شهادت مى‏دهم که معبودى جز یک خدا نیست، و محمّد بنده و رسول اوست. و در همانجا اسلام آورد [۲۷۹]. این چنین در الکنز (۲۹۴/۵) آمده. و این را ابن اسحاق از محمّد بن جعفر بن زبیر از عروه از عائشه لبه اختصار، چنان که در البدایه (۳۰۸/۴) آمده، روایت کرده است.

و امام احمد (۴۶۵/۶) از امیه بن صفوان بن امیه و او از پدرش روایت نموده که: پیامبر خدا صدر روز حنین زره‏هایى را از وى به امانت گرفت، صفوان پرسید: آیا این را به غصب مى‏گیرى؟ پیامبر صگفت: «بلکه امانت و تضمین شده» راوى مى‏گوید: بعضى از آن زره‏ها مفقود گردیدند، پیامبر صاز وى خواست تا تاوان آنها را بستاند، صفوان گفت: اى پیامبر خدا، امروز من به اسلام بسیار راغب و علاقمند هستم [۲۸۰].

[۲۷۹] بسیار ضعیف. در سند آن واقدی است که متروک است. [۲۸۰] حسن. احمد (۳/ ۴۰۱) و (۶/ ۴۶۵) و حاکم (۲/ ۴۷) و أبوداود (۳۵۶۲). شیخ آلبانی برای آن شواهد و طرقی ذکر کرده. نگا: «الصحیحة» (۶۳۰)، (۶۳۱)، (۲/ ۲۰۶: ۲۱۰).