تقريظ شيخ الحديث مولانا محمدحسن جان
اللهاكبرُ كبيراً والحمدُ لله كثيراً وسُبحانَاللهِ بُكره واصيلاً. وصَلواتُه وسلامُهُ على الـمبعُوثِ بالحقِّ بشيراً. ونذيراً، نبينا محمّد الدّاعى اليهِ باذنهِ وسِراجاً منيراً وَعلى آله وصَحْبهِ نُجومُ الـهِداية وخيرِ الخلائِقِ بعدَ الانبياءِ براً لِلاِسلامِ وَسيعاً مشكوراً.
النَّاشِرِيْنَ لـِمَبَادِئهِ النّاصِعَه البيضاِء وَالباذلينَ في سبيلهِ جَهداً مُتواصِلاً كَبِيراً. فَرَضِىَ عَنهُم وَرَضُوا عنهُ واَوْرَثَهم جَنَّاتَ الفِردَوسِ نُزُلاً وسَقاهُمْ رَبّـهُمُ شَرَاباً طهُوراً. وبَارِك عَلَيْهِم اَجْـمَعِين وكرِّمْهُم وشَرِّفْهُمْ تَشْرِيفاً كبيراً.
امّا بعد:
عقیده امت مرحومه ما، به اتفاق و خالى از هر قسم تردد، شک و نفاق این است که پیغمبر ما - سیدنا محمّد علیه افضل الصلاة والسلام والثناء- افضل انبیاى کرام و سرخیل همه رسولان، و صاحب شفاعت کبرى، و داراى مقام محمود است. همچنین هر آن چیزى که نسبت وى به پیغمبر ما باشد در هم جنس خود از همه مبارک و بهتر خواهد بود.
قرآن مقدس ما سردار تمام صحف و کتابهاى آسمانى است، و مدینه منوره سرخیل و بهتر از تمام شهرهاى روى زمین است. و اهل بیت و ازواج مطهرات آن حضرت افضل و سردار همه ازواج و اولاد انبیاى کرام دیگر هستند، و همچنین صحابه کرام پیغمبر ما بهتر از رفقاى همه پیغمبران قبلىاند - از اضافت در مضاف آید شرف -، این هرگز ممکن و روا نیست که پیغمبر ما سردار و افضل همه پیغمبران باشد، و رفقاى سفر و حضر او و عاشقان چهره انور او کمتر از دوستان پیغمبران دیگر باشند، عیاذاً بالله تعالى که خداوند بزرگ و بالاتر ما، براى دوستى و رفاقت محبوبترین بندگان خود کمترین بندگان خود را انتخاب کند - که مخالف نص قرآنى است - ﴿وَٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ وَٱلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَٰتِۚ أُوْلَٰٓئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَۖ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ﴾[النور: ۲۶]. یعنى: «و زنان پاکیزه براى مردان پاکیزه و مردان پاکیزه براى زنان پاکیزه سزاواراند، اینان از آنچه (خبیثان) مىگویند پاک هستند، و از آمرزش و روزى نیکو بهرهمنداند».
از افضل صحابه کرام شکه حضرت ابوبکر صدیق ساست، تا ادناى صحابه که حضرت وحشى سمىباشد، همه ستارگان درخشنده آسمان هدایت هستند. و همه ایشان واسطه خیر در میان ما و قرآن و در میان ما و پیغمبر ماصهستند.
صحابه کرام شتفسیر قرآن ما و مبلغین این کتاب مقدس هستند و همچنین این بزرگواران ما، رساننده هدایتهاى پیغمبر ص و عاملین بر احکام و نصایح او بودند.
عمل به قرآن و سنت، و صورت و مصداق این هر دو چشمههاى نور، یقین و حکمت، به غیر از صحابه کرام شممکن نیست، زیرا که حیات صحابه همه تصویر و تفسیر قرآن و حدیث است «وللَّه الحمد على ذلك».
خداى بزرگتر و بالاتر ما، ایمان صحابه را مثال ایمان و معیار حق گردانیده:
﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ كَمَآ ءَامَنَ ٱلنَّاسُ﴾[البقرة: ۱۳].
یعنى: «و هنگامى که به آنان گفته شود، طورى که مردم ایمان آوردهاند، ایمان بیاورید».
و دین ایشان را دین خود قرار داده:
﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١ وَرَأَيۡتَ ٱلنَّاسَ يَدۡخُلُونَ فِي دِينِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا ٢﴾[النصر: ۱-۲].
یعنى: «هنگامى که یارى خدا و پیروزى فرا رسد. و مردم را ببینى گروه گروه وارد دین خدا مىشوند».
و توصیف اکرام، و تعریف کردار و ایقان صحابه را ذکر فرموده:
﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾[الفتح: ۲۹].
یعنى: «در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهرباناند».
و تصدیق محبت الهى ایشان نموده:
﴿يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾[المائدة: ۵۴].
یعنى: «خداوند ایشان را دوست میدارد، و آنان خداوند را دوست مىدارند، در برابر مومنان نرم دلاند، و در برابر کافران سرسخت و شدید».
و اعلان رضاى خود ازین نفسهاى مبارک کرده:
﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾[الفتح: ۱۸].
یعنى: «همانا خداوند از مؤمنانى که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند راضى و خشنود شد، و آن چه را در درون قلبهاى آنان نهفته بوده دانست».
و جماعت ایشان را گروه و حزب خود قرار داده:
﴿رَضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَّهِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾[المجادلة: ۲۲].
یعنى: «خدا از آنان خشنود و آنها نیز از خدا خشنوداند، آنان حزب اللهاند، بدانید حزبالله پیروز است».
بنابراین سیرت صحابه کرام و اطلاع بر احوال مبارکه ایشان در جهاد، دعوت و ایثار در راه حق، و مبارزات و فتوحات و کارنامههاى دیگر، در حقیقت ذریعه رشد و هدایت، و وسیله فهم قرآن و سنت و ایمان و حکمت است.
در حیات صحابه شجهتهاى مختلف و شاخههاى گوناگون است، که هر یکى از این جوانب موضوع بحث مستقل و عنوان مقالات و تصنیفات خواهد بود. مثلاً: فقه صحابه و قوت استنباط ایشان، جهاد، تقوا و نظام شورا و حکومت و برپایى عدل و انصاف و اجراى حدود، و جهد بلیغ ایشان در اعلاى کلمهالله و بىرغبتى از دنیاى دون و اشتیاق ایشان به دیدار خداوند و نعمتهاى بیکران وى و دعوت ایشان از مخلوق خدا و نجات و رهایى مخلوق از جور و ظلم ادیان به سایه رحمت و عدل اسلام، و از عبادت مخلوقات بهسوى عبادت پرودگار کاینات و از محنت و شداید دنیا به پیروزى و کامیابى دو جهان.
پیش نظر خوانندگان عزیز کتابى گران قدر، که نامش حیات صحابه است قرار دارد که مولّف آن داعى بزرگ اسلام، شیخ محمّد یوسف کاندهلوى خلف رشید مبلغ اسلام و مؤسس جماعت تبلیغ شیخ محمّد الیاس کاندهلوى (رحمهماالله) مىباشد، که همه جوانب مذکور و بخشهاى دیگرى از زندگى اصحاب شرا دربردارد. اصل کتاب به زبان عربى بود و ترجمه اردوى آن پیشتر منتشر شده بود، امّا تا کنون به فارسى ترجمه نشده بود.
بحمدالله و توفیقه که ترجمه آن به زبان فصیح و ادبى فارسى از طرف برادر محترم مجیب الرحمن «رحیمى» به ظهور آمد، و این ترجمه از همه جهتها قابل اعتماد و اطمینان است.
زفرق تا به قدم هرکجا که مىنگرم
کرشمه دامن دل مىکشد که جا این جاست
امید به فضل صمدانى و احسانهاى یزدانى این است که این ترجمه فارسى را براى مسلمانان عموماً و براى دانندگان زبان فارسى خصوصاً وسیله رشد و هدایت، و وسیله نجات آخرت بگرداند - این دعا از من و از جمله جهان آمین باد -.
شیخ الحدیث مولانا محمدحسن جان [۱].
[۱] نام و نسب: محمّد حسن جان فرزند مولانا شیخ الحدیث و جامع المنقول والمعقول ابوالحسن على اکبر جان فرزند مولانا الحاج حافظ جمالدین فرزند مولانا خیرالدین فرزند بختیار احمد فرزند مولانا محمّد حسن قریشى پشاورى فارغ التحصیل مدینه منوره مىباشد. جد محترمشان مولانا محمدحسن قریشى در سلسله جهاد از قندهار به منطقه پشاور آمده بود و باز در علاقه هشتنگر چارسده مقام پژانگ سکونت اختیار فرمود و در همین جا در گذشت.
تولّد: ایشان در روز دوشنبه یکم ذوالقعده ۱۳۵۸ ﻫ. مطابق ۸ جنورى ۱۹۳۸م، در یک خانوادهاى که نسل در نسل دانشمند و دانش دوست تیر شدهاند چشم به جهان گشود.
تعلیم: تعلیم ابتدایى وى نزد والد بزرگوارش و عموهاى گرانقدر وى هر یک حضرت مولانا رحمان الدین نقشبندى و مولانا الحافظ محمّد اسماعیل صورت گرفت، و بعد در دارالعلوم نعمانیه، اتمان زى، و دارالعلوم اسلامیه چارسده داخل گردید. سپس براى دوره حدیث در جامعه اشرفیه لاهور ثبت نام نمود. و در سال ۱۳۷۶ ه. از جامعه اشرفیه لاهور سند فراغت و تحصیل را به درجه علیاء به دست آورد.
وى بعد از فراغت، در دوران تدریس کتابهاى دینى، در امتحان «فاضل دینیات» از جامعه اسلامیه اکوژه ختک، به درجه ممتاز، نیز نایل گردید.
او همچنان، از دانشگاه پیشاور در امتحان «مولوى عالم»، «مولوى فاضل» و «منشى فاضل» درجه هایى، امتیازى، کامرانى و کامیابى را، به فضل خداوند أحاصل نمود.
و در سال ۱۳۸۲ﻫ. مطابق ۱۹۶۲م، وى در جامعه اسلامى مندینه منوره، در «کلیه الشریعة» قبول شد، و بعد از اتمام دوره لیسانس که چهار سال را در بر گرفت موصوف در امتحانها از همهاى شاگردان پیشى گرفته و درجه اوّل را به خود اختصاص داد، و سند فراغت را به درجه ممتاز و به مرتبه - الشرف الاولى - به دست آورد. و وى در دوران اقامت خود، در مدینه منوره در مسجد نبوى - على صاحبه الصلاة والسلام - قرآن کریم را نیز حفظ نمود.
نام برده بعد از بازگشت از مدینه منوره، در سال ۱۳۸۶ ﻫ، در دارالعلوم نعمانیه چارسده، پستهاى شیخ الحدیثى و سرمعلمى را به عهده داشته و در همین جا به تدریس حدیث شریف شروع نمود، و در دوران تدریس، در امتحان ماسترى، در علوم اسلامى از دانشگاه پشاور به درجه ممتاز کامیاب گردید، و از حکومت پاکستان مدال و جایزه بزرگ صدارتى را به طور انعام حاصل کرد. و پس از هفت سال تدریس در دارالعلوم نعمانیه اتمان زى، به دارالعلوم عربیه تل کوهات رفت و بعد از گذرانیدن سه سال، به دارالعلوم حقانیه اکوژه ختک آمد و دو سال را در آنجا گذرانید و بعد به اکبر دارالعلوم مردان مقرر شد و پنج سال را در آن سپرى نمود، سپس به جامعه امداد العلوم، پشاور صدر آمد، و تا به حال (۱۴۱۸ ﻫ) در همین جا به پستهاى شیخ الحدیثى و سرمعلمى، ایفاى وظیفه مىنماید و در خدمت حدیث شریف مشغول است.
نامبرده در ضمن مشغولیتهاى درسى توجه خود را از تالیف و تصنیف دور ننموده، بلکه با همه اشتغالهاى خود، رسالههایی را درباره فهم قرآن و حدیث و نظام اقتصادى و غیره امور به رشته تحریر درآورده، که بعضى از آنها چاپ و بعضى دیگر تحت چاپ مىباشد، که از جمله رسالههاى وى میتوان از اینها نام برد: «برکه المغازى»، «احسن الخبر فی مبادى علم الاثر»، «احسن البیان فى مقدمه تفسیر القرآن» و «النظم الاقتصادیه فی الدولة الاسلامیة».