دعاى پیامبر ج براى عکرمه
پیامبر خدا صفرمود: «امروز هر آن چه را از احدى قابل پذیرش باشد و تو آن را درخواست کنى خواهشت را خواهم پذیرفت.» عکرمه گفت: من از تو مىخواهم تا همه عداوتهایی را که با تو نمودهام، و یا در مسیرى که موانع ایجاد نمودهام، و یا درمقامى که با تو روبرو شدهام، و یا سخنى را که در روى تو گفتهام، یا در غیابت، از همه آنها برایم طلب مغفرت کنى. پیامبر صفرمود: «بار خدایا، براى وى همه دشمنىهایی را که با من نموده است، و در هر مسیرى که به جایى رفته و مىخواسته نور تو را خاموش نماید ببخش و مغفرت نما، و همچنان دشنامهایی را که در مقابلم یا در غیابم گفته است ببخش». عکرمه آن وقت گفت: اى پیامبر خدا راضى شدم، سپس افزود: به خدا سوگند، اى رسول خدا، من در مقابل هر نفقه و مصرفى که در راه بازداشتن از راه خدا نموده بودم، دو برابر آن را در راه خدا مصرف مىنمایم، و هر قتالى که در راه بازداشتن از راه خدا نموده بودم، دو برابر آن را در راه خدا خواهم نمود. بعد از آن وى در خدمت جنگ بود، و درین راه تلاش مىنمود تا این که شهید گردید. پس از اسلام آوردنش پیامبرخداصهمسرش را به همان نکاح اول براى او بازگردانید. واقدى به روایت از رجال خود گفته است که: سهیل بن عمرو در روز حنین گفت: (لایختبرهما محمّد و أصحابه) [۲۷۳]راوى من گوید: عکرمه به او مىگفت: این سخن درست نیست، چون کار به دست خداوند است، و چیزى از کار هم به دست محمّد نمىباشد. اگر او امروز مغلوب گردد، فردا نتیجه کار از آن اوست. راوى مىافزاید: سهیل به وى مىگوید: تو در همین وقتهاى نزدیک مخالف وى بودى، عکرمه گفت: اى ابویزید: ما به خدا سوگند، کار بیموردى مىنمودیم، در حالى که همین عقل را آن وقت هم داشتیم. سنگى را عبادت مىنمودیم، که نه نفع مىرسانید و نه ضرر [۲۷۴]. این چنین در کنزالعمال (۷/۷۵) آمده است.
این را همچنان حاکم (۲۴۱/۳) از حدیث عبدالله بن زبیر سروایت نموده، ولى وى تا به این حد اکتفا نموده: هنگامى که به دروازه خانه پیامبر خدا صرسید، از قدوم وى براى پیامبر خدا مژده داده شد، رسول خدا ص، به خاطر سرور آمدن وى روى پاهاى خود ایستاد. [۲۷۵]بعد از آن از عروه بن زبیر روایت نموده، که گفت: عکرمه بن ابى جهل مىگوید: هنگامى که نزد رسول خدا صرسیدم گفتم: اى محمد، این (اشاره به همسرش) خبر داد که تو به من امان دادهاى، پیامبر خدا صفرود: «تو در امان هستى». آن گاه گفتم: شهادت مىدهم که معبودى جز خداى واحد و لا شریک وجود ندارد و تو بنده و رسول اوهستى. تو از نیکوترین مردمان، راستگوترین و با وفاترین آنها هستى. عکرمه مىافزاید: این را من درحالى میگفتم: که سرم را به خاطر شرم و حیا از وى پایین انداخته بودم. بعد از آن گفتم: اى رسول خدا، همه دشمنىهایی را که با تو نمودم، و یاهر سوارى را که با شتاب در جهت اظهار شرک سوار شدم از همه آن برایم طلب مغفرت نما. پیامبر صفرمود: «بار خدایا، براى عکرمه هر عداوتى را که با من نموده، و یا هر سوارى را که به شتاب براى باز داشتن از راه تو سوار شده است، ببخش». گفتم: اى رسول خدا، مرا به چیز بهترى که مىدانى امر کن تا آن را بدانم. فرمود: «بگو شهادت میدهم که معبودى جز یک خدا نیست و محمّد بنده و رسول اوست، و در راه وى جهاد کن». بعد از آن عکرمه گفت: به خدا سوگند، اى رسول خدا، من در مقابل هر نفقهاى که در راه بازداشتن از راه خدا نموده بودم، دو برابر آن را در راه خدا نفقه و مصرف مىکنم، و در مقابل هر جنگى که در راه بازداشتن از راه خدا نمودهام دو چند در راه خدا جهاد و مبارزه خواهم نمود.
[۲۷۳] این جمله به خاطر رعایت نص به همان شکلى که در حیاه الصحابه و کنر العمال (۷۴/۷) آمده بود، نقل گردید، ولى عبارت فوق تصحیف و به شکل خطاء نقل گردیده است، در ارتباط با درک واقعیت این عبارت به استادان، و کتب دست داشته خویش مراجعه نمودیم، ولى موفق به پى بردن به آن نگردیدیم و درهر جایى صحبت از تصحیف بود، ولى وقتى که به محترم ولى صاحب محمّد نعیم عباسى مراجعه نمودیم، ایشان به واقعیت زحمت به خرج دادند، و اصل متن واقدى را در کتاب وى (۹۱۰/۲) دریافتند، که در آن چنین آمده است: «و قال سهیل بن عمرو: لایجتبرها محمّد و أصحابه. قال: یقول له عکرمه هذا لیس بقول...» یعنى «سهیل بن عمرو گفت: این شکست را محمّد و اصحابش نمىتوانند جبران کنند». در ذیل همان عبارتى که در فوق ذکرش نمودیم، در متن حیاة الصحابه به عوض، «لیس یقول، لیس به قول»، آمده است، که آن هم درترجمهاش اصلاح گردیده، و ازین ناحیه از زحمت ایشان سپاس گزاریم. م. [۲۷۴] بسیار ضعیف. در سند آن واقدی متروک وجود دارد. [۲۷۵] بسیار ضعیف. حاکم (۳/۲۴۱) در سند آن واقدی که متروک الحدیث است وجود دارد. ابن أبی سمرة نیز وضعیتش به مانند واقدی است و أبو حبیبة نیز شناخته شده نیست. نگا: «الضعیفة» (۳/ ۶۴۳).