حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

پیاده بیرون رفتن پیامبر صبه طرف طائف

پیاده بیرون رفتن پیامبر صبه طرف طائف

طبرانى از عبدالله بن جعفر سروایت نموده، که گفت: وقتى ابوطالب وفات نموده بود، پیامبر خداصبا پاى پیاده به طرف طائف خارج شد تا آنها را به اسلام فرا خواند، ولى آنها دعوتش را نپذیرفتند، بدین خاطر پیامبر خدا ص(که آنها خیلى‏ها اذیت و آزارش کرده بودند) دو باره برگشت، و در سایه درختى آمده و با به جاى آوردن دو رکعت نماز چنین فرمود: «اَللّهُمَّ اِنِّيْ أَشْكُو اِلَيْكَ ضَعْفَ قُوَّتِىْ، وَهَوَ اِنيْ عَلَى النَّاسِ، أَرْحَمَ الرَّاحِمِين، أَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمِين، اِلى مَنْ تَكِلْنى؟ اِلى عَدُوٍّ يَتَجَهَّمُنِى اَمْ اِلى قَرِيْبٍ مَلَّكْتَهُ اَمْرِى؟ اِنْ لَمْ تَكُنْ غَضْبَانَ عَلَىَّ فَلاَ اُبَالِى، غَيَر أَنَّ عَافِيَتَكَ أَوْسَعُ لِى. أَعُوْذُ بِوَجْهِكَ الَّذِىْ أَشْرَقَتْ لَهُ الظَّلَمَاتُ، وَصَلُحَ عَلَيْهِ أَمْرُ الدُّنْيَا وَالاْخِرَه أِنْ يَنْزِلَ بِىْ غَضَبُكَ، أَوْ يَحِلَّ بِىْ سَخَطُك، لَكَ الْعُتْبى حَتَّى تَرْضى وَ لَا قُوَّه اِلّا بِاالله». ترجمه: «بار خدایا، من از ضعف و ناتوانى خود، و از سبکى‏ام بر مردم نزد تو شکوه و شکایت می‌کنم. یا ارحم الراحمین، تو مهربان‏ترین همه مهربانان هستى، تو مرا به کى مى‏سپارى؟ به دشمنى که با خشونت و ترش رویى با من برخورد مى‏کند، و یا به نزدیکى که تو او را بر من قدرت داده و چیره ساخته‏اى؟ اگر بر من خشمگین نباشى پروا ندارم، ولى یقین دارم که عافیت و حمایت تو برایم وسیع‏تر است. به آن وجه مبارکت که پرده ظلمات و تاریکى‏ها توسط آن دریده شده و به روشنى مبدّل شده و به برکت آن امور دنیا و آخرت صلاح یافته، پناه مى‏برم، از این که بر من غضب و قهرت نازل شود. خدایا خشوع و نیایش براى توست تا این که راضى شوى، و جز خدا دیگر کسى از نیرو و توانایى برخوردار نیست» [۱۷۲].

هیثمى (۳۵/۶) گفته است: درین روایت ابن اسحاق آمده که مدلّس ثقه مى‏باشد، ولى بقیه رجال وى ثقه‏اند. این حدیث از طریق زهرى و غیر وى به شکل طولانى‏تر آن در بخش تحمّل سختی‌ها در راه دعوت به‌سوى خداوند أخواهد آمد.

[۱۷۲] ضعیف. این داستان را ابن اسحاق (۱/۲۶۲:۲۶۰) با سند صحیح از محمد بن کعب القرطبی بصورت مرسل روایت کرده است اما دعای «اللهم أشکوا إلیك...» را بدون سند آورده است. همینگونه ابن جریر (۱/۸۰،۸۱) آن را از طریق او آورده است. همچنین این داستان را طبرانی در «الکبیر» از حدیث عبدالله بن جعفر بصورت مختصر روایت کرده است. نگا: تخریج «فقة السیرة» آلبانی (ص۱۳۵، ۱۳۶).