حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

دعاى پیامبر خدا صبراى دوس و اسلام آوردن آنها و قدوم‌شان با طفیل نزد رسول خدا ص

دعاى پیامبر خدا صبراى دوس و اسلام آوردن آنها و قدوم‌شان با طفیل نزد رسول خدا ص

بعد از آن به مکه آمدم، گفتم: اى نبى خدا، دوس بر من غلبه نمودند، بنابراین بر آنان دعاى بد نما، پیامبر صفرمود: «بار خدایا، دوس را هدایت فرما، به طرف قومت برگرد آنها را دعوت کن، و به آنها شفقت ومهربانى نما». مى‏گوید: برگشتم، و تا آن وقت در سرزمین دوس بودم و آنها را به‌سوى اسلام دعوت مى‏نمودم، که پیامبر خدا صبه مدینه هجرت نمود، و معرکه‏هاى بدر، احد و خندق را پشت سر گذاشت. بعد از آن با کسانى از قومم که اسلام آورده بودند نزد پیامبر خدا صآمدم و جناب‏شان صدر خیبر [۳۰۶]تشریف داشتند، تا این که با هفتاد و یا هشتاد خانواده از دوس درمدینه ساکن شدم [۳۰۷]. این را در البدایه (۱۰۰۳/۳) بااندکى بیشتر از ابن اسحاق یادآور شده است.

در الاصابه (۲۲۵/۲) مى‏گوید: این را ابن اسحاق در سایر نسخه‏ها بدون اسناد ذکر نموده، و در نسخه‏اى از المغازى از طریق صالح بن کیسان از طفیل بن عمرو در داستان اسلام آوردن وى خبر طولانى را متذکر شده است. ابن سعد (۲۳۷/۴) همچنین این را به شکل طولانى از وجه دیگرى روایت کرده، و همچنان اموى از ابن کلبى به اسناد دیگرى به اختصار روایت نموده است. ابن عبدالبر در الاستیعاب (۲۳۲/۲) از طریق اموى این را از ابن کلبى از ابوصالح از ابن عبّاس از طفیل بن عمرو روایت نموده، و قصّه اسلام آوردن، دعوت از پدر، همسر وقومش را با قدومش به مکه به معناى آنچه گذشت متذکر شده، و بعد از آن افزوده است او را براى به آتش کشیدن بت (ذى الکفین) فرستاد، پس از آن بیرون شدن وى را به طرف یمامه و خوابى را که در آن باره دید، و شهادتش را در روز یمامه تذکر داده است.

در الاصابه مى‏گوید: ابوالفرج اصبهانى نیز از طریق ابن کلبى متذکر شده: هنگامى که طفیل به مکه آمد تعدادى از قریش از قضیه پیامبر خدا صبه او اطلاع داده و از وى خواستند تا پیامبر خدا صرا امتحان و آزمایش کند. او به این صورت نزد پیامبر خدا صآمد، و بخشى از اشعارش را براى پیامبر صخواند، پیامبر در مقابل برایش سوره اخلاص و معوذتین را تلاوت نمود، و او در حال اسلام آورده و به طرف قوم خود برگشت، و داستان تازیانه ونور آن را نیز تذکر داده مى‏افزاید: او پدر و مادرش را به اسلام دعوت نمود، پدرش اسلام آورد ولى مادرش اسلام را نپذیرفت، او قومش را دعوت کرد و از میان آنها فقط ابوهریره دعوتش را پذیرفت. موصوف باز نزد پیامبر خدا صآمد و عرض کرد: آیا مى‏خواهى تو را به یک جاى محکم و از نقطه نظر دفاعى، استوار دلالت کنم؟ یعنى سرزمین دوس، راوى مى‏گوید: هنگامى که پیامبر خدا صبراى (هدایت آنها) دعا نمود، طفیل به او گفت: من این را دوست نداشتم، پیامبر صفرمود: «در میان آنها چون خودت زیاد‌اند». راوى مى‏گوید: جندب بن عمرو بن حممه بن عوف دوسى در جاهلیت مى‏گفت: خلق براى خود خالقى دارد، ولى نمى‏دانم که آن کیست؟ هنگامى که از قضیه بعثت پیامبر صبا خبر شد با هفتاد و پنج تن از قوم خود خارج شد، خودش اسلام آورد، و همه آنها به تأسى از وى اسلام آوردند، ابوهریره مى‏گوید: جندب آنها را یکى یکى پیش می‌نمود [۳۰۸]. و دعوت على سدر قبیله همدان و دعوت ابوامامه در میان قومش قبلاً گذشت.

[۳۰۶] خیبر نام جایى است بیرون از مدینه که در آن غزوه مشهور اسلام بر ضد یهود اتفاق افتاده است، و چنان که از صحبت طفیل سمعلوم مى‏گردد، او در وقتى تشریف آورده که رسول خدا صدر خیبر ومصروف جهاد بوده. م. [۳۰۷] ابن اسحاق آنگونه که در سیره ابن هشام (۲/۲۱-۲۹) آمده است بدون سند ذکر کرده است. بیهقی نیز آن را در «الدلائل» (۵/۳۶۰-۳۶۲) از طریق ابن اسحاق روایت کرده است. [۳۰۸] بسیار ضعیف. اگر موضوع نباشد. این روایت از طریق محمد بن سائب کلبی روایت شده است.وی به دروغ و حتی به کفر متهم شده است. نگا: معرفی وی در «التهذیب» (۶۸۵۸).