بیعت سلمه بن اکوع بر مرگ
بخارى (ص۴۱۵) از سلمه لروایت نموده که گفت: با پیامبر خدا صبیعت نمودم، بعد از آن در سایه درختى قرار گرفتم هنگامى که مردم کم شدند. رسول خدا صفرمود: «اى ابن اکوع آیا بیعت نمىکنى؟» گوید: پاسخ دادم: اى رسول خدا من بیعت نمودم. گفت: «بار دیگر»، باز بار دوم با وى بیعت کردم، (راوى مىگوید) به او گفتم: اى ابومسلم در آن روز بر چه بیعت مىکردید؟ گفت: بر مرگ [۳۸۴]. این را همچنین مسلم، ترمذى، و نسائى، چنان که در العینى (۱۶/۷)، آمده روایت نمودهاند و بیهقى (۱۴۶/۸) و ابن سعد (۳۹/۴) نیز این را روایت کردهاند، بخارى همچنین (ص۴۱۵) از عبدالله بن زید سروایت نموده، که گفت: هنگام واقعه حره [۳۸۵]کسى نزدش آمده به او گفت: ابن حنظله با مردم بر مرگ بیعت مىکند. او در پاسخ گفت: من بر این بعد از پیامبر خدا صبا هیچ کسى بیعت نمىکنم [۳۸۶]. این را همچنین مسلم، چنان که در العینى (۱۵/۷) آمده، روایت نموده است و بیهقى نیز (۱۴۶/۸) آن را روایت نموده است.
[۳۸۴] بخاری (۲۹۶۰)، و مسلم (۱۸۶۰) در کتاب امارت، باب: استحباب مبایعت امام با لشکر قبل از شروع جنگ. [۳۸۵] این یک روز مشهور در تاریخ اسلام است، که در هنگام حکومت یزید بن معاویه در ذى الحجه سال ۶۳ھ. اتفاق افتاده بود، در آن هنگام یزید لشکرى را از اهل شام به خاطر جنگ و در هم کوبیدن مدینه که محل سکونت اصحاب و تابعین بود فرستاد، و مسلم بن عقبه مردى را بر آنها امیر مقرر نمود، و خود یزید در عقب آن هلاک گردید، و این حره زمینى است نزیک مدینه و سیاه سنگهاى فراوانى دارد، که معرکه در همانجا اتفاق افتاده بود. [۳۸۶] بخاری (۲۹۵۹)، و مسلم (۱۸۶۱) در بابی که پیش از این ذکر شد.