سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

خانواده پیامبر ج

خانواده پیامبر ج

خانواده پیامبر جقبل از هجرت از خود ایشان و خدیجه دختر خویلد تشکیل می‌شد. رسول خدا جدر حالی با خدیجهل ازدواج کرد که سن خود ایشان ۲۵ سال و سن خدیجه ۴۰ سال بود. خدیجه اولین همسر رسول خدا جاست و تا زمانی که خدیجهل زنده بود، پیامبر جبا زنی دیگر ازدواج نکرد. از خدیجه چند پسر و چند دختر داشتند. البته هیچ یک از پسران، چندان زنده نماندند. اما دختران عبارتند از: زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه. ابوالعاص بن ربیع قبل از هجرت، با زینب ازدواج کرد. عثمان بن عفان با رقیه و ام کلثوم یکی پس از دیگری ازدواج نمود. فاطمه هم در فاصله دو جنگ بدر و احد، به ازدواج علی درآمد که از او حسن و حسین و زینب و ام کلثوم متولد شد. ناگفته پیداست که رسول خدا جدر باب ازدواج از ویژگی خاصی نسبت به امتش برخوردار بوده و می‌توانسته بیشتر از چهار زن را به ازدواج خود درآورد. تمام زن‌هایی که به عقد رسول خدا جدرآمدند ۱۳ تا هستند که ٩ تا از آن‌ها در هنگام وفات پیامبر زنده و در خانه ایشان بودند. دو تن از ایشان در حیات پیامبر جوفات کردند: یکی خدیجه، و دیگری ام المساکین زینب بنت خزیمه. با دو تا از آنان پیامبر جزفاف نکردند. ذیلا به شرح حال سایر همسران پیامبر جپس از خدیجه می‌پردازیم:

سوده بنت زمعه: دومین زن رسول خدا جسوده دختر زمعه بوده است که رسول خدا جچند روز پس از وفات خدیجه در شوال دهم نبوت با او ازدواج کرد. سوده پیش از آن همسر پسر عمویش سکران بن عمرو بود. پس از وفات سکران، رسول خدا جبا سوده ازدواج کرد.

عائشه دختر ابوبکر صدیقب: رسول خدا جدر شوال سال یازدهم بعثت، یکسال پس از ازدواج با سوده، عایشه را به عقد ازدواج خود درآورد؛ این عقد ازدواج ۲ سال و ۵ ماه قبل از هجرت بوده است. عائشه در شش سالگی به عقد رسول خدا جدرآمد و در شوال سال اول هجرت پس از گذشت هفت ماه از هجرت، پیامبر جبا عائشهل زفاف کرد. عایشه در آن زمان نه ساله و دوشیزه بود؛ تنها زن باکره‌ای که پیامبر جبا او ازدواج کرد، عایشه است. رسول خدا جاو را از سایر زنان بیشتر دوست داشت و او فقیه‌ترین زن امت و بطور مطلق داناترین زن این امت بوده است و به تعبیر پیامبر جبرتری وی بر دیگر زنان همانند برتری ثرید بر دیگری غذاها بود. وی در هفدهم ماه رمضان سال ۵٧ یا ۵۸ وفات کرد و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

حفصه دختر عمرب: حفصهلدر فاصله دو جنگ بدر و احد، شوهرش خنیس بن حذافه را از دست داد و بیوه شد و پس از عده وفات در شعبان سال سوم هجری به ازدواج رسول خدا جدرآمد. حفصه در شعبان سال ۴۵ هـ ق در سن شصت سالگی در مدینه وفات کرد و در بقیع به خاک سپرده شد.

زینب بنت خزیمه: زینب دختر خزیمه از طایفه بنی هلال بن عامر بن صعصمه و پنجمین همسر پیامبر جبوده است که به خاطر مهربانی و دلسوزی نسبت به مساکین، به‌ام مساکین شهرت یافت. قبل از پیامبر جام مساکین با عبدالله بن حجش ازدواج کرده بود. اما عبدالله در جنگ احد شهید شد. پس از او رسول خدا جدر سال چهارم هجری با این زن ازدواج کرد؛ زینب حدود سه ماه پس از ازدواج درگذشت و رسول خدا جبر او نماز گزارد و او را در بقیع دفن کردند.

ام سلمه هند دختر ابی امیه: وی، همسر ابوسلمه بود. ابوسلمه در جمادی الاخری سال چهارم هجری از دنیا رفت و رسول خدا جدر شوال همان سال با ام سلمهلازدواج کرد.

زینب بنت جحش بن رباب: زینب دختر جحش بن رباب از طایفه بنی اسد بن خزیمه و دختر عمه رسول خدا جبود. ابتدا، وی زن زید بن حارثه بود؛ زیدسزینب را طلاق داد. پس از این خداوند ضمن آیاتی، آیه زیر را نازل فرمود: ﴿فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰكَهَا[الأحزاب: ۳٧]. یعنی: «و چون زید، حاجاتش را از او برآورد، او را به ازدواج تو درآوردیم».

در همین موضوع آیاتی از سوره احزاب درباره زینب نازل شد و به شرح مسأله پسر خواندگی پرداخت. رسول خدا جدر ذی القعده سال پنجم هجری و به روایتی سال چهارم با زینب بنت جحش ازدواج کرد. وی عبادتگزارترین زن پیامبر جبود و بیش از دیگران صدقه می‌داد. زینبل در سال بیستم هجری در سن پنجاه سالگی در گذشت. وی، نخستین فرد از مادران مؤمنین بود که پس از رسول خدا جوفات کرد؛ عمر بن خطابسبر وی نماز گزارد و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

جویریه بنت حارث: پدر وی، حارث رییس طایفه بنی مصطلق از قبیله خزاعه بود. جویریه یکی از اسیران بنی مصطلق بود که در سهم ثابت بن قیس بن شماس در آمد. ثابت، با جویریه قرارداد مکاتبه بست؛ رسول اکرم جبا پرداخت مبلغ قرارداد به ثابت، جویریه را در ماه شعبان سال ششم هجری به ازدواج خویش در آورد.

ام حبیبه رمله بنت ابوسفیان: ام حبیبه، رمله دختر ابوسفیان است.وی، نخست همسر عبدالله بن جحش بود و با عبدالله به حبشه هجرت کرد؛ عبدالله در حبشه مرتد شد و به دین نصاری گروید و همانجا مرد. اما ام حبیبه بر دین و هجرتش ثابت قدم و پایبند ماند. هنگامی که رسول خدا جعمرو بن امیه ضمریسرا با نام‌هاش در محرم سال هفتم هجری نزد نجاشی فرستاد، وی، به نمایندگی از رسول خدا، ام حبیبه را خواستگاری و سپس به ازدواج ایشان درآورد و او را با شرجیل بن حسنه به مدینه نزد رسول خدا جفرستاد. وقتی پیامبر جاز فتح خیبر بازگشت، با او زفاف کرد؛ ام حبیبه در سال ۴۲ یا ۳۳ یا ۵۰ هـ ق در گذشت.

صفیه بنت حیی بن اخطب: پدر صفیه رئیس قبیله بنی نضیر و از بنی اسرائیل بود. صفیه در میان اسیران خیبر بود و رسول خدا او را در سهم اختصاصی خود قرار داد و از او خواست تا مسلمان شود؛ او مسلمان شد؛ پیامبر جاول او را آزاد کرد و پس از فتح خیبر در سال هفتم با او ازدواج نمود و در «سد صهباء» در دوازده میلی خیبر، هنگام بازگشت به مدینه با او زفاف کرد.

میمونه بنت حارث: وی خواهر ام الفضل لبابه بنت حارث است. رسول خدا جدر سال هفتم و در ماه ذی القعده هنگام عمره القضاء و طبق روایت صحیح پس از آن که از احرام درآمد، وی را به عقد خویش آورد.

تا این جا یازده تن از همسران پیامبر جرا ذکر کردیم که رسول جبا آنان زفاف کرده است، دوتا از این‌ها یعنی «خدیجه و زینب معروف به‌ام المساکین» در حیات پیامبر وفات کرده بودند و رسول خدا جدر حالی از دنیا رفت که نه تن از همسرانش در قید حیات بودند.

اما دوتایی که رسول خدا جآن‌ها را به عقد خود درآورد، ولی با آن‌ها زفاف نکرد، یکی از بنی کلاب و دیگری از بنی کنده معروف به جونیه است. در این مورد اختلافاتی وجود دارد که نیاز به ذکر آن نیست. از کنیزان رسول خدا جنیز مشهور است که آن حضرت با دو تا از آن‌ها هم بستر شده است: یکی ماریه قبطیه است که آن را مقوقس به ایشان هدیه کرده بود و از همین کنیز ابراهیم فرزند رسول خدا جمتولد شد و در کوچکی در زمان حیات رسول خدا جدر ۲۸ یا ۲٩ شوال سال دهم هجری برابر با ۲٧ ژانویه سال ۶۳۲ میلادی وفات کرد. کنیز دیگری که رسول خدا جبا وی همبستری کرده است، ریحانه دختر زید نضریه یا قرظیه است که بین اسیران بنی قریظه بود و آن را رسول خدا جدر سهم خویش قرار داد. و نیز گفته شده است که وی از همسران رسول خدا جبوده است که پس از اسارت وی را آزاد کرد و با او ازدواج نمود. اما ابن قیم، قول اول را ترجیح داده است. علاوه بر این، ابوعبیده نام دو کنیز دیگر را نیز ذکر کرده است: یکی جمیله که بین برخی از دسته‌های اسیران بوده است. و دیگری کنیزی است که زینب بنت جحش به ایشان اهدا کرده بود. [۶۶٧]هرکس به دقت زندگی رسول خدا جرا مورد بررسی قرار دهد، به خوبی در می‌یابد که ازدواج رسول خدا جبا این تعداد از زنان، آن هم در اواخر عمر مبارک ودر حالی که حدود سی سال از بهترین دوران عمر و نشاط جوانی خود را با دو همسر نسبتا سالمند –خدیجه و سوده- گذرانده بود، از روی شهوت و شیفتگی نسبت به زنان نبوده که تنها با تعدد زوجات و ازدواج‌های پیاپی قابل کنترل می‌گردد؛ بلکه اهدافی دیگری مورد نظر بوده است. روی آوردن رسول خدا جبه پیوند خویشاوندی با ابوبکر و عمر از طریق ازدواج با عایشه و حفصه – و نیز درآوردن فاطمه به عقد علی، و درآوردن دو دخترشان –رقیه و ام کلثوم یکی پس از دیگری به ازدواج عثمان بن عفان به این واقعیت اشاره دارد که رسول خدا جمی‌خواسته با این چهار نفر رابطه قوی و محکمی داشته باشد؛ زیرا این چهار نفر در مراحل مختلف هرچه در توان داشتند، انجام دادند و در آزمون‌ها سربلند و موفق بیرون آمدند. چرا که با کوشش و فداکاری ایشان و به خواست و اراده خداوند، اسلام به سلامتی از آن بحران‌ها نجات پیدا کرد. همچنین از آنجا که عرب‌ها احترام خاصی نسبت به فردی که از طایفه آن‌ها زن می‌گرفت، قایل بودند و این پیوندها را وسیله‌ای برای ارتباط قبایل و تیره‌های مختلف آن می‌دانستند و ستیز با خویشاوندان سببی را برای خود ننگ و عار تلقی می‌کردند، رسول خدا جاقدام به ازدواج با زنان متعدد از قبایل مختلف کرد؛ زیرا می‌خواست از این طریق شدت دشمنی قبایل عرب با اسلام کاهش یابد و آتش بغض و کینه‌توزی‌های آنان را خاموش کند! وقتی با ام سلمه که از بنی مخزوم، طایفه ابوجهل و خالد بن ولید است، ازدواج نمود، باعث شد بعد از آن دیگر خالد، مانند جنگ احد در مقابل رسول خدا جقرار نگیرد و بلکه پس از مدتی نه چندان طولانی با میل و رغبت خود اسلام بیاورد. ابوسفیان پس از ازدواج پیامبر جبا دخترش ام حبیه، در هیچ جنگی رویاروی پیامبر جقرار نگرفت! و از همین رهگذر است که می‌بینیم بنی مصطلق و بنی نضیر پس از ازدواج رسول خدا با جویریه و صفیه دیگر از آن دشمنی و عداوتی که با پیامبر داشتند، کاستند و جویریه با برکت‌ترین زن برای طایفه خود بود؛ زیرا اصحاب پیامبر یک صد خانوار از قوم و قبیله او را به خاطر ازدواج با رسول خدا آزاد کردند و می‌گفتند: این‌ها خویشاوندان پیامبر هستند! واضح است که این چنین اعمالی تأثیر عمیقی بر روان و دل آنان بجای می‌گذاشت. بالاترین و مهمتر از همه این‌ها اینکه رسول خدا جمأمور بود به تزکیه و ارشاد قومی بپردازد که با آداب و فرهنگ و تمدن درست، آشنایی چندانی نداشتند. همچنین رسول خدا جمأمور بود که مردم را بر مبانی همیاری در جهت سازندگی پرورش دهد؛ براساس اصول سازندگی، مردان اجازه نداشتند بی قید و بند، با زنان اختلاط و نشست و برخاست داشته باشند. لذا با رعایت قوانین جدید هر مردی نمی‌توانست برای بالا بردن سطح فرهنگی زنان تلاش کند؛ در حالی که نیاز زنان به تعلیم و تربیت، از مردان کمتر نبود؛ بلکه با توجه به شرایط زمانی نیاز زنان از مردان بیشتر بود. بدین ترتیب ناگزیر پیامبر جبا زنانی از رده‌های سنی مختلف و با استعدادهای متفاوت، ازدواج کرد تا بتواند جهت تعلیم و تربیت زنان و آموزش احکام و تعالیم دین،به هدف مورد نظر برسد؛ شاید راهی بهتر و مناسب‌تر از این وجود نداشت. بدین سان زنان مسلمان توانستند به خوبی فرهنگ اسلامی را از طریق همسران پیامبر بفهمند و دریابند. مادران مؤمنین، زنان صحرانشین و شهرنشین و پیر و جوان را از فرهنگ و آداب و رسوم اسلامی آگاه کردند و با تربیت و آماده سازی زنان، مسایل و احکام دین را به همگان تبلیغ نمودند. این همسران رسول خدا جبودند که نقش مهمی در روایت احوال شخصی و زندگی اجتماعی پیامبر جایفا کردند؛ بخصوص ام المومنین عایشه صدیقهل که پس از رسول خدا جمدت مدیدی زنده ماند و روایات زیادی از اقوال و اعمال پیامبر جرا به مردم انتقال داد. یکی از ازدواج‌های ایشان به منظور شکستن یکی از رسوم ریشه دار جاهلیت یعنی قانون فرزندخواندگی انجام گرفت. عرب‌ها در دوران جاهلیت رسم داشتند که تمام حقوق و حیثیتی که پسر نسبی داشت، برای پسرخوانده نیز قایل شوند که با این نکاح از بین رفت و این در حالی بود که از بین بردنش کار آسانی نبود. از طرفی این رسم، با اصول و مبانی اسلامی در رابطه با طلاق و ازدواج، و میراث و دیگر مسایل اجتماعی، مخالف و در تعارض بود. و همچنین این رسم، بسیاری از مفاسد و امور زشتی را که اسلام برای نابود آن‌ها آمده بود، گسترش می‌داد. خداوند متعال چنین مقدر کرده بود که نابودی این رسم جاهلیت به وسیله شخص رسول الله صورت گیرد! خداوند متعال دستور داد که رسول خدا جبا دختر عمه خود، زینب بنت جحش همسر مطلقه زید، ازدواج کند؛ زید، فرزند خوانده ایشان بود. زید و زینب اختلاف خانوادگی داشتند تا جایی که زید تصمیم گرفته بود که او را طلاق دهد. آن‌ها برای حل اختلاف خود به رسول خدا جمراجعه کردند و رسول خدا از شواهد موجود و از طریق وحی دریافته بود که اگر زید زینب را طلاق دهد، پس از پایان عده‌اش به پیامبر امر خواهد شد که با او ازدواج کند. از طرفی این ماجرا در شرایطی اتفاق می‌افتاد که مشرکان بر ضد پیامبر و مسلمانان، همدست شده بودند. رسول خدا جاز آن بیم داشت که اگر این ازدواج صورت گیرد، به دستاویز (بهانه‌ای) تبلیغاتی برای منافقان، مشرکان و یهودیان درآید و بدین وسیله با شایعات نادرست و افکار خرافی، کارشکنی کنند و در نتیجه آثار ناگواری بر روحیه مسلمانان سست ایمان بگذارد؛ لذا وقتی زید، پیامبر جرا در جریان گذاشت که می‌خواهد زینب را طلاق دهد، پیامبر به او دستور داد که این کار را نکند و زینب را نگهدارد. این برای آن بود که پیامبر نمی‌خواست در آن شرایط سخت، با قضیه ازدواج روبرو شود. خداوند این تردید و بیم پیامبر را نپسندید، تا حدی که ایشان را سرزنش نمود و فرمود: ﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ أَمۡسِكۡ عَلَيۡكَ زَوۡجَكَ وَٱتَّقِ ٱللَّهَ وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ[الأحزاب: ۳٧]. یعنی: «آن زمانی که می‌گفتی به آن کس که خداوند به او نعمت داد و تو نیز به او انعام کرده‌ای که زنت را نگه دار و از خدا بترس؛ در دل خود چیزی را پنهان می‌کنی که خداوند آن را آشکار می‌سازد و از مردم می‌هراسی؛ در حالیکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسی». بالاخره زید، زینب را طلاق داد و رسول خدا جدر روزهای محاصره بنی قریظه و پس از پایان عده زینب، با او ازدواج کرد؛ زیرا خداوند این ازدواج را بر پیامبرجواجب کرده و مجالی برای اختیار و انتخاب ایشان نگذاشته بود؛ تا آنجا که خداوند، اجرای عقد این ازدواج را خودش بر عهده گرفته بود؛ چنانچه در ادامه این آیه می‌گوید: ﴿فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰكَهَا لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗاۚ[الأحزاب: ۳٧]. یعنی: «آنگاه که زید، خواسته‌اش را از او برآورد (و از او صرف نظر کرد و طلاقش داد)، او را به ازدواج تو در آوردیم تا پس از این، حرج و مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با پسر خواندگان آن‌ها وجود نداشته باشد بدانگاه که فرزند خواندگان، از همسرانشان صرف نظر کنند».

این بدان خاطر بود که رسم فرزند خواندگی عملا از بین برود؛ همانطور که خداوند، می‌فرماید: جایگزینی آیه (احزاب: ۵) یعنی: «ایشان (پسر خواندگان) را به پدران خودشان نسبت دهید (که صدا زدن آن‌ها به نام پدرانشان) نزد خداوند عادلانه‌تر است». همچنین می‌فرماید: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَۗ[الأحزاب: ۴۰]. یعنی: «محمد جپدر هیچ یک از مردان شما نبوده است. بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است».

چه بسیارند آداب و رسومی که در میان مردم جا افتاده و از بین بردن آن‌ها تنها در قالب گفتار ممکن نیست؛ بلکه باید با عمل همراه باشد.این، از عملکرد مسلمانان در عمره حدیبیه به خوبی روشن می‌شود؛ زیرا آن‌ها در این سفر،کمال علاقه خود به رسول خدا جدر برابر دشمنان را به نمایش گذاشتند. چنانچه عروه بن مسعود ثقفی در آنجا مشاهده کرد که هرگاه رسول خدا جآب دهان می‌اندازند، مسلمانان با دست‌هایشان آن را می‌گیرند و هنگام وضو گرفتن پیامبر جبه خاطر تبرک جستن به آب وضوی ایشان نزدیک بود به زد و خورد بپردازند! آری همین‌ها که بر سر مقاومت تا مرگ و ایستادگی تا پای جان، بیعت بستند و برای این منظور زیر درخت رضوان از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و شخصیت‌هایی همچون ابوبکرسو عمرسدر میانشان بودند، پس از پیمان صلح حدیبیه، در آن زمان که رسول خدا جدستور داد قربانی‌هایشان را ذبح کنند، کسی برای اجرای این دستور برنخاست؛ از این رو رسول خدا جنگران و پریشان شد! اما وقتی به مشورت ام سلمه بدون اینکه با کسی حرفی بزند، ابتدا خودش را قربانی خویش نحر کرد، اصحاب بی درنگ به عمل ایشان اقتدا نمودند و شترهایشان را نحر کردند. با امثال این حوادث و رویدادها است که به خوبی می‌توان دریافت، به تفاوت تأثیر عمل و حرف برای از بین بردن قوانین و رسوم جا افتاده اجتماعی پی برد. منافقان دست به شبهه افکنی و ادعاهای دروغین گسترده‌ای، در مورد این ازدواج زدند که تا حدودی بین افراد سست ایمان موثر واقع شد. بویژه که زینب پنجمین همسر رسول خدا جبود. مسلمانان از جواز بیش از چهار زن برای رسول خدا جآگاهی نداشتند و زید فرزند خوانده رسول خدا جشناخته می‌شد و ازدواج با زن فرزند خوانده در رسوم جاهلی عمل بسیار زشتی به شمار می‌رفت! خداوند در سوره احزاب این مطالب را در دو موضوع بصورت شافی و کافی نازل بیان نمود و صحابه دریافتند که فرزند خواندگی، در اسلام جایی ندارد. همچنین فهمیدند که خداوند به پیامبرش به خاطر اهداف پسندیده‌ای اجازه داده است که بیش از چهار زن بگیرد و این فقط مخصوص شخص پیامبر جاست.زندگی رسول خدا جبا همسرانش در نهایت بزرگواری، بلند طبعی و نیکویی بوده است. همانطور که همسران ایشان نیز به بهترین وجه از شرافت و قناعت، بردباری، تواضع، خدمتگزاری و شوهردای برخوردار بودند. آن هم در شرایطی که پیامبر آن قدر در تنگدستی و کمبود امکانات و مواد غذایی به سر می‌برد که کسی توان تحمل آن را نداشت. انس می‌گوید: فکر نمی‌کنم رسول خدا جتا هنگام مرگ، نان نرمی خورده باشد و یا بره بریانی به چشم خود دیده باشد. [۶۶۸]عائشه گوید: گاهی می‌شد که دو ماه می‌گذشت و ما سه بار هلال ماه را در آسمان مشاهده می‌کردیم، اما در هیچ یک از خانه‌های رسول خدا جآتش روشن نمی‌شد! عروه می‌گوید: پرسیدیم چگونه زندگی می‌کردید؟ گفت: «با خرما و آب! [۶۶٩]روایات زیادی در این باره آمده است. با وجود تمام تنگدستی و سختی‌های زندگی، هیچگونه عملی از زنان پیامبر جصادر نشد که آن‌ها را مستوجب عتاب و سرزنش بگرداند مگر یکبار که آن هم به مقتضای بشر بودن سرزد و آن هم موجب تبیین پاره‌ای از قوانین و احکام شریعت گردید و خداوند در این رابطه آیه تخییر را نازل فرمود: «ای پیامبر! به زنانت بگو: اگر زندگی و زینت دنیا را می‌خواهید بیایید به شما از کالا و مال بدهم و به خوبی از شما جدا شوم و اگر شما خدا و رسول و زندگی آخرت را می‌خواهید، همانا خداوند برای نیکوکاران پاداشی بزرگ آماده کرده است» [۶٧۰]

در باب شرافت و بزرگواری و خوبی همسران پیامبر، همین بس که خدا و رسولش را اختیار کردند و حتی یکی از آن‌ها هم به دنیا تمایل پیدا نکرد. همین طور اختلاف چندانی میان همسران رسول خدا جوجود نداشت؛ آنگونه که معمولا هووها با هم اختلاف دارند. هر چند خیلی جزئی و به ندرت، به اقتضای بشر بودن، چنین اختلافی بروز کرد؛ اما همین که خداوند، ایشان را مورد عتاب قرار داد، دیگر تکرار نکردند. به این مورد نیز در سوره تحریم اشاره شده است. در خاتمه این مبحث، چنین به نظر می‌رسد که دیگر نیازی به ادامه بررسی موضوع تعدد زوجات رسول خدا جنیست. هرکس، به دقت زندگی اروپاییان را بررسی کند و آن رنج‌ها و بدبختی‌ها و تلخ کامی‌هایی را که آنان از این بابت به جان می‌خرند، مورد بررسی قرار دهد و به جنایات و کارهای زشت و غیر انسانی اروپاییان بنگرد و گرفتاری‌ها، نگرانی‌ها و نابسامانی‌هایی را که از این بابت دامنگیر آنان است، در نظر بگیرد، دیگر نیازی به دلیل و برهان و بحث و گفتگو نیست؛ چرا که زندگی کسانی که منکر این اصل هستند، خود گواه عادلانه بودن این حکم و اصل اسلامی است.

[۶۶٧] زاد المعاد (۱/۲٩) [۶۶۸] صحیح بخاری (۲/٩۵۶) [۶۶٩] همان [۶٧۰] مفهوم آیات ۲۸ و ۲٩ سوره احزاب