تعقیب بیعت کنندگان
مکیان درحالی به خانههایشان بازگشتند که تقریباً یقین داشتند که این خبر، دروغ است؛ اما همچنان پیگیر تحقیق درباره این قضیه بودند تا اینکه اطمینان یافتند که این خبر درست است و بیعت صورت گرفته است. این زمانی بود که یثربیها به سوی یثرب حرکت کرده و از مکه رفته بودند. بنابراین گروهی سوارکار را به دنبال یثربیها فرستادند، اما دیگر فرصت از دستشان رفته بود. البته سعد بن عباده و منذر بن عمرو را دیدندکه منذر فرارکرد و سعد دستگیر شد؛ دستان او را با لگام شترش بر گردن او بستند و شروع به زدن او و بستن موهایش کردند و او را با همین حال به مکه آوردند. پس از آن مطعم بن عدی و حارث بن حرب بن امیه آمدند و او را از شر مشرکان نجات دادند. سعد هم سلامت کاروانهای آن دو را در رفت و آمد از مدینه تضمین کرد.
انصار هنگامی که از دستگیری سعد با خبر شدند، با هم مشورت کردندکه برای نجاتش بازگردند؛ آنها در حال مشورت بودند که سعد از راه رسید و سپس همگی به مدینه رفتند. [۲۵۶]
این بیعت عقبه دوم بود که به بیعت عقبه کبری، شهرت یافته است؛ این پیمان، در فضایی سرشار از مهر و همبستگی منعقد شد.در این پیمان، از هر سو، فضای اعتماد، شجاعت و همیاری درمیان مسلمانان حاکم بود. بدین ترتیب هر یک از مسلمانان یثرب، نسبت به برادر مستضعف خود که درمکه تحت ستم قرارمی گرفت، محبت میورزید و بر کسانی که به برادر مسلمانش ستم میکردند، خشم میگرفت و در اعماق قلبش، احساسات و عواطف محبت آمیزی نسبت به برادرش میجوشید که چه بسا او را ندیده بود.
این احساسات خجسته، بر اثر یک انگیزه گذرا و زودگذر، به وجود نیامده بود؛ بلکه منشأ پیدایش این احساسات، ایمان به خدا و رسول او و ایمان به قرآن بود. ایمانی قوی که در برابر ظلم و ستم، سست نمیشود؛ ایمانی که هرگاه نسیمش بوزد، در عقیده و عمل، شگفتیها میآفریند. آری، با چنین ایمانی بود که مسلمانان، توانستند کارهایی از خود به جای بگذارند که تاریخ، همانند آن را به خود ندیده است و پس از این نیز نخواهد دید.
[۲۵۶] زادالمعاد (۲/۵۱)؛ ابن هشام (۱/۴۴۸- ۴۵۰)