کارشکنیهای قریش
درباره عملکرد کفار مکه و آزار و اذیتهای آنان سخن گفتیم و نوشتیم که آنها هنگام هجرت مسلمانان چه واکنشی از خود نشان دادند و بدین ترتیب خود را سزاوار عکس العمل مسلمانان در عرصه مصادره اموال یا رویارویی مستقیم و نبرد وکارزار نمودند.
با این حال باز هم قریش از سرکشی خود دست بردار نبودند و همچنان به کینه ورزی ادامه میدادند و بر خشمشان نسبت به اسلام و مسلمانان افزوده میشد؛ زیرا مسلمانان از دست آنان نجات یافته و پایگاه امنی به دستآورده بودند. از این رو قریشیان، به خشم آمدند و خطاب به عبدالله بن ابی بن سلول که درآن زمان هنوز مشرک بود، نامه نوشتند. پیشتر دیدیم که اهل یثرب، بر ریاست عبدالله بن ابی، متفق شده بودند و چیزی نمانده بود که او را پادشاه خودشان کنند و اگر ماجرای مسلمان شدن اهل یثرب و نیزمهاجرت پیامبر جو صحابهشپیش نمیآمد، حتماً عبدالله بن ابی به پادشاهی میرسید. به هر حال قریشیان، به عبدالله بن ابی و یارانش نامهای نوشتند که در بخشی از آن آمده بود:
«شما، دشمن ما را جای و مکان دادهاید؛ به خدا سوگند یاد میکنیم که او را یا خودتان بکشید یا بیرونش کنید و یا دسته جمعی و یکپارچه به شما هجوم میآوریم و جنگجویانتان را میکشیم و زنانتان را به کنیزی میگیریم». [۳۲۸]
پس از اینکه نامه به عبدالله بن ابی رسید، برای عملی کردن دستورات اربابان مشرکش اقدام نمود. قلب عبدالله بن ابی، بدین خاطر سرشار از کینه نسبت به پیامبرجبود که فکرمی کرد آن حضرت جپادشاهیش را غصب کرده است. عبدالرحمن بن کعب میگوید: وقتی نامه به ابن ابی رسید، همراه یاران بت پرستش برای جنگ با رسول خدا گرد آمدند و هنگامی که این خبر به پیامبر جرسید، با آنها ملاقات کرد و چنین گفت: قریش، شما را تهدید مبالغهآمیزی کرده است؛ آنان نمیتوانند با شما آن کاری را بکنند که خودتان میخواهید نسبت به خود انجام دهید. آیا میخواهید با فرزندان و برادرانتان بجنگید؟» آنان پس از شنیدن سخنان آن حضرت جپراکنده شدند. [۳۲٩]
وقتی ابن ابی، سستی و عدم توانایی یارانش را مشاهده کرد، ازجنگیدن با پیامبر جمنصرف شد؛ اما روشن است که پنهانی با قریش ارتباط داشته است؛ لذا هرگاه فرصتی پیش میآمد، آن را غنیمت میشمرد تا مشرکان و مسلمانان را به جان هم بیندازد. وی، با یهودیان نیز نشست و برخاستهایی داشته تادر فسادکاریهایش از آنها کمک بگیرد؛ اما بینش و حکمت پیامبر، همواره آتشهای شعله ور فتنهها را خاموش میکرد. [۳۳۰]
[۳۲۸] سنن ابی داود(۲/۱۵۴) [۳۲٩] ابوداوود باب خبرالنضیر [۳۳۰] نگا: صحیح البخاری ۲/۶۵۵، ۶۵۶، ٩۱۶، ٩۲۴.