در راه بازگشت به مدینه
پس از آنکه پیامبر جاز دفن شهداء و نماز و دعا و تضرع فراغت یافت، به مدینه بازگشت. در راه بازگشت با زنان مؤمنی روبرو شدکه از خود فداکاری و محبتی به نمایش گذاشتند که دست کمی از حماسه آفرینیهای مجاهدان در میدان نبرد نداشت.
در مسیر بازگشت به مدینه، حمنه بنت جحش با رسول خدا جملاقات کرد. وقتی به سپاه رسید، به او خبر دادند که برادرش، عبدلله بن جحش شهید شده است. گفت: انا لله و انا الیه راجعون و برایش طلب آمرزش کرد؛ به او خبر دادند داییاش حمزه بن عبدالمطلب شهید شده؛ گفت: «انا لله وانا الیه راجعون»و برای او طلب آمرزش نمود، گفتند: شوهرت مصعب بن عمیر شهید شده است. اینجا بود که گریه کرد، پیامبر جفرمود: «قطعاً شوهر زن برایش جایگاه ویژهای دارد». [۴۲۶]
سپاه اسلام در راه با زنی از بنی دینار برخورد کردند که شوهرش و برادرش و پدرش درجنگ به شهادت رسیده بودند؛ وقتی خبر شهادت اینها را به او دادند، پرسید: حال رسول خدا جچگونه است؟ گفتند: الحمدلله خوب است و اشاره کردند کهآنجاست؛ همانگونه که شما دوست دارید، سالم است. وقتی این زن رسول خدا جرا دید، گفت: هر مصیبتی با زنده بودن رسول خدا جبرا ی من اندک و ناچیز است. [۴۲٧]
مادر سعد بن معاذ به سرعت به طرف سپاه آمد. سعدسکه افسار اسب پیامبر را به دست داشت، گفت: یا رسول الله! مادرم؛ پیامبر جفرمود: خوش آمده است و برای مادر سعد توقف نمود. چون نزدیک شد، به او خبر دادند که فرزندش عمرو بن معاذ شهید شده است.
ام سعد گفت: «ای رسول خدا! چون شما سالم هستید، مصیبت او را کوچک میشمارم». آنگاه رسول خدا برای خانوادههای شهیدان احد دعای خیرکرد و گفت: «ای ام سعد! تو را مژده باد و خانوادههای شهدا را هم مژده بده که همه شهدا در بهشت با هم هستند؛ در حالی که شفاعتشان، درباره خانوادههایشان پذیرفته میشود».
ام سعد گفت: ای رسول خدا! برای بازماندگان شهدا دعا کن. پیامبر جفرمود: «پروردگارا! غم را از دلهای بازماندگان شهدا دورکن و مصیبت را برایشان آسان نما و برای بازماندگان شهدا، سرپرستان خوبی مقرر فرما». [۴۲۸]
[۴۲۶] سیره ابن هشام (۲/٩۸). [۴۲٧] سیره ابن هشام (۲/٩٩) [۴۲۸] السیره الحلبیه (۲/۴٧).