عمرۀ القضاء
حاکم میگوید: اخبار متواتر حکایت از آن دارد که بعد از رویت هلال ماه ذیقعده، پیامبر جبه یارانش دستور داد که برای به جای آوردن عمره القضاء آماده شوند و هیچ یک از مسلمانان حاضر در صلح حدیبیه، از این عمره تخلف نکند.
تمام کسانی که در حدیبیه حضور داشتند، با پیامبر جعازم شدند و فقط افرادی که به شهادت رسیدند، حضور نداشتند. تعدادی دیگری از مسلمانان نیز بیرون شدند و شمار آنها به جز زنان و کودکان، بالغ بر دو هزار نفر شد. [۵۵٧]
پیامبر جدر مدینه عویف ابو رهم غفاری را به عنوان جانشین تعیین کرد و شصت شتر برای قربانی برداشت و نگهداری آنها را به ناجیه بن جندب اسلمی سپرد و از ذی الحلیفه، احرام عمره بست و تلبیه گفت و مسلمانان نیز تلبیه گفتند. پیامبر جو یارانش با آمادگی کامل و مسلح به اسلحه جنگی خارج شدند؛ زیرا بیم آن میرفت که از سوی قریش فریب و خیانتی در کار باشد. وقتی به یأجج رسیدند، تمام وسایل جنگی خویش اعم از سپر و تیر و سرنیزه را گذاشتند و اوس بن خولی انصاری را با دویست رزمنده، مأمور محافظت آنها نمودند و تنها با اسلحه فرد مسافر یعنی شمشیر در غلاف وارد مکه شدند. [۵۵۸]
پیامبر جهنگام ورود به مکه بر شتر (قصواء) خویش سوار بود و مسلمانان،در حالی که شمشیرهایشان را حمایل کرده و به دور پیامبر حلقه زده بودند، تلبیه میگفتند.
وقتی مشرکین، خبر آمدن پیامبر جو یارانش را شنیدند، بر فراز کوه قعیقعان در شمال مکه رفتند تا مسلمانان را زیر نظر بگیرند. آنان به همدیگر میگفتند: امروز قومی نزد شما میآیند که تب و هوای یثرب، آنها را سست کرده است. پیامبر جبه یارانش دستور داد که سه شوط اول را به صورت هروله و با شتاب بروند و فقط فاصله بین دو رکن را به حالت عادی راه بروند. پیامبر جبرای رعایت حال اصحاب و یارانش دستور نداد که همه شوطها را به سرعت و با شتاب بروند. این فرمان، بدین خاطر صادر شد که مشرکین، قدرت و توانمندی آنها را تماشا کنند. [۵۵٩]
همچنین پیامبر جدستور داد که طوری احرام ببندند که دو طرف احرام را بر شانه چپشان بیفکنند و شانه راستشان برهنه باشد؛ (در اصطلاح به این نوع پوشش اضطباع گویند). پیامبر جاز سمت گردنه منتهی به حجون وارد مکه شد و در آنجا مشرکین برای تماشای مسلمین صف کشیده بودند. پیامبر جاز هنگام بستن احرام تلبیه میگفت تا اینکه با عصای خویش، حجر الاسود را استلام نمود و سپس طواف کرد و مسلمین نیز طواف کردند. عبدالله بن رواحهسپیشاپیش پیامبر جشمشیرش را حمایل کرده بود و این شعر را میخواند:
خلّوا بنی الكفّار عن سبیله
خلّوا فكلّ الخیـر فی سبیله
قدانزل الرحمن فی تنزیله
فی صحف تتلـی علـی رسوله
یا ربّ إنـی مؤمـن بقیلـه
إنـی رأیـت الحـقّ فـی قبولـه
بـأن خیر القتل فـی سبیله
الیـوم نـضربكم علـی تنزیـله
ضربـاً یزیل الهام عن مقیله
ویذهـل الخلیـلَ عن خلیلـه
یعنی: «ای کافرزادگان! راهش را باز کنید و از سر راه کنار بروید که تمام خیر و خوبی، در راه اوست.
به یقین خداوند رحمان، در کتابش، در مصحفهایی که بر فرستادهاش خوانده میشود، پیام خود را نازل نموده است.
پروردگارا! من، به گفتارش ایمان دارم و من، حق و حقیقت را در پذیرش آن دیدهام و نیز فهمیدهام که بهترین کشته شدن، آنست که در راه او باشد. امروز بر مبنای تنزیل او، چنان ضرباتی بر شما فرود میآوریم که سرها را از جایشان برکند و دوستان را از حال یکدیگر، بی خبر سازد».
عمرسگفت: ای ابن رواحه! در حضور رسول خدا و در حرم الهی، شعر میگویی؟!
پیامبر جفرمود: ای عمر! او را به حال خود بگذار که این، برای آنها از رگبار تیر، مؤثرتر است». [۵۶۰]
پیامبر جو مسلمانان سه شوط اول طواف را با شتاب و هروله کنان، طواف نمودند و چون مشرکین، این حالت را در آنها دیدند، به یکدیگر گفتند: اینها کسانی هستند که شما درباره آنها میگفتید: تب (وبای) یثرب آنها را سست و بی رمق کرده است؛ اینها، ازاین و آن هم چابک ترند.
رسول خدا ج، پس از طواف کعبه، به سعی میان صفا و مروه پرداخت. بعد از سعی، در حالی که شتران قربانی را در مروه نگه داشته بود، فرمود: «اینجا، قربانگاه است و تمام کوی و برزن مکه، قربانگاه است». آنگاه در مروه قربانی نمود و سرش را تراشید و مسلمانان نیز همان طور کردند. سپس گروهی از مجاهدان را به یأجج فرستاد تا در کنار اسلحه و مهمات جنگی نگهبانی دهند و آن دسته از مجاهدان که نگهبان اسلحه و مهمات جنگی بودند، بیایند و مناسک عمره را انجام دهند.
پیامبر جسه شبانه روز در مکه اقامت نمود و چون روز چهارم شد، مشرکین نزد علی آمدند و گفتند: به رفیقت بگو شهر ما را ترک کند که مهتلش تمام شده است. پیامبر جاز مکه خارج شد و در جایی به نام «سرف» اقامت نمود.
هنگام خروج پیامبر جاز مکه، دختر حمزه به دنبال پیامبر راه افتاد و فریاد میزد: عمو! علیسبرگشت و آن دختر خردسال را به آغوش کشید. علی و جعفر و زید بر سر نگهداری و سرپرستی آن دختر اختلاف کردند. پیامبر جسرپرستی او را به جعفر سپرد؛ زیرا همسر جعفر، خاله آن دختر بود.
در همین عمره بود که پیامبر جبا میمونه دختر حارث عامری ازدواج نمود. رسول اکرم جپیش از ورود به مکه جعفر بن ابی طالب را نزد میمونهلفرستاد. میمونهل، عباس را که شوهر خواهرش بود، وکیل خود نمود. عباسسمیمونه را به عقد ازدواج رسول خدا جدرآورد. پیامبر اکرم جهنگام خروج از مکه، ابورافعسرا مأمور کرد تا در مکه بماند و میمونهلرا به همراه خود، به رسول اکرم جملحق نماید. بدین ترتیب رسول خدا جدر ناحیه سرف با میمونه، زفاف کرد. [۵۶۱]
این عمره را از دو جهت عمره قضاء مینامند: ۱- به خاطر آن که قضای عمره حدیبیه بود. ۲- چون بر مبنای «مقاضات»، یعنی مصالحهای که در حدیبیه روی داد، انجام شد. محققان دلیل دوم را ترجیح دادهاند. [۵۶۲]
این عمره، چهار اسم دارد: ۱- قضاء ۲- قضیه ۳- قصاص ۴- صلح. [۵۶۳]
پیامبر اکرم جپس از بازگشت از عمره القضاء سریههای مختلفی اعزام کرد که عبارت بودند از:
۱- سریه ابوالعوجاء: وی در ذیحجه سال ٧ هجری به اتفاق پنجاه رزمنده به سوی بنی سلیم گسیل شد تا آنها را به اسلام دعوت دهد. گفتند: ما نیازی به این دعوت نداریم! لذا جنگ سختی کردند تا جایی که ابو العوجاء زخمی شد و دو تن از نیروهای دشمن اسیر شدند.
۲- سریه غالب بن عبدالله: به سوی محلی که یاران بشیر بن سعد در فدک کشته شده بودند؛ پیامبر جوی را در ماه صفر سال هشتم با ۲۰۰ نفر به آنجا فرستاد که تعدادی شتر از آنها به غنیمت گرفتند و عدهای از آنان را کشتند.
۳- سریه ذات اطلح: در ربیع الاول سال هشتم هجری. بنو قضاعه جماعت انبوهی برای شبیخون زدن و غافلگیر کردن مسلمین گردآورده بودند؛ بنابراین پیامبرجکعب بن عمیر انصاریسرا با ۱۵ نفر به آن منطقه فرستاد. در آنجا با دشمن روبرو شدند و آنان را به اسلام فرا خواندند؛ اما آنان نپذیرفتند و مسلمانان را به تیر بستند. در نتیجه تمام مسلمانان به شهادت رسیدند بجز یک نفر که سست و بی رمق، از میان شهدا، بیرون کشیده شد. [۵۶۴]
۴- سریه ذات عرق: به سوی بنی هوازن در ربیع الاول سال هشتم هجری. بنی هوازن، پیاپی دشمنان اسلام را یاری میکردند و به همین خاطر پیامبر جشجاع بن وهب اسدیسرا با ۱۵ مرد به آنجا فرستاد؛ اما جنگی رخ نداد و شتران فراوانی از دشمن به غنیمت گرفتند. [۵۶۵]
[۵۵٧] فتح الباری (٧/٧۰۰) [۵۵۸] همان؛ زادالمعاد (۲/۱۵۱) [۵۵٩] صحیح بخاری (۱/۲۱۸) و (۲/۶۱۰ و ۶۱۱)؛ صحیح مسلم (۱/۴۱۲) [۵۶۰] روایت ترمذی (۲/۱۰٧) [۵۶۱] زادالمعاد (۲/۱۵۲) [۵۶۲] نگا: زادالمعاد (۱/۱٧۲)؛ فتح الباری (٧/۵۰۰) [۵۶۳] فتح الباری (٧/۵۰۰) [۵۶۴] رحمه للعالمین (۲/۲۳۱) [۵۶۵] رحمه للعالمین (۲/۲۳۱) و تلقیح فهوم اهل الاثر، ابن جوزی، ص ۳۳پانوشت