سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

بستن راه مسجد الحرام

بستن راه مسجد الحرام

پس از مدتی سعد بن معاذسبه نیت عمره به مکه رفت و در آنجا به خانه امیه بن خلف رفت و به امیه گفت: لحظات خلوتی را برایم در نظر بگیر تا به طواف خانه خدا بروم. نزدیک ظهر و در گرمی روز برای طواف بیرون شدند که در راه به ابوجهل برخوردند. ابوجهل از امیه پرسید: ای ابوصفوان! همراهت کیست؟ گفت: سعد. ابوجهل گفت: آیا باید تو در مکه با امنیت طواف کنی در حالی که بی دینان را پناه داده و فکر کرده‌اید می‌توانیدآنان را یاری دهید و‌ از آن‌ها پشتیبانی کنید؟ به خدا سوگند اگر ابوصفوان نبود، هرگز سالم به خانه ات برنمی گشتی.

سعدسدرحالی که صدایش را بلند کرده بود، گفت: به خدا سوگند اگرجلوی من را بگیری، تو را از چیزی باز می‌دارم که برایت سخت‌تر و ناگوارتر است و آن، بستن راه تجاری توست که از مدینه می‌گذرد. [۳۳۱]

پس از آن قریش، فردی را فرستادند تا به مسلمانان بگوید: فکر نکنید با رفتن به مدینه، از دست ما نجات یافته‌اید؛ بدانید که ما، به زودی می‌آییم و شما را ریشه کن و نابود می‌کنیم و بقایای شما را در داخل خانه هایتان از بین می‌بریم. [۳۳۲]

این‌ها، تهدیدهای خشک و بی اساسی نبود؛ بلکه رسول خدا جنسبت به نیرنگ‌های قریش و شرارت‌های آنان به قدری یقین داشت که خواب به چشمانش نمی‌آمد و یا تعدادی از یارانش، ‌به حراست و نگهبانی ازخانه ایشان می‌پرداختند.

عائشهل می‌گوید: در آغاز ورود به مدینه، شبی رسول خدا جبی خواب شده بود؛ فرمود: «ای کاش مردی نیکوکار از یارانم، امشب به حراست از من می‌پرداخت».

عائشه می‌گوید: در همین اثنا صدای جابجایی اسلحه‌ای به گوش رسید. پیامبر جپرسید: کیستی؟ گفت: سعد بن ابی وقاص. پیامبر جپرسید: چرا آمدی؟ گفت: در قلبم نگران جان رسو ل خدا شدم. آمده‌ام تا از او حراست کنم. پیامبر جبرای او دعای خیر کرد و خوابید. [۳۳۳]

نگهبانی و مراقبت از پیامبر و خانه‌اش مخصوص یک شب یا چند شب نبود؛ بلکه همواره ادامه داشت.

عائشه می‌گوید: در یکی از شب‌ها که گروهی از صحابه مشغو ل نگهبانی بودند، این آیه نازل شد: ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ[المائدة: ۶٧]. یعنی: «خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند».

پس از نزول این آیه پیامبر جسرش را از خانه بیرون کرد و گفت: «ای مردم! بروید که خداوند، حفاظت مرا تضمین کرده است». [۳۳۴]

این خطر تنها به رسول خدا جمحدود نمی‌شد؛ بلکه تمام مسلمانان احسا س خطر می‌کردند. ابی بن کعبسروایت می‌کند: وقتی رسول خدا جو یارانش به مدینه آمدند و انصار به آن‌ها جا و مکان دادند، عرب‌ها، بر ضد آنان یکپارچه شدند؛ چنانکه مسلمان شب‌ها بدون اسلحه نمی‌خوابیدند و با اسلحه از خواب برمی خاستند.

[۳۳۱] صحیح بخاری،کتاب المغازی، ج ۲، ص ۵۶۳. [۳۳۲] رحمه للعالمین(۱/۱۱۶). [۳۳۳] صحیح بخاری (۱/۴۰۴)؛ صحیح مسلم (۲/۲۸۰). [۳۳۴] جامع الترمذی (۲/۱۳۰).