سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

خاکسپاری شهدا

خاکسپاری شهدا

رسول خدا ج، بر سر جنازه شهدا حضور یافت و فرمود: «من بر این‌ها گواهم! هر کس، در راه خدا زخمی بردارد، خداوند، در روز قیامت او را در حالی برمی انگیزد که از جراحتش خون، جاری است؛ رنگ آن، رنگ خون و بوی آن، بوی مشک می‌باشد». [۴۲۰]

بعضی از مردم کشته‌های خود را به مدینه برده بودند، اما رسول خدا جدستور داد که آن‌ها را برگردانند و در همان جایی که شهید شده‌اند، ‌به خاک سپارند.

همچنین امر نمود که شهداء، را غسل ندهند و لباس‌هایشان را در نیاورند، به استثنای لباسی که آهن و فلز داشت یا از چرم بود؛ رسول خدا جهر دو یا سه شهید را در یک قبر دفن می‌کرد.

و گاهی دو نفر را در یک کفن می‌پیچید و می‌پرسید: «کدام یک بیشتر قرآن حفظ دارد؟» و چون پاسخ یارانش را می‌شنید، آن شهیدی را که بیشتر قرآن یادگرفته بود، در خاکسپاری مقدم قرار می‌داد و می‌فرمود: من در روز قیامت گواه این‌ها هستم.

عبدالله بن عمرو بن حرامسو عمرو بن جموحسرا که با هم دوست بودند، ‌در یک قبر گذاشتند. [۴۲۱]

جسد حنظلهسرا گم کرده بودند و نمی‌یافتند. سرانجام آن را در ناحیه‌ای بالاتر از زمین یافتند که ازآن آب می‌چکید. رسول خدا جتوضیح دادکه فرشتگان او را غسل می‌دهند و سپس فرمود: «از خانواده‌اش وضعیتش را بپرسید». از همسرش پرسیدند و او نیز به آنان خبر دادکه حنظله برای حضور در میدان جهاد، فرصت نیافت که غسل کند. اینجا بود که حنظله را «غسیل الملائکه» نامیدند. وقتی رسول خدا جسد حمزهسرا با آن حالت دید، سخت غمگین شد و چون صفیه عمه پیامبر و خواهر حمزه آمد و می‌خواست جسد برادرش را ببیند، پیامبر جبه پسرعمه‌اش زبیر پسر صفیه امر فرمود که مادرش را برگرداند تا نبیند که چه بر سرحمزه آمده است. صفیه گفت: چرا برگردم؟ آیا به این دلیل که شنیده‌ام برادرم را مثله کرده‌اند، هرگز ! چون در راه خداست، راضی و خوشنودیم و ان شاء الله شکیبا و صبور خواهیم بود! صفیه آمد و جسد برادرش را دید و سپس نماز خواند و دعا کرد وبرایش طلب آمرزش نمود و انا لله و انا الیه راجعون گفت. پس از آن رسول خدا جدستو رداد که حمزه را با عبدالله بن جحش که خواهرزاده و برادر رضاعی او بود، در یک قبر دفن کنند! گفتنی است: حمزهسگذشته از آنکه عموی پیامبر جبود، برادر رضاعی ایشان نیز بود.

ابن مسعودسگوید: هیچگاه ندیدیم رسول خدا جبه اندازه‌ای بگرید که برحمزهسگریست.

پیامبر، جسد مبارک حمزه را به طرف قبله گذاشت و برجنازه برادر رضاعی و عمویش ایستاد و چنان گریست که صدای گریه‌اش را شنیدیم. [۴۲۲]

منظره جنازه‌های شهدا، بسیار رقت انگیز بود و جگر نظاره گران را پاره پاره می‌کرد.

خبابسمی‌گوید: حمزه را با پارچه‌ای کوتاه کفن کردند که چون سرش را می‌پوشاندند، پاهایش برهنه می‌شد و چون پاهایش را می‌پوشاندند، سرش لخت می‌شد؛ رسول خدا جدستو ر داد سرش را بپوشانند و روی پاهایش گیاهی خوشبو به نام اذخر قرار دهند. [۴۲۳]

عبدالرحمن بن عوفسمی‌گوید: مصعب بن عمیرشهید شد و او، از من بهتر بود؛ او را در پارچه‌ای کفن کردند که اگر سرش را می‌پوشاندند، پاهایش برهنه می‌گشت و چون پاهایش را می‌پوشاندند، سرش عریان می‌شد خباب نیز روایتی شبیه همین دارد و می‌گوید: پیامبر جفرمود: «سرش را بپوشانید و روی پاهایش اذخر بریزید.» [۴۲۴]

[۴۲۰] سیرة ابن هشام (۲/٩۸) [۴۲۱]. زادالمعاد(۲/٩۸)، صحیح بخاری (۲/۵۸٩) [۴۲۲] نگا:« مختصر سیره الرسول، ص ۲۵۵. [۴۲۳] روایت احمد، نگا: مشکاه المصابیح (۱/۱۴۰) [۴۲۴] صحیح البخاری (۲/۵٧٩، ۵۸۴)