آماده باش لشکر
سپس پیامبر جشروع به آماده کردن ومنظم نمودن سپاهش کرد. [۳۴۱]آن حضرت در وسط میدان قدم میزد و با دست مبارک اشاره مینمود و میگفت: «ان شاء الله فلان شخص، فردا در اینجا کشته خواهد شد و اینجا هم ان شاء الله محل کشته شدن فلانی خواهد بود». [۳۴۲]
سپس رسول خدا جکنار تنه درخت شروع به نمازخواندن نمود و مسلمانان، شبی آرام و با قلوبی مطمئن و آیندهای روشن و با خیالی راحت در آن شب استراحت کردند به امید اینکه فردا با چشمانشان بشارتها و مژدههای خدایشان را ببینند؛ چنانکه خداوند، میفرماید: ﴿إِذۡ يُغَشِّيكُمُ ٱلنُّعَاسَ أَمَنَةٗ مِّنۡهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ لِّيُطَهِّرَكُم بِهِۦ وَيُذۡهِبَ عَنكُمۡ رِجۡزَ ٱلشَّيۡطَٰنِ وَلِيَرۡبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمۡ وَيُثَبِّتَ بِهِ ٱلۡأَقۡدَامَ ١١﴾[الأنفال: ۱۱].
یعنی: «به یاد بیاور زمانی را که خواب راحت، شما را فرا گرفت و با اطمینان خوابیدید و خداوند از آسمان بر شما بارانی فرستاد تا با آبش شما را پاک گرداند و پلیدی شیطان را از شما دور کرد و دلهای شما را پیوند داد و قدمهای شما را با آن استوار گردانید».
این شب تاریخی، شب جمعه هفدهم رمضان سال دوم هجری بود و پیامبر جروز هشتم یا دوازدهم همین ماه از مدینه بیرون شده بود.
[۳۴۱]رجوع شود به جامع ترمذی ابواب جهاد باب ما جاء فی الصف و التعبئه ۱/۲۰۱. [۳۴۲] این روایت مسلم است که از انس روایت کرده، رجوع شود به مشکاه ۲/۵۴۳.