ماجرای گوسفند زهر آلود
وقتی پیامبر جاز فتح خیبر، آسوده خاطر شد و در آنجا مستقر گردید، دختر حارث –زن سلام بن مشکم- گوسفند بریانی را به پیامبر جهدیه داد. وی، قبلا پرسیده بود که پیامبر جکجای گوسفند را دوست دارد؟ به او گفته بودند: بازوی گوسفند را. لذا در آن قسمت، سم بیشتری ریخت و تمام گوسفند را زهر آلود کرد. وقتی گوسفند را نزد پیامبر آورد و گذاشت، پیامبر از بازوی آن تکهای گوشت کند و خورد؛ هنوز آن را فرو نبرده بود که گوشت را از دهانش بیرون کرد و گفت: این، استخوان به من میگوید: زهرآلود است. پس از این زن مذکور را فرا خواند؛ زن اعتراف نمود، پیامبر پرسید: چرا این کار را کردی؟ گفت: با خودم گفتم: اگر پادشاه باشد،از این گوشت میخورد و ما از او راحت میشویم و اگر پیامبر باشد نمیخورد. بشر بن براء بن معرورسکه همراه پیامبر بود، تکهای گوشت خورد و بر اثر آن وفات نمود. روایات درباره کشتن زینب و یا بخشیدن او مختلف است. برخی هر دو دسته روایت را به این نحو جمع کردهاند که آن زن را بخشید؛ اما بعد از این که بشرسبه شهادت رسید، او را به قصاص بشر کشت. [۵۳٩]
[۵۳٩] نگا: زادالمعاد (۲/۱۳٩)؛ فتح الباری (٧/۴٩٧). این داستان، در صحیح بخاری (۱/۴۴٩) و (۲/۶۱۰، ۸۶۰) هم به صورت مفصل و هم مختصر آمده است. نیز ر.ک: سیرة ابن هشام (۲/۳۳٧)