سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

ازدواج پیامبر با صفیه

ازدواج پیامبر با صفیه

قبلا یادآور شدیم که کنانه بن ابی الحقیق به دلیل خیانتی که کرده بود، کشته شد و همسرش صفیه در بین اسیران بود. وقتی اسیران را جمع کردند، دحیه بن خلیفه کلبی آمد و گفت: ای رسول خدا، به من هم، یک کنیز ببخشید. پیامبر جفرمود: برو و برای خودت کنیزی را انتخاب کن. دحیه، صفیه را برای خودش انتخاب نمود.مردی، نزد پیامبر جآمد و گفت: ای رسول خدا! صفیه دختر حیی ابن اخطب، بانوی بنی قریظه و بنی نضیر را به دحیه دادید؟! این بانو، فقط در خور شما است. پیامبر جفرمود: بگویید صفیه را بیاورد. هنگامی که دحیه، صفیه را آورد،رسول خدا جبه صفیه نگاهی کرد و به دحیه گفت: برای خودت کنیز دیگری انتخاب کن. پیامبر اکرم جصفیه را به اسلام دعوت داد؛ او اسلام را پذیرفت و چون مسلمان شد، آن حضرت او را آزاد کرد و با او ازدواج نمود و آزادیش را مهریه‌اش قرار داد. در راه بازگشت به مدینه، به سد صهباء که رسیدند، ام سلیم، صفیه را برای زفاف آماده نمود و همان شب او را نزد پیامبر جفرستاد و جشن عروسی را همان جا گرفتند و پیامبر جاز همراهانش با خرما، روغن، و سویق به عنوان ولیمه پذیرایی نمود و در صهباء سه شبانه روز اقامت نمود و با صفیهل بود. [۵۳٧]

پیامبر جدر چهره صفیه آثار کبودی دید و پرسید: این چیست؟ صفیه گفت: ای رسول خدا! پیش از آمدن شما شبی خواب دیدم که گویا ماه از جای خود کنده شد و در آغوش من افتاد؛ در حالی که به خدا قسم هیچ چیز درباره شما نمی‌دانستم؛ خوابم را برای شوهرم تعریف کردم،او، یک سیلی به چهره‌ام زد و گفت: آرزوی رسیدن به پادشاه مدینه را در دل داری؟! [۵۳۸]

[۵۳٧] صحیح بخاری (۱/۵۴) و (۲/۶۰۴)؛ زادالمعاد (۲/۱۳٧) [۵۳۸] زادالمعاد (۲/۱۳٧)؛ سیره ابن هشام (۲/۳۳۶)