ورود به قباء
روز دوشنبه ۸ ربیع الاول سال چهاردهم بعثت و اولین سال هجرت برابر با ۲۳ سپتامبر سال ۶۲۲ میلادی رسول خدا جدر قباء فرود آمد. [۲٩۰]
در این روز بدون کم و زیاد، ۵۳ سالگی رسول خدا جکامل شد و ۱۳ سال کامل از بعثت ایشان میگذشت. این نظریه کسانی است که بعثت آن حضرت را در نهم ربیع الاول سال ۴۱ پس از عام الفیل میدانند.
اما بنابر قول کسانی که میگویند: ابتدای بعثت در رمضان سال ۴۱ پس از سال فیل بوده است، در آن روز ۱۲ سال و پنج ماه و ۱۸ یا ۲۲ روز از بعثت مبارک گذشته بود.
عروه بن زبیر گوید: مسلمانان ساکن مدینه ازخروج رسول خدا جآگاه شدند. بنابراین هر روز میرفتند و زیر آفتاب داغ مدینه منتظر میماندند تا آنکه گرمای طاقت فرسای نیمروز آنان را مجبور به بازگشت میکرد.
یک روز پس از انتظاری طولانی، مسلمانان به خانههایشان بازگشته بودند. مردی یهودی که برای کاری بیرون مانده بود، از دور رسول خدا جو همراهانش را دید؛ متوجه شد که از دور، یک سفیدی، سراب را میشکند و به مدینه نزدیک میشود؛ نتوانست خود را کنترل کند و فریاد زد: ای گروه عرب! سروری که منتظر آن هستید، آمد.
بنابراین مسلمانان اسلحه برداشتند و به بیرون شتافتند. [۲٩۱]
ابن قیم گوید: سر و صدا و الله اکبر از بین قبیله بنی عمرو شنیده شد! مسلمانان نیز از فرط خوشحالی الله اکبر گفتند و برای دیدارش شتافتند و با او ملاقات کردند و به او با سلام و تحیتی که شایسته یک پیامبر است، خوشامد و خیرمقدم گفتند و به دورش حلقه زدند. در همین حال بود که سکینه و آرامش، بر ایشان نازل شد و وحی فرود آمد:
﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ مَوۡلَىٰهُ وَجِبۡرِيلُ وَصَٰلِحُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ ظَهِيرٌ ٤﴾[التحریم: ۴].
یعنی: «به یقین که خداوند، خودش دوست اوست و جبرئیل و مسلمانان نیکوسرشت و فرشتگان خدا، دوست و پشتیبان اویند».
عروه بن زبیر گوید: مردم، به استقبال رسو ل خدا جرفتند، آن حضرت، مردم را به سمت راست متمایل گردانید تا در محله بنی عمرو بن عوف فرود آمد. روز دوشنبه و ماه ربیع الاول بود. ابوبکرسمیان مردم برخاست و رسو ل خدا جساکت و آرام نشسته بود. بعضی از انصار که رسول خدا جرا ندیده بودند و نمیشناختند، به ابوبکرسسلام میدادند، اما وقتی گرمای خورشید ایشان را آزار داد، ابوبکرسبلند شد و با عبایش برای او سایه بانی درست کرد؛ آن وقت بود که همه رسول خدا جرا شناختند. [۲٩۲]
در آن روز تمام کوچههای مدینه مملو از استقبال کنندگان شده بود. روز بی نظیری بود که مدینه هرگز همانند آن را در تاریخ خود ندیده و نخواهد دید. یهودیان، راستی و صحت مژده حبقوق نبی را به چشمان دیدند که گفته بود: «خداوند، از تیمان آمد و قدوس از کوههای فاران». [۲٩۳]
رسول خدا جدر قباء به خانه کلثوم بن هدم رفت. گفته شده به خانه سعد بن خیثمهسفرود آمد که روایت اول صحیح است. علی بن ابی طالبسسه روز در مکه ماند و امانتهایی را که نزد رسول خدا جبود، به صاحبان آنها برگرداند و سپس با پای پیاده به سوی مدینه به راه افتاد تا اینکه در قباء به رسول خدا جپیوست و او نیز به خانه کلثوم بن هدم رفت. [۲٩۴]
رسول خدا جچهار روز در قباء ماند یعنی روزهای دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه و پنجشنبه. [۲٩۵]
در آنجا رسو ل خدا جمسجد قباء را بنیان نهاد و در آن نماز خواند و این، اولین مسجدی است که پس از بعثت براساس تقوا ساخته شد. وقتی پنجمین روز ورود پیامبر جبه قباء فرا رسید (یعنی روز جمعه) پیامبر به دستور خدا سوار شد و ابوبکرسپشت سر ایشان بود و به سوی بنی نجار که داییهایش بودند، رفت و چون به آن محله رسید، آنان در حالی که شمشیرهایشان را برداشته بودند، به استقبال آمدند و از آنجا به طرف مدینه رفت و در بنی سالم بن عوف نماز جمعه را با صد نفر در مسجدی که در داخل دره واقع شده، برگزار کرد. [۲٩۶]
[۲٩۰] رحمة للعالمین ۱/۱۰۲ [۲٩۱] بخاری ۱/۵۵۵ [۲٩۲] بخاری ۱/۵۵۵. [۲٩۳] صحیفه حبقوق (۳:۳). [۲٩۴] زادالمعاد ۲/۵۴ و ابن هشام ۱/۴٩۳ و رحمه للعالیمن ۱/۱۰۲ [۲٩۵] این روایت ابن اسحاق است: (ابن هشام ۱/۴٩۴) و علامه منصور پوری نیز همین را ترجیح داده است (رحمه للعالمین ۱/۱۰۲) اما در صحیح بخاری ذکر شده است که پیامبر ۲۴ شبانه روز در قباء مقیم شد: (۱/۶۱) و نیز نقل شده که ده و اندی شب مانده است (۱/۵۵۵) و چهارده شبانه روز نیز روایت شده است (۱/۵۶۰) و ابن قیم قول سوم را ترجیح داده است و خودابن قیم تصریح کرده است که ورود پیامبر به قباء در روز دوشنبه و خروج او جمعه بوده است زادالمعاد (۲/۵۴، ۵۵ ) آنچه از این مقوله برمیآید، اینست که بین این دو روز، ده روز میشود غیر از روز ورود و خروج؛ البته با احتساب آن دو روز بیش از ۱۲ روز نخواهد بود. [۲٩۶] بخاری ۱/۵۵۵ و ۵۵۶ و زادالمعاد ۲/۵۵ و ابن هشام ۱/۴٩۴ رحمه للعالمین ۱/۱۰۲