شش مرد پاک طینت یثربی
در مراسم حج سال ۱۱ بعثت برابر با ژولای ۶۲۰ میلادی، دعوت اسلامی، بذرهای نیکویی یافت و برق آسا به درختان تنومندی مبدل شد که در سایۀ آنها مسلمانان، آسودند و از انواع ظلم و ستم چندین ساله رهایی یافتند.
یکی از روشهای حکیمانه آن حضرت در برابر تکذیب و فشار اهل مکه، این بود که برای گسترش دعوت در تاریکی شب به دیدار قبائل میرفت و با آنها ملاقات میکرد تا کسی از مشرکین مکه، مزاحم ایشان، نشود. [۲۲۵]
شبی پیامبر جبا ابوبکر و علیسبیرون شد و به محل سکونت ذهل و شیبان بن ثعلبه رفت و با آنها درباره اسلام سخن گفت و بین ابوبکر و مردی از ذهل سئوال و جوابهای جالبی رد و بدل شد. بنی شیبان بهترین پاسخها را دادند، اما مسلمان نشدند. [۲۲۶]
پس از آن، رسول خدا جبه عقبه منا رفت. صدای مردانی را شنید که با یکدیگر صحبت میکردند. [۲۲٧]
آهنگ آنان کرد و به سوی آنها رفت، آنها شش نفر از جوانان یثرب و همگی، خزرجی بودند:
۱. اسعد بن زراره از بنی نجار
۲. عوف بن حارث بن رفاعه بن عفراء از بنی نجار
۳. رافع بن مالک بن عجلان از بنی زریق
۴. قطبه بن عامربن حدیده از بنی سلمه
۵. عقبه بن عامر بن نابی از بنی حرام بن کعب
۶. جابر بن عبدالله بن رئاب از بنی عبید بن غنم
از خوشبختی و سعادت اهل یثرب بودکه از هم پیمانان یهودیشان شنیده بودند که به زودی پیامبری مبعوث خواهد شد و ما از او پیروی خواهیم کرد و در رکاب او، شما را همچون قوم عاد و ارم خواهیم کشت. [۲۲۸]
وقتی پیامبر جبه آنان رسید، پرسید: شما کیستید؟ گفتند: تنی چند از خزرجیم. گفت: از هم پیمانان یهود. گفتند: آری، گفت: آیا مقداری مینشینید تا با شما سخن بگویم؟ گفتند: آری و همراه آن حضرت جنشستند. پیامبر جایشان را به سوی خدا فراخواند و اسلام را به آنان عرضه کرد و برایشان قرآن خواند. آنان به یکدیگر گفتند: ای قوم! بدانید که به خدا قسم، این، همان پیامبری است که یهود شما را به وجود او تهدید میکند. مواظب باشید که یهود بر شما پیشی نگیرد. آنگاه مسلمان شدند. و دعوت آنحضرت جرا پذیرفتند.
اینها، از خردمندان یثرب بودند که جنگهای داخلی که تازه پایان یافته بود و همچنان آتش آن، بالا میکشید، آنان را به ستوه آورده بود؛ لذا امیدوار بودند که دعوت پیامبر جباعث آتش بس شود و دوران جنگ و جدال، به پایان رسد. گفتند: ما قوم خود را درحالی ترک کردیم که میان هیچ قومی آنقدر ستیزه جویی و شرارت و دشمنی نیست؛ شاید خداوند، بوسیلۀ تو آنها را گردآورد و هماهنگ سازد. ما، نزد آنان خواهیم رفت و آنها را به دین شما فرا خواهیم خواند و آیینی را که نزد شما پذیرفتیم، به آنان عرضه خواهیم کرد؛ اگر خداوند، آنها را در پرتو این دین جمع کند، هیچکس ازتو عزیزتر نخواهد بود.
آنان، وقتی به مدینه بازگشتند، مسئولیت اسلام و دعوت اسلامی را در مدینه بر عهده گرفتند و بدین سان هیچ خانهای در مدینه نماند مگر آنکه در آن سخن از پیامبر بود. [۲۲٩]
[۲۲۵] تاریخ اسلام از نجیب آبادی(۱/۱۲٩). [۲۲۶] مختصر السیره، ص ۱۵۰-۱۵۲. [۲۲٧] رحمه للعالمین (۱/۸۴) [۲۲۸] زادالمعاد(۲/۵۰)؛ سیره ابن هشام (۱/۴۲٩). [۲۲٩] سیره ابن هشام (۱/۴۲۸- ۴۳۰)