میزان آمادگی سپاه مسلمانان تا پایان جنگ
در واپسین لحظات جنگ احد، دو اتفاق مهم روی داد که نشانگر میزان آمادگی مسلمانان برای پیکار و جانفشانی در راه خدا است:
۱. کعب بن مالکسمیگوید: من از جمله کسانی بودم که همراه مسلمانان به جنگ رفته بودم؛ چون دیدم مشرکین، شهداء را مثله میکنند، از آنجا رفتم. دیدم یکی از مشرکین که چند زره جمع آوری کرده بود. از میان شهدا میگذشت و میگفت: همانند لاشههای گوسفندان، انباشته شدهاند.. یکی از مسلمانان نیز زره پوشیده و اسلحه به دست داشت و بر سر راه آن مشرک، ایستاده بود.
جلوتر رفتم تا پشت سر او قرار گرفتم. سپس بر آن شدم تا وضعیت مسلمان و کافر را برآورد کنم. مشاهده کردم که وضع ظاهر و امکانات رزمی کافر، بهتر و بیشتر از آن مسلمان است. آن دو با هم، رویارو شدند. آن مرد مسلمان، چنان ضربهای زد که کافر را از فرق به دو نیم کرد. آنگاه آن مسلمان، نقاب از چهره برداشت و گفت: چطور بود، ای کعب؟ من ابودجانه هستم. [۴۰٧]
۲. پس از پایان نبرد، عدهای از زنان مسلمانان، به میدان جنگ رفتند. انسسمیگوید: عائشه دختر ابوبکر و ام سلیط را دیدم که جامههایشان را بالا زده بودند- طوری که زیورآلات پاهایشان را میدیدم- و مشکهای آب را بردوش میکشیدند و به مجروحان آب میدادند، آنگاه باز میگشتند و مشکها را پر میکردند و دوباره به زخمیها و مجروحین آب میدادند. [۴۰۸]
عمرسمیگوید: ام سلیط در جنگ احد مشکهای آب را برای ما پر میکرد. [۴۰٩]
ام ایمنسنیز یکی از این زنان بود. او زمانی که فراریان سپاه اسلام را دید که میخواهند وارد مدینه شوند، خاک به صورتشان میپاشید و میگفت: این دوک نخ ریسی را بگیرید و شمشیر را به من بدهید.
پس از آن به میدان جنگ رفت و به آب دادن مجروحان مشغول شد تا آنکه حبان بن عرقه او را با تیر زد. ام ایمن به زمین افتاد و اندامش برهنه شد و به این خاطر دشمن خدا قهقه سر داد!
رسول خدا جکه شاهد این منظر بود، این جریان برایشان گران آمد، به سعد بن ابی وقاصستیری داد و گفت: او را هدف قرا بده. سعد با تیر چنان به گلویش زد که حبان بن پشت افتاد و اندامش عریان شد، پیامبر جچنان خندید که دندانهایش ظاهر گردید و سپس فرمود: «سعد، انتقام ام ایمن راگرفت؛ خدا، دعایش را اجابت کند». [۴۱۰]
[۴۰٧] البدایه و النهایه (۴/۱٧) [۴۰۸] صحیح بخاری (۱/۴۰۳) و (۲/۵۸۱). [۴۰٩] صحیح البخاری (۱/۴۰۱) [۴۱۰]السیره الحلبیه (۲/۲۲)