پیروزی دعوت اسلامی و بازتاب آن
قبل از آنکه قدمی به جلو برداریم و آخرین روزهای زندگی رسول خدا جرا مورد مطالعه قرار دهیم، شایسته است که نگاهی گذرا بر کارنامه و عملکرد رسول خدا جداشته باشیم. عملکردی که در آن به روشنی امتیاز رسول خدا بر سایر پیامبران واضح و روشن میشود وبدین سال خواننده، درمی یابد که چرا خداوند تاج سروری اولین و آخرین را بر سر ایشان نهاده است. به رسول خدا جفرمان قیام رسید و آن حضرت نیز بپا خواست و بیش از بیست سال تمام سختیهای بار امانت بزرگ بشریت را بر روی زمین به دوش کشید و سختیهای عقیده و مبارزه و جهاد در راه خدا در میدانهای مختلف را تحمل کرد و هم چنان در حال قیام بود. رسول خدا جتمام سختیهای مبارزه و جهاد را در میدانهای ضمیر و وجدان بشری که در اوهام و تصورات جاهلیت غرق شده و به زنجیرهای شهوانی بسته بود، تحمل نمود؛آن هم در شرایطی که بشر چنان مشتاق پستیهای شهوت شده بود که امکان شکستن آن زنجیرها و آزادی بشر، بعید به نظر میرسید.
رسول خدا جهمین که از کار پاکسازی ضمیر و وجدان برخی از یارانش، فراغت یافت و موفق شد اصحابش را از فشار انبوه عادتهای جاهلی و حیات خاکی برهاند، نبردی دیگر در میدانی دیگر به روی آن حضرت گشوده شد و بلکه نبردهایی پیاپی در میادینی گسترده و به هم پیوسته بوجود آمد. این جا بود که جبهه نبرد با دشمنان دعوت الهی گشوده شد؛ دشمنانی که پایگاه نوپای دعوت را در محاصره خویش گرفته و از هر طرف مؤمنان را هدف قرار داده بودند؛ دشمنانی که قصد داشتند نهال نورس شجره طیبه اسلام را از ریشه بر کنند و نگذارند که ریشههای آن به اعماق زمین و شاخههای آن به اوج آسمان برسد و زمین را زیر سایه خود درآورد!
در اثنای نبرد با دشمنان، همچنان نبرد اصلی و نخستین در میدان وجدان بشری، در جریان بود و در صحنه ضمیر و روان تازه مسلمانان، ادامه داشت. زیرا این نبرد، نبردی بی امان و همیشگی است که شیطان، علمدار یک سوی آن میباشد و لحظهای از فعالیت خود در ضمیر انسانی غفلت نمیکند. از سوی دیگر محمد جهم چنان در حال قیام بود و در میدانهای مختلف و دور از هم، دو جبهه درونی و بیرونی را رهبری میکرد و در حالی که دنیا به او روی آورده بود، اما همچنان در تنگدستی به سر میبرد، و در شرایطی که مؤمنان میتوانستند در سایههای امنیت و آرامش خاطر به استراحت بپردازند، او در سختیهای مستمر و پیاپی به سر میبرد و هم چنان در برابر تمام مشکلات با صبر و تحمل، شبها را زنده داری و عبادت میکرد و قرآن را با ترتیل و خشوع میخواند و بنا به دستور خداوند، از همه چیز بریده و به خدا پیوسته بود. [۶۲۴]
به همین صورت پیامبر اسلام در معرکهای سخت و پیوسته که بیش از ۲۰ سال طول کشید زندگی کرد. در طول این مدت، پرداختن به کاری، او را از انجام کار دیگری بازنداشت تا آنکه دعوت اسلامی به آن همه موفقیت دست یافت که عقلها در برابر آن حیران است! آری! جزیره العرب تسلیم او شد و غبارهای جاهلیت از هر کران آن زدوده گردید و عقلهای بیمار بهبود یافت تا این که بتان را ترک کردند و حتی به دست خود بتها را شکستند.
بانگ توحید زمین را زنده کرد و اذان نمازهای پنج گانه، آفاق آسمان را میشکافت و قاریان قرآن به شمال و جنوب اعزام میشدند و آیات قرآن را میخواندند و احکامش را به مرحله اجرا میگذاشتند.
قبایل و طوایف که از هم پاشیده و متفرق شده بودند، با هم متحد شدند و انسان از بندگی بندگان نجات یافت و به بندگی خداوند یکتا روی آورد. و دیگر در آن محیط،غالب و مغلوب، آقا و برده، حاکم و محکوم و ظالم و مظلوم وجود نداشت؛ بلکه تمام مردم عبادتگزار خدا و برادرانی یکدل شده بودند که یکدیگر را دوست داشتند و به احکام و دستورات یک معبود عمل میکردند. خداوند، عیوب و پستیها و فخر فروشیهای جاهلی آنان را زدود؛ این جا بود که ترجیح دادن عرب بر عجم و عجم را بر عرب، بی مفهوم و بی معنا شده بود و اصلا رنگ سرخ و سیاه و سفید، امتیاز و اعتباری محسوب نمیشد؛ بلکه ملاک برتری یک چیز بود و آن هم، تقوای الهی. میگفتند: همه فرزندان آدمند و آدم از خاک است!
این طور بود که به برکت این دعوت، یکپارچگی قوم عرب و وحدت بشریت و عدالت اجتماعی محقق شد و اسباب رستگاری دنیا و آخرت جنس بشر فراهم گردید و مسیر گردش روزگار تغییر کرد و چهره زمین دگرگون شد. و مسیر تاریخ عوض گردید. این در حالی بود که پیش از دعوت اسلامی، روح جاهلیت بر جهان، چنان حاکم بود که وجدان بشر متعفن و روحش بیمار و معذب شده بود و ارزشها و مقیاسها در آن جو منحرف شده بودند و جهان را ظلم و بردگی فرا گرفته بود و خوشگذرانی و فسق و فجور و محرومیت در آن موج میزد. سراسر گیتی را پردهای از کفر و گمراهی و تاریکی فرا گرفته بود؛ علاوه بر این، ادیان آسمانی تحریف شده بودند و هیچ سیطرهای بر روح و روان انسانها نداشتند و در مراسم خشک و بی روح خلاصه شده بودند.
از آن هنگام که دعوت اسلامی در حیات بشری شروع به ایفای نقش کرد، روح بشر، از اوهام و خرافه پرستی، بندگی و بردگی تعفن و آلودگی، نجات پیدا کرد و بدین سان جامعه بشری از ظلم و طغیان، گسستگی و افسردگی و اختلاف طبقاتی و استبداد فرمانروایان رهایی یافت.
اسلام، برای سازندگی جهان بر اساس عفت و پاکیزگی و مثبت نگری و سخت کوشی و آبادانی و آزادی و تجدید حیات و شناخت و اطمینان و اعتماد و ایمان و برابری و بزرگواری، همت گماشت و کارها و برنامههایی ارائه داد که به ترقی زندگی معنوی انجامید و صاحبان حق به حقوق خود رسیدند. با این تغییر شرافتمندانه بود که جزیره العرب شاهد نهضت مبارکی گردید که آن را در دوران سازندگی آن را مشاهده کرد؛ نهضت بی نظیری که تاریخ قوم عرب، نه قبلا، همانند به خود دید و نه پس از آن، همانندش را مشاهده نمود.
[۶۲۴] فی ظلال القرآن، سید قطب، ج۲٩، ۱۶۸ و ۱۶٩.