وادی القری
هنگامی که پیامبر جاز فتح خیبر فراغت یافت، به وادی القری رفت. در آنجا گروهی از یهودیان با جماعتی از اعراب اجتماع کرده بودند، به مجرد اینکه مسلمانان در وادی القری فرود آمدند، یهودیان که از پیش آماده بودند، آنها را تیرباران کردند و مدعم یکی از غلامان پیامبر جکشته شده مردم گفتند: بهشت بر او گوارا باد!
رسول خدا جفرمود: «هرگز! سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، همان لباسی که روز خیبر از غنیمت برداشته بود و در تقسیم نیامد، بر او شعله ور خواهد شد». چون مردم این حرف را شنیدند، مردی نزد پیامبر جآمد، و گفت: من نیز یک یا دو بند کفش برداشتهام، پیامبر جفرمود: «یک یا دو بند کفش از جنس آتش». [۵۴۲]
پس از این پیامبر جیارانش را برای جنگ آماده نمود و صفهایشان را آراست و پرچم را به سعد بن عبادهسداد. و پرچمهایی هم به صاحب بن منذر و سهل بن حنیف و عباده بن بشرسداد و سپس یهودیان و هم پیمانانشان را به اسلام فراخواند. آنان، نپذیرفتند و مردی از آنان به میدان آمد و هماورد خواست. و زبیرسبه مقابله او رفت و او را کشت؛ پس از این مردی دیگر مبارز طلبید که باز هم زبیر، او را کشت. شخص دیگری مبارز طلبید؛ علی بن ابی طالبسبه مبارزه برخاست و او را کشت. این رویه ادامه یافت تا اینکه یازده تن از آنان کشته شدند.
هربار که مردی از آنان کشته میشد، پیامبر جبار دیگر آنان را به اسلام فرا میخواند.
در طول این روز هربار که وقت نماز فرا میرسید، پیامبر و یارانش نماز میخواندند، و دوباره به جنگ برمی گشتند و آنان را به اسلام فرا میخواندند. تا شب با آنان جنگیدند. فردای آن روز که هنوز خورشید به اندازه نیزهای بالا نیامده بود، تمام آنچه را که در اختیار داشتند، به مسلمانان تحویل دادند و بدین سان مسلمانان بدون جنگ و درگیری دوباره، وادی القری را فتح کردند و غنایم و ساز و برگ زیادی به غنیمت گرفتند.
پیامبر جچهار روز در وادی القری توقف نمود و اموال غنیمت را بین یارانش تقسیم کرد و یهودیان را بر زمینهای زراعتی و نخلستانها گماشت که مانند اهل خیبر سالانه نیمی از محصولات را تحویل مسلمانان بدهند. [۵۴۳]
[۵۴۲] صحیح بخاری (۲/۶۰۸) [۵۴۳] زادالمعاد (۲/۱۴۶)