سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

سازماندهی سپاه اسلام

سازماندهی سپاه اسلام

سپس پیامبر جنمازجمعه را خواند و سخنرانی نمود و صحابه را به جدیت و تلاش سفارش کرد و مژده داد که در ازای صبر و پایداری، پیروزی از آن مسلمانان خواهد بود. آن حضرت جهمچنین فرمان آماده باش صادر کرد. مردم با شنیدن نویدهای رسو ل خدا جشادمان شدند و پس از نمازعصر، تمام اهل مدینه گرد آمدند. رسول خدا جبه همراه دو یار وفادارش ابوبکر و عمر به خانه رفت.

ابوبکرسو عمرسعمامه پیامبر جرا بستند و در پوشیدن لباس رزم به او کمک کردند؛ پیامبر جدر حالی بیرون آمد که دو زره پوشیده و شمشیرش را حمایل کرده بود.

مردم، در انتظار عزیمت رسول خدا جبودند؛ سعد بن معاذسو اسید بن حضیرسخطاب به مردم گفتند: پیامبر جرا به خروج از مدینه واداشتید، از او بخواهید که به رأی خود عمل کند. بدین ترتیب همه پشیمان شدند. وقتی پیامبر جاز خانه بیرون آمد،‌خطاب به آن حضرت گفتند: ای رسول خدا! شایسته و روا نبود که با نظر شما مخالفت کنیم، به هر چه خود شما می‌خواهید عمل کنید و اگر مایلید، در مدینه بمانید.

پیامبر جفرمود: برای یک پیامبر شایسته نیست که چون زره جنگ بپوشد، آن را از تن بیرون کند تا آنکه خداوند بین او و دشمنش قضاوت نماید. [۳۶٩]

پیامبر جسپاه را به سه گردان تقسیم کرد:

۱. گردان مهاجران: پرچم این گروه به دست مصعب بن عمیر بدریسبود.

۲. گردان انصار اوسی: پرچمدار این گروه اسید بن حضیرسبود.

۳. گردان انصار خزرجی: پرچم این گروه را حباب بن منذرسبدست گرفت.

لشکر اسلام، یک هزار مرد جنگی داشت که فقط یکصد نفر از آن‌ها، زره داشتند و حتی یک اسب هم در میان‌ آن‌ها نبود. [۳٧۰]

پیامبر جعبدالله بن ام مکتومسرا در مدینه جانشین خود قرار داد تا با کسانی که در مدینه مانده‌اند، نماز جماعت بخواند. آنگاه فرمان حرکت صادر شد و سپاه به سوی شمال به حرکت درآمد و دو سعد، زره به تن کرده و برای حراست از نبی اکرم جپیشاپیش آن حضرت، حرکت می‌کردند.

وقتی از «ثنیه الوداع» عبور کردند، پیامبر جفوجی مجهز و مسلح را جدا از لشکر مشاهد کرد. جریان را پرسید. گفتند: این‌ها از یهودیان اطراف مدینه و هم پیمان خزرجند و می‌خواهند در جنگ بر ضد مشرکین، شرکت کنند.

پیامبر جپرسید: آیا مسلمان شده اند؟ گفتند: خیر؛ رسول اکرم جکمک گرفتن از اهل کفر را برای جنگ با اهل شرک، رد کرد و نپذیرفت.

[۳۶٩] روایت احمد، نسائی، حاکم و ابن اسحاق [۳٧۰] ابن مقیم در الهدی (۲/٩۲) گفته است: در لشکراسلام، پنجاه سوار بوده‌اند. ابن حجر می‌گوید: این، اشتباه روشنی است. موسی بن عقبه تأکیده کرده که سپاه اسلام، هیچ اسبی نداشته است. البته واقدی گفته که دو اسب بوده، یکی اسب رسو ل خدا جو دیگری اسب ابوبرده. نگا: فتح الباری ٧/۳۵۰