پنج روز قبل از وفات
روز چهارشنبه، پنج روز قبل از وفات رسول خدا ج، بیماری و تب ایشان شدت یافت تا جایی که بیهوش شد و چون اندکی بهبود یافت، فرمود: «هفت مشک آب از چاههای مختلف بیاورید و بر بدنم بریزید تا از خانه بیرون شوم و آنان را وصیت کنم». رسول خدا جرا در طشتی بزرگ نشانیدند و آن قدر آب بر سر ایشان ریختند که فرمود: «کافی است. کافی است.» این جا بود که احساس سبکی و راحتی کرد در حالی که ملحفهای بر شانههایش انداخته و سرش با پارچه بسته بود، وارد مسجد شد و برای آخرین بار بر منبر نشست. پس از حمد و ثنای خداوند، فرمود: ای مردم نزد من بیایید! همه شتابان به سوی ایشان شتافتند و مردم در اطرافش جمع شدند. در ضمن سخنانش گفت: «لعنت خدا بر یهود و نصارا که قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند!» و در روایت دیگری آمده است که فرمود: «خداوند، یهود و نصارا را بکشد که قبور پیامبرانشان را سجده گاه قرار دادند.» [۶۴۳]و فرمود: قبرم را بتی قرار ندهید که مورد عبادت واقع شود. [۶۴۴]سپس خود را آماده قصاص کرد و فرمود: «هرکس را شلاقی زدم اگر به پشتش زدم این پشتم و اگر به پهلویش زدم، این پهلویم آماده است و میتواند قصاص بگیرد!» سپس از منبر پایین آمد و نماز ظهر را خواند و دوباره همان سخنانش را در مورد کینه توزی، دشمنی و... تکرار کرد. مردی خطاب به پیامبر جگفت: من از تو سه درهم طلب دارم. پیامبر فرمود: ای فضل!طلبش را بده.
سپس در مورد انصار سفارش کرد و فرمود: «شما را در مورد انصار سفارش میکنم چرا که آنها رازداران و خواص من هستند و آنچه را که بر عهده داشتهاند، انجام دادهاند و آنچه باید برایشان انجام دهیم، باقی مانده است. لذا از نیکوکارانشان، نیکیها را بپذیرید و از خطا کارانشان درگذرید».
در روایتی دیگر آمده: «مردم زیاد میشوند و انصار کم تا آن که مانند نمک در غذا میشوند، هرکسی از شما به قدرت و موقعیتی دست یافت که میتوانست به دیگران نفع یا ضرر برساند، باید نیکیهای نیکوکاران را بپذیرد و از خطای خطاکارانشان درگذرد». [۶۴۵]
سپس فرمود: «خداوند بندهای را میان خوبیهای دنیا و هر آنچه از آن بخواهد یا آنچه نزد خداست، مخیر گردانیده و او، آنچه را که نزد خداست، انتخاب کرده است».
ابوسعید خدری گوید: با شنیدن این سخن، ابوبکرسگریست و گفت: پدران و مادران ما فدای شما!
ما از این جمله ابوبکرستعجب کردیم! مردم گفتند: این مرد را ببینید، رسول خدا درباره بندهای سخن میگوید که بین خوبیهای دنیا و آنچه نزد خداست مخیر شده،... اما این مرد میگوید پدران و مادران ما فدای شما!
ابوسعید گوید: ابوبکرسکه از همه ما داناتر بود، متوجه شده بود که آن بنده، شخص رسول خدا جاست. [۶۴۶]سپس رسول خدا جفرمود: یکی از کسانی که بیش از همه در مصاحبت و کمک مالی بر من منت دارد، ابوبکرساست و اگر قرار بود از میان مردم دوستی را برای خود برگزینم حتما ابوبکرسرا برمی گزیدم، اما پیوند دوستی و برادری اسلامی کافی است؛ هیچ دری –از درهایی که به مسجد باز میشود- در مسجد باقی نماند، مگر در خانه ی ابوبکرس. [۶۴٧]
[۶۴۳] صحیح بخاری (۱/۶۲)؛ موطأ امام مالک، ص ۳۶۰ [۶۴۴] موطأ امام مالک، ص ۶۵ [۶۴۵] صحیح بخاری (۱/۵۳۶) [۶۴۶] نگا: مشکاه المصابیح (۲/۵۴۶)؛ متفق علیه [۶۴٧] متفق علیه، نگا: مشکاه المصابیح (۲/۵۴۸)