نامه به مقوقس پادشاه مصر
پیامبر جنامهای به جریج بن متی [۵۰۰]ملقب به مقوقس پادشاه مصر و اسکندریه نوشت که متنش از این قرار است:
بسم الله الرحمن الرحیم
از محمد جبنده و رسول خدا به مقوقس بزرگ قبطیان. سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند. اما بعد: من تو را به اسلام فرا میخوانم. اسلام بیاور تا در امان بمانی؛ و مسلمان شو تا خداوند پاداشت را دو چندان بدهد و اگر اسلام نیاوری، گناه همه قبطیها به گردن توست؛ رسول خدا جدر ادامه نامه، همچون نامهای که برای نجاشی فرستاد، به آیه ۶۴ سوره آل عمران استناد کرد که پیشتر ترجمهاش را آوردیم.
پیامبر جبرای بردن این نامه به مصر حاطب بن ابی بلتعهسرا برگزید. هنگامی که حاطب بر مقوقس وارد شد، گفت: قبل از تو مردی بر این جا حکومت میکرده که خود را خدای برتر میپنداشته است؛ خداوند، او را عبرت دنیا و آخرت قرار داد و از او انتقام گرفت. تو از دیگران عبرت بگیر، مبادا که عبرت دیگران شوی.
مقوقس گفت: ما دینی داریم که هرگز رهایش نمیکنیم مگر به آنچه که بهتر از آن باشد.
حاطب گفت: تو را به دین اسلام فرا میخوانم که خداوند، بوسیله آن، کمبود سایر ادیان را جبران کرده است. این پیامبر، مردم را به این دین دعوت داد؛ در برابر این پیامبر، قریش بیش از همه سرسختی و یهودیان بیش از همه دشمنی ورزیدند؛ اما نزدیکترین مردم به وی، نصاری بودند. قسم میخورم که بشارت موسی به عیسی مانند بشارت عیسی به محمد جاست و دعوت ما که تو را به قرآن میخوانیم، عینا همانند دعوت دادن اهل تورات به سوی عمل کردن به انجیل است. هر پیامبری که یک قوم را درک کرد، آن قوم، امتش به شمار میروند و بر آنها لازم است که از او پیروی کنند، و تو از کسانی هستی که از امت این پیامبر، محسوب میشوی؛ ما تو را از دین مسیح باز نمیداریم؛ بلکه تو را به این آیین، امر میکنیم!
مقوقس گفت: در مورد کارهای این پیامبر تحقیق نمودم؛ دیدم که به هیچ یک از نواهی این دین، دستور نمیدهد و او را اصلا جادوگر و گمراه یا کاهن و دروغگو نمیبینم و از آیات و نشانههای نبوت وی، موارد پنهانی را دریافتهام که خبر داده و نیز اسراری را که باز گفته، درک کردهام. بیش از این، تحقیق خواهم کرد.
مقوقس، نامه پیامبر جرا گرفت و آن را در محفظهای از جنس عاج نهاد و سرش را مهر نمود و به یکی از کنیزانش سپرد. آنگاه یکی از منشیان خود را که مخصوص نوشتن نامههای عربی بود، فراخواند تا نامهای بدین شرح به رسول خدا جبنویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
به محمد بن عبدالله از مقوقس، بزرگ قبطیان؛ سلام بر تو، اما بعد؛ نامه ات را خواندم و آنچه را که در نامه ات ذکر کرده بودی، فهمیدم و دعوتت را خوب دریافتم. من میدانستم که یک پیامبر دیگر باقی مانده که باید ظهور کند؛ اما فکر میکردم که در شام ظهور میکند. فرستاده ات را مورد تکریم قرار دادم و دو کنیز برای شما فرستادهام که نزد قبطیان از مقام و موقعیت والایی برخوردارند؛ همچنین مقداری لباس به شما هدیه کردهام و نیز قاطری برای شما فرستادهام که بر آن سوار شوید. و سلام بر شما».
مقوقس، بیش از این چیزی ننوشت و مسلمان هم نشد، آن دو کنیز، ماریه و سیرین بودند و قاطر اهدایی هم دلدل نام داشت که تا زمان معاویه باقی ماند. [۵۰۱]پیامبر جماریه را به کنیزی گرفت که ماریه برای پیامبر جپسری به نام ابراهیم به دنیا آورد. همچنین سیرین را به حسان بن ثابت انصاریسداد.
[۵۰۰] این نام، مطابق نظریه علامه منصور پوری در کتاب رحمه للعالمین (۱/۱٧۸) است: اما دکتر حمیدالله گفته است که نام وی بنیامین بوده است. نگا: رسول اکرم کی سیاسی زندگی، ص ۱۴۱ [۵۰۱] زاد المعاد (۳/۶۱)