سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

آغاز جنگ و فتح قلعه ناعم

آغاز جنگ و فتح قلعه ناعم

اولین قلعه‌ای که مسلمانان به آن حمله کردند، قلعه ناعم بود. این قلعه، موقعیت استراتژیکی داشت و خط مقدم دفاع یهودیان نیز به حساب می‌آمد. همچنین این قلعه، قلعه مرحب قهرمان مشهور یهود بود که او را با هزار مرد جنگجو برابر می‌دانستند.

علی بن ابی طالبسبه همراه مجاهدان به سمت این قلعه رفت و در وهله اول، یهودیان را به اسلام فرا خواند؛ اما یهودیان نپذیرفتند و با پادشاهشان مرحب، به مقابله با مسلمانان پرداختند. مرحب، در میدان کارزار، مبارز طلبید.

سلمه بن اکوعسگوید: وقتی به خیبر رسیدیم، پادشاه یهودیان، مرحب، بیرون آمد و در حالی که شمشیرش را در هوا تکان می‌داد، چنین گفت: خیبریان، همه می‌دانند که من، مرحب هستم؛ پهلوان کار آزموده و سر تا پا مسلحم بدانگاه که جنگ درگیرد و آتش جنگ زبانه کشد. سلمهسمی‌گوید: عمویم عامرسبه مقابله با او بیرون آمد و گفت: خیبریان می‌دانند که من، عامرم و سر تاپا مسلح هستم و قهرمانی بی باک و جسورم.

دو ضربه میان عامرسو مرحب رد و بدل شد که شمشیر مرحب بر کلاه خود عمویم عامرسفرو رفت. عامرسخودش را پایین کشید تا ضربه‌ای به ساق پای آن یهودی، وارد کند؛ اما چون شمشیرش کوتاه بود، کمانه کرد و به زانوی خودش خورد و جان سپرد. پیامبر جدرباره وی فرمود: «او دو پاداش دارد، و دو انگشتش را کنار هم قرار داد و افزود: «او، مردی کوشا و مجاهد بود و کمتر عربی پیدا می‌شود که (در رفتار و در میدان‌ها) همانند او باشد». [۵۲۵]از روایات چنین برمی‌آید که مرحب، بار دیگر نیز هماورد طلبیده و همچنان رجزخوانی کرده است. این بار علی بن ابی طالبسبرای مبارزه با مرحب خیبری، قدم پیش نهاد. سلمه به اکوعسمی‌گوید: علیسدر پاسخ گفت: «من آن کسی هستم که مادرم مرا حیدر –شیر ژیان- نامیده است؛ همچون شیران نر جنگل با قیافه پر هیبت و ترسناک. در صورت مشاهده اندک تجاوزی از سوی آنان، با کیفری بزرگ مجازاتشان می‌کنم».

علیساین رجز را خواند و سپس ضربه‌ای بر سر مرحب زد و او را کشت و خیبر بدست علی فتح شد. [۵۲۶]

وقتی علیسبه قلعه‌های خیبر نزدیک شد، مردی یهودی از بالای قلعه سرک کشید و پرسید: کیستی؟ علیسگفت: علی بن ابی طالب هستم. مرد یهودی گفت:سوگند به آنچه بر موسی نازل شده که برتری یافتید. آنگاه یاسر برادر مرحب بیرون آمد و فریاد زد: کیست که با من مبارزه کند؟ زبیرسبه میدان آمد. صفیه، مادر زبیر گفت: ای رسول خدا! او، پسرم را می‌کشد؟! پیامبر جفرمود: نه، بلکه پسر تو، او را می‌کشد و چنین نیز شد. جنگ سختی در اطراف قلعه ناعم درگرفت و تعدادی از سران یهود در آنجا کشته شدند و بر اثر آن، مقاومت یهودیان درهم شکست و از این رو نتوانستند جلوی یورش مسلمانان را بگیرند. از منابع مختلف چنین برمی‌آید که این جنگ، چند روز ادامه یافت و مسلمانان، با مقاومت شدیدی روبرو شدند. با این حال یهودیان از مقابله با مسلمانان نا امید نشدند و از این قلعه به قلعه صعب نقل مکان کردند و بدین ترتیب مسلمانان، قلعه ناعم را فتح نمودند.

[۵۲۵] صحیح مسلم (۲/۱۳۲)؛ صحیح بخاری (۲/۶۰۳) [۵۲۶] درمنابع، اختلاف زیادی مشاهده می‌شود در مورد اینکه قاتل مرحب چه کسی بوده و مرحب، در چه روزی به قتل رسیده و در کدامین قلعه، سکونت داشته است. حتی در روایات و مضامین صحیحین نیز این اختلاف، موجود است. البته شیوه گزارش این رخدادها را از صحیح بخاری برگرفته‌ام؛ زیرا از دیدگاه من، رجحان دارد.