اذان بلال بر بام کعبه
وقت نماز فرا رسید. پیامبر جبه بلال دستور داد که بر فراز کعبه اذان بگوید. بلال اذان گفت: ابوسفیان بن حرب و عتاب بن اسید و حارث بن هشام کنار کعبه نشسته بودند. عتاب بن اسید گفت: خداوند پدرم را گرامی داشت که زنده نماند تا این صدا را بشنود و از شنیدن آن خشمگین شود. حارث گفت: به خدا قسم اگر میدانستم که او بر حق است، از او پیروی میکردم. ابوسفیان گفت: من چیزی نمیگویم؛ زیرا اگر حرفی بزنم، همین سنگریزهها سخن مرا به او خبر میدهند. پیامبر جپیش آمد و گفت: از آنچه گفتید، با خبر شدم و برای هر یک صحبتش را نقل کرد. حارث و عتاب گفتند، گواهی میدهیم که تو، رسول خدایی؛ به خدا سوگند کسی نزد ما نبود که بگوییم حرفهای ما را به تو خبر داده است.