سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

شکایت سران قریش به بزرگان یثرب

شکایت سران قریش به بزرگان یثرب

وقتی این صدا، در گوش قریشیان طنین انداز شد و این خبر انتشار یافت، همچون صاعقه‌ای بر سرشان فرود آمد و همه آن‌ها را نگران و پریشان ساخت. زیرا آن‌ها به خوبی از عواقب این پیمان آگاه بودند و می‌دانستندکه نتیجه‌اش چه خواهد بود و بر سر آن‌ها و اموالشان چه خواهد‌آمد؛ به مجرد اینکه صبح شد، جماعتی از سران مکه و بزرگان مشرک و جنایتکار، به خیمه‌های اهل یثرب رفتند تا نگرانی شدیدشان را به خاطر این بیعت به آن‌ها اعلام نمایند. آنان چنین گفتند: ای گروه خزرج! به ما خبر رسیده که شما، دیشب با این رفیق ما ملاقات کرده و با او وعده گذاشته‌اید که او را از بین ما بیرون ببرید و با او هم پیمان شده‌اید که با ما بجنگید. سوگند به خدا که شعله‌ور شدن آتش جنگ میان ما و شما،‌آنقدر ناخوشایند است که جنگ با هیچ یک از طوایف عرب، بدین اندازه برای ما ناراحت کننده نیست.

بنابراین مشرکان خزرج، یکه خوردند و سوگند یاد کردند که ما، از چنین پیمانی اطلاعی نداریم و چنین چیزی صورت نگرفته است؛ قریشیان، نزد عبدالله بن ابی بن سلول رفتند.

او هم تأکید کرد که این خبر، نادرست است و گفت: امکان ندارد که قوم من چنین کاری را ازمن پوشیده بدارند حتی اگر من در یثرب هم بودم، بدون اطلاع و مشورت من، چنین کاری نمی‌کردند.

هیچ یک از مسلمانان یثرب چیزی نگفت و سکوت اختیار کردند. سران قریش نیز گفته مشرکان یثرب را باور کردند و بازگشتند.