آمادگی رومیان و غسانیان برای جنگ با مسلمانان
پیاپی به مدینه خبر میرسید که رومیان برای جنگی کوبنده و سرنوشت ساز بر ضد مسلمانان آماده میشوند و مسلمانان هر لحظه در بیم و هراس به سر میبردند و هر صدای غیر عادی که به گوششان میرسید، تصور میکردند رومیان حمله کردهاند. این وضعیت را میتوان از ماجرایی دریافت که برای عمر بن خطابساتفاق افتاد.
در همین سال نهم هجرت، پیامبر جبه مدت یک ماه «ایلاء» [۶۰۱]کرد و از همسران خویش کناره گیری نمود و در اتاق کوچکی، عزلت گزید. ابتدا صحابه از حقیقت امر خبر نداشتند و فکر میکردند که پیامبر جهمسرانش را طلاق داده است. از این رو غم و اندوه و پریشانی بر روح و روان همه اصحاب سایه افکنده بود.
عمر بن خطابسکه راوی این داستان است، گوید: دوستی از انصار داشتم که هرگاه من نمیتوانستم به خدمت رسول الله جبرسم، او مرا در جریان اخبار مجلس پیامبر جمیگذاشت. عمر و دوست انصاریش، در بالادست مدینه سکونت داشتند و به صورت نوبتی یک شب عمرسو شب دیگر دوستش، به خدمت رسول الله جمیرفتند. عمرسگوید: در آن ایام از بابت یکی از پادشاهان آل غسان که شایع شده بود قصد حمله به ما را دارد، در بیم و هراس بودیم و این مسأله فکر و ذکر ما را به خود مشغول کرده بود.
در همین حال بود که شبی دوست انصارم در زد و گفت: باز کن! باز کن!
گفتم: غسانیها حمله کردند؟
گفت: از آن هم بدتر! رسول خدا از همسرانش کناره گیری کرده است. [۶۰۲]
در روایت دیگر از عمرسآمده است: مدتی بود در این باره با هم سخن میگفتیم که غسانیان برای جنگ با ما ساز و برگ جنگی تدارک میبینند. دوستم در روز نوبت خود، بعد از عشا آمد و درب خانه مرا به تندی کوبید و با خودش میگفت: آیا مگر او –عمر- خوابیده است؟
در را باز کردم؛ گفت: اتفاق مهمی افتاده است. گفتم: چه اتفاقی؟ غسانیان حمله کردهاند؟
گفت: خیر، از آن هم مهمتر. رسول خدا همسرانش را طلاق داده است! [۶۰۳]
این گفتگوی عمرسبا دوستش، بیانگر میزان نگرانی مسلمانان از حمله رومیان است. همچنین رفتار منافقان در این موقعیت حساس که اخبار آمادگی رومیان به مدینه میرسید، بر فشار روحی و روانی مسلمانان افزود.
منافقان علیرغم آن که پیروزیهای پیامبر جرا در تمام میدانها تجربه کرده بودند و میدانستند که ایشان از هیچ قدرتی در جهان بیم و هراس ندارد و هر مانع احتمالی را از سر راهش بر میدارد، باز هم آرزوهای بدی برای مسلمانان در سر میپروراندند و همچنان در انتظار بودند که مسلمانان گرفتار مصیبت و دردسر جدیدی شوند و از آنجا که تحقق این آرزوی پلیدشان را نزدیک میدیدند، یک لانه توطئه و نیرنگ را در قالب مسجد -مسجد ضرار- تأسیس کردند و از پیامبر جخواستند که در آن نماز بخواند. هدفشان این بود که مسلمانان را فریب دهند تا مسلمانان متوجه نشوند که چه دسیسههایی در این لانه دسیسه، بر ضد آنان در جریان است تا بدین سان نسبت به افرادی که به این آشیانه نیرنگ رفت و آمد دارند، حساسیتی بوجود نیاید و در نتیجه این مسجد، برای منافقان ساکن مدینه و دوستانشان در خارج از مدینه به صورت مرکز امنی درآید. اما رسول خدا جنماز خواندن در آن مسجد را به بازگشت از غزوه تبوک موکول کرد و اشتغال به تدارک آمادگی برای جنگ را بهانه قرار داد. بدین ترتیب منافقان به نتیجه نرسیدند و خداوند، آنها را رسوا کرد تا آنکه سرانجام رسول خدا، پس از بازگشت از تبوک آن را ویران کرد و هرگز در آن نماز نخواند.
[۶۰۱] ایلاء، عبارتست از کناره گیری مرد از همسرش به خاطر سوگندی که خورده است. [۶۰۲] صحیح بخاری (۲/٧۳۰) [۶۰۳] صحیح بخاری (۱/۳۳۴)