سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

قهرمانی‌های بی‌نظیر

قهرمانی‌های بی‌نظیر

مسلمانان، درآن روز قهرمانی‌های کم نظیر و جانفشانی‌های شگفت انگیزی از خود به نمایش گذاشتند که تاریخ، همانند آن‌ها را ثبت نکرده است.

ابوطلحهسخودش را سپر دیوارمانندی کرده بود تا تیرهای دشمن را از اصابت به رسول خدا بازدارد. انس می‌گوید: در جنگ احد وقتی که همه مردم از اطراف پیامبرجپراکنده شده بودند، ابوطلحه همچون سپری جلوی پیامبر بود؛ ‌او که تیزانداز ماهری بود، ‌چنان تیر انداخت که درآن روز دو یا سه کمان، به دستش شکست. هر کس، گذرش به آنجا می‌افتاد، پیامبر جمی‌فرمود: «این تیرها را برای ابوطلحه آماده کن.. هر از چند گاهی پیامبر جبه جای بلندی می‌رفت تا مردم را ببیند. ابوطلحه به آن حضرت می‌گفت: پدرو مادرم، فدایت؛ سَرَک مکش که مبادا تیری به شما اصابت کند. شاهرگ من، نگهبان شاهرگ شما است. [۳٩۶]

و نیز انس روایت می‌کند که ابوطلحه و پیامبر، از یک سپر استفاده می‌کردند، ابوطلحه که تیر انداز ماهری بود، هرگاه تیری می‌افکند، پیامبر بلند می‌شد و سرک می‌کشید تا نشانه روی ابوطلحه را ببیند. [۳٩٧]

ابودجانه برخاست و خودش را سپر آن حضرت جقرار داد. بدین سان تیرها به او اصابت می‌کرد و او، تکان نمی‌خورد. حاطب بن ابی بلتعه، عتبه بن ابی وقاص را که دندان‌های پیامبر جرا شکسته بود، ‌دنبال کرد و با شمشیر سرش را از تن جدا نمود. سپس شمشیر و اسب عتبه را به غنیمت گرفت.

سعد بن ابی وقاصسدوست داشت که خودش برادرش عتبه را بکشد، اما به او دست نیافت و حاطبساو را کشت.

سهل بن حنیف که یکی از تیراندازان قهرمان بود، با پیامبر جبیعت کرد که تا دم مرگ بجنگد. او نیز نقش بسزایی در عقب راندن مشرکان ایفا کرد.

پیامبر جنیز شخصاً تیراندازی می‌کرد؛ از قتاده بن نعمان روایت است که: پیامبرجدر جنگ احد آنقدر تیراندازی کرد که دو طرف کمانش باز شد. قتاده آن کمان فرسوده را برداشت و این کمان، همواره نزد او بود. در روز احد، ‌چشم قتاده از حدقه در آمد و روی گونه‌اش افتاد. پیامبر جبا دست خود، چشم او را به حدقه برگرداند و این چشم قتاده از آن چشم دیگرش سالمتر شد. عبدالرحمن بن عوف چنان جنگید که دهانش زخمی شد و دندان‌هایش در دهانش ریخت. گویند: در بدنش در آن روز بیش از بیست زخم بوده است. برخی از این جراحت‌ها در پایش بود که بر اثر آن، پایش لنگ شد.

مالک بن سنان پدر ابوسعید خدریسدر آن روز از چهره مبارک پیامبر جخون پاک کرد و مکید.

آن حضرت فرمود: خون را از دهانت بریز.

گفت: هرگز بیرون نمی‌ریزم، سپس رفت و شروع به جنگیدن نمود. پیامبر جفرمود: «هرکس می‌خواهد به مردی از بهشتیان نگاه کند باید به این مرد بنگرد». مالکسبه پیش رفت و شهید شد.

ام عماره نیزمی جنگید تا اینکه با ابن قمئه روبرو شد. ابن قمئه ضربه‌ای به شانه‌اش زد که جراحت عمیقی بر جای نهاد. ام عماره هم ضرباتی به او زد، ولی چون دو زره پوشیده بود، نجات یافت. ام عماره همچنان به پیکار ادامه داد تا دوازده زخم برداشت.

مصعب بن عمیرسنیزهمچون شیر ژیان با دشمن می‌جنگید و در برابر حملات ابن قمئه و همراهانش از پیامبر جدفاع می‌کرد. مصعبسلوای جنگی سپاه اسلام را به دست داشت. از این رو دشمنان دست راستش را قطع نمودند؛ او، پرچم را به دست چپش گرفت و پیش رفت تا اینکه دست چپش نیز قطع گردید، آنگاه پرچم را به دو بازویش گرفت و با گردن و سینه‌اش برافراشت تا اینکه شهید شد. قاتل مصعب، ابن قمئه بود.

مصعبسشباهت فراوانی به پیامبر جداشت. از این رو ابن قمئه،‌گمان کرد که رسول خدا جراکشته است، لذا به میان مشرکان رفت و فریاد برآورد: محمد، کشته شد. [۳٩۸]

[۳٩۶] بخاری ۲/۵۸۱. [۳٩٧] بخاری (۱/۴۰۶). [۳٩۸] ابن هشام ۲/٧۳، ۸۰ – ۸۳، زادالمعاد (۲/٩٧)