فصل: پیرامون استنجاء [اجابت مزاج؛ یا رهایی از نجاست و آلودگی، و یا قضای حاجت]
[«استنجاء» در لغت و زبان عرب، به معنای «طلب رهایی و خلاص شدن از چیزی» است؛ و از «نجوت الشجرة» به معنای «آن را بریدم» گرفته شده است؛ چون شاخص استنجا کننده، بدین وسیله، اذیت و آزار آلودگی را از خویش قطع میکند.
و در اصطلاح فقه و شرع، «استنجاء»: به معنی «برطرف کردن آلودگی و نجاستِ پس و پیش انسان، با آب یا سنگ و امثال آن، یا با هر دوی آنها است».
پیامبر ج فرمودهاند: «اِذٰا ذَهَبَ اَحَدُکُمْ اِلَي الْغٰائِطِ فَلْيَذْهَبْ مَعَهُ بِثَلٰاثَةِ اَحْجٰارٍ يَسْتَطِيْبُ بِهِنَّ فَاِنَّهٰا تُجْزِيُء مِنْهُ» (ابوداود؛ دارقطنی و ابن ماجه)؛ «هرگاه کسی از شما به قضای حاجت رفت با سه تکه سنگ خود را پاک کند، آنها برای طهارت و پاکی از این آلودگی کافی هستند».
و به روایت از انسس آمده است که گفت: پیامبر ج هر وقت به محل قضای حاجت میرفت، من و جوانی هم سن و سال من، آفتابه و عصایی با خود میبردیم و ایشان با آن، طهارت حاصل میکردند و خود را پاک مینمودند. (بخاری و مسلم).
و بهتر است که در استنجاء، از سنگ و آب، هر دو استفاده شود؛ چون خداوند، مردم قُبٰاء را ستوده است بدین عملشان که میفرماید: ﴿فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ﴾[التوبة: ۱۰۸] «در آنجا مردمانی هستند که دوست دارند خود را پاک و پاکیزه کنند؛ و خداوند پاکیزگان را دوست میدارد.» پیامبر ج از چگونگی طهارت مردم قباء سؤال کرد که گفتند: «نَتَّبِعُ الْحِجٰارَةَ الْمٰاءَ»؛ «اول با سنگ و بعد با آب، استنجاء میکنیم.»
و رسول خدا ج فرمودهاند: «اِنَّمٰا اَنَا لَکُمْ بِمَنْزِلَة وٰالِدٍ اُعَلِّمُکُمْ فَاِذٰا اَتَي اَحَدُکُمْ اَلغٰائِطَ فَلٰا يَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَلٰا يَسْتَدْبِرْهٰا وَلٰا يَسْتَطِيْبُ بِيَمِيْنِهِ، وَکٰانَ يَأْمُرُ بِثَلٰاثَةِ اَحْجٰارٍ وَيَنْهٰي عَنِ الرُّوْثِ وَالرَّمَّةِ»؛ «جز این نیست که من برای شما به منزلهی پدری هستم که شما را تعلیم میدهم؛ پس هرگاه یکی از شما برای قضای حاجت رفت، نباید که به سوی قبله رو نماید و نباید به آن پشت کند؛ و هنگامی که میخواهد مخرج پیشاب و مدفوع خود را با آب یا چیز دیگری پاک کند؛ نباید به دست راست خویش پاک نماید. و رسول خدا ج در این کار به سه عدد سنگ امر مینمودند و از استعمال سرگین و استخوانهای پوسیده نهی مینمودند.» (ابوداود از ابوهریرهس]
؟؟؟بر شخص لازم است که خویشتن را به گونهای از پلیدی [پیشاب یا مدفوع]، پاک کند تا آن که اثر پیشاب از بین برود و اطمینان قلب پیدا کند که چیزی از نجاست در محل خود باقی نمانده است؛ و هر کس که در این زمینه به روشِ خاصّی عادت دارد؛ باید همان روش را به کار بندد؛ همچون راه رفتن، یا سینه صاف کردن؛ یا تکیه نمودن بر پای چپ و یا غیر آن [از قبیل: برخاستن، حرکت دادن پا و ...]
و برای شخص جایز نیست که وضو را آغاز کند تا آنگاه که به پایان رسیدن و به از بین رفتنِ ترشّح و تراوش پیشاب، اطمینان حاصل نکند.
و استنجاء [برای مردان و زنان، در صورتی] سنّت [مؤکده] است که آلودگی و نجاست [پیشاب یا مدفوع]، از [یکی از دو را ه انسان [پس یا پیش] بیرون شده باشد و از مخرج خویش تجاوز نکرده باشد؛ و اگر چنانچه از مخرج خویش تجاوز کرده بود و به اندازهی یک درهم بود، در آن صورت از بین بردن آن با آب، واجب است.
و اگر [نجاست، از مخرج خویش تجاوز کرده بود و ] بیشتر از اندازهی یک درهم بود، در آن صورت شستن مخرج با آب، فرض است. [و اندازهی درهم: به وزن، معادل تقریباً سه گرم؛ و به مساحت: برابر با اندازهی گودی کف دست است.]
و به هنگام غسل جنابت، حیض [عادت ماهیانه] و نفاس، شستن و از بین بردن آنچه در مخرج است، فرض میباشد؛ اگر چه مقدار آنچه که در مخرج است، اندک باشد.
و [همچنین سنّت است که] با سنگِ برطرف کنندهی نجاست و امثال آن، استنجاء بزند؛ و شستن محل نجاست با آب بهتر است؛ و بهتر آن است که در استنجاء، از آب و سنگ هر دو استفاده شود؛ این طور که [نخست] محل نجاست را با سنگ [یا مانند آن] پاک کند؛ و سپس آن را با آب بشوید؛ [زیرا این شیوه در نظافت کاملتر است؛ و خداوند نیز مردم قباء را ستوده است بدین عملشان که میفرماید: ﴿فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ﴾[التوبة: ۱۰۸] پیامبر ج از چگونگی طهارت مردم قباء سؤال کرد که گفتند: «نَتَّبِعَ الْحِجٰارَةَ الْمٰاءَ»؛ «اول با سنگ و بعد با آب استنجاء میکنیم».]
و درست است که در استنجاء، تنها به آب یا سنگ، اکتفا شود؛ و در استنجاء، سنّت همان تمیز کردن و پاک ساختن محل نجاست است؛ و تعداد و شمارهی سنگها [در استنجاء] ، مندوب [مستحب] میباشد و سنّت مؤکده نیست؛ از این رو، اگر چنانچه نظافت، به کمتر از سه سنگ حاصل میشد، در آن صورت استنجاء زدن وی با سه سنگ، مستحب و مندوب میباشد.
[ناگفته نماند که برای سنگ و چیزهایی که حکم آن را داشته باشند و بدانها استنجاء صورت میگیرد، شرایط زیر لازم است:
۱- باید پاک باشند. پس استنجاء با سنگِ آلوده یا چیزهای ناپاک کفایت نمیکند. عبدالله بن مسعودس گوید: پیامبر ج به محل قضای حاجت رفت و به من امر کرد که سه تکه سنگ برایش بیاورم که دو تکه سنگ پیدا کردم و سوّمی را نیافتم؛ از این رو، یک تکّه سرگینِ خشک شدهی حیوان را با آنها برایش آوردم که سنگها را گرفت و سرگین را دور انداخت و فرمود: «آن، پلید و ناپاک است». (بخاری).
۲- چیزی که بدان استنجاء میشود، باید برطرف کنندهی نجاست باشد و آن را از جا بکند. پس شیشه و امثال آن که صاف و غیر قالع باشند، کفایت نمیکنند.
۳- نباید آن چیز، محترم و دارای ارج باشد؛ چه استنجاء به چیزهای محترم، مانند: خوراک انسان، (چون نان) و خوراک جن، (چون استخوان) جایز نیست؛ زیرا امام مسلم روایت کرده است که پیامبر ج از استنجاء به استخوان نهی کرد و گفت: «نَهَي عَنِ الْاِسْتِنْجٰاءِ بِالْعَظْمِ وَقٰالَ: اِنَّهُ زٰادُ اِخْوٰانِکُمْ»؛ «به راستی، استخوان، توشهی برادرانتان از جنّ است».
وقتی که استنجاء با مواد خوراکی جنّ جایز نباشد؛ با خوراک آدمی به طریق اَوْلی جایز نیست؛ از جمله چیزهای محترم، کتب علمی مانند: فقه و حدیث است؛ و چیزهایی که بدانها پیوسته و متصل است؛ و همچنین چیزهایی که نام مبارک الله، پیامبران خدا در آن باشد، استنجاء زدن با آنها، جایز نیست.
۴- نباید چیزی که از پس یا پیش انسان بیرون آمده است، خشک شده باشد، که در آن صورت حتماً استنجاء باید با آب باشد.
۵- نباید مدفوع و ادرار، از محل خروج منتقل شده باشد که در آن صورت، استنجاء باید با آب صورت بگیرد.]
و «کیفیت استنجاء» [به وسیلهی سنگها] بدین ترتیب است که:
با سنگ اوّل، [محل مدفوع را] از جهت جلو به سمت عقب بکشد؛ آنگاه با سنگ دوم، محل مدفوع را از جهت عقب به سمت جلو بکشد؛ و با سنگ سوّم - در صورتی که بیضهها[ی مرد] آویزان و آویخته بود - از جهت جلو به سمت عقب بکشد؛ و چنانچه بیضهها، آویخته نبود، در آن صورت سنگ سوم را از جهت عقب به سمت جلو بکشد.
و زن نیز از ترس این که مبادا شرمگاه [فرج] وی، [با نجاستِ مقعد] آلوده و کثیف گردد، از جهت جلو به سمت عقب، سنگ را بکشد.
آنگاه، نخست، دست خویش را با آب بشوید؛ سپس محل خروج نجاست را با قسمت داخلی یک انگشت، یا دو انگشت و یا سه انگشت - در صورت نیاز - همراه با آب بمالد؛ و مرد در شروع استنجاء، انگشت میانهی دست خویش را نسبت به سائر انگشتان، [اندکی] بلند گرداند؛ آنگاه انگشت «بِنْصِرْ» خویش را نیز بلند نماید. [و به هنگام استنجاء]، به یک انگشت، اکتفا نکند؛ [زیرا با آن، نظافت و پاکیزگی به طور کامل حاصل نمیگردد].
و زن در شروع استنجاء، هم انگشت «بنصر» و هم انگشت میانهی خویش را همراه با هم بلند گرداند؛ از ترس این که مبادا لذّت به وجود آید. [«بنصر»: انگشتی که بین انگشت میانه و انگشت کوچک است؛ یعنی انگشت چهارم از طرف شست. «خنصر» انگشت کوچک دست انسان؛ یعنی انگشت پنجم از طرف شست.]
و باید در پاک کردن محل نجاست، خوب مبالغه ورزد تا بوی آن به طور کامل از بین برود. [یعنی محل نجاست را باید آنچنان پاک و تمیز سازد که بوی آن، به طور کامل از بین برود؛] و همچنین اگر چنانچه روزهدار نبود، باید در شُل نمودن مقعد خویش نیز مبالغه نماید؛ و چون از استنجاء با آب، فارغ شد، دست خویش را برای بار دوم بشوید؛ و در صورتی که روزه بود، پیش از بلند شدن، مقعد خویش را [با پارچهای یا با غیر آن] خشک نماید.