فصل: پیرامون ساقط کردن نماز و روزه
هرگاه بیمار فوت کند و چهره در نقاب خاک بکشد و این در حالی است که وی بر ادا کردن نمازها با اشارهی سر، قدرت و توان ندارد؛ در آن صورت بر وی لازم نیست که ولیّ خویش را به پرداختن فدیهی نمازهای فوت شده، وصیت نماید؛ اگر چه نمازهایش کمتر [از مقدار یک شبانهروز] باشد.
و همچنین هرگاه شخص مسافر در سفر خود و شخص بیمار و دردمند در مرض خویش روزه نگرفتند؛ و سپس مسافر [در سفر] پیش از آن که مقیم شود و مریض [در حال مرض] و پیش از بهبودی فوت کردند، در آن صورت بر وی لازم نیست که ولیّ خویش را به پرداختن فدیهی روزههای فوت شده، وصیت نماید؛ [خواه روزههای فوت شدهی وی بسیار باشد یا کم.]
و [اگر چنانچه شخصی، به خاطر سفر یا مرض روزه نگرفت و نماز نگزارد؛ سپس روزها و فرصتهایی برای قضای روزهها و نمازهای فوت شدهی خویش به دست آورد، ولی از آنها استفاده نکرد و در آنها، قضای روزهها و نمازهای فوت شدهی خویش را به جای نیاورد و در این حال در بستر مرگ افتاد؛ در آن صورت] بر وی لازم است که ولیّ خویش را به پرداختن فدیهی روزهها و نمازهایی که بر قضا آوردن آنها قدرت و توان یافته و بر عهده و ضمانت وی باقی مانده است، وصیت نماید؛ و ولیّ و وصیّ وی، فدیه را از یک سوم مال بر جای مانده از او را بیرون گرداند؛ اینطور که برای روزهی هر روز و برای نماز هر وقت - حتّی نماز وتر - نصف صاع از گندم یا قیمت آن [یا یک صاع از جو یا قیمت آن] را بپردازد؛ [و صاع، معادل تقریباً ۳۰۶۰ گرم است.]
و اگر چنانچه شخص متوفّی، وصیّ و ولیّ خویش را به ادا کردن فدیه وصیت نکرده بود، امّا وصیّ و ولیّ او، داوطلبانه از جای او، فدیهی نمازها و روزههای قضایی وی را پرداخت نمود، جایز است [و امید پذیرش و قبول آن از بارگاه خداوند بلندمرتبه میرود.]
و برای ولیّ درست نیست که عوض از روزهی فوت شدهی متوفّی، از جای وی روزه بگیرد و همچنین برای ولیّ جایز نیست که از جای مرده، عوض از نمازهای فوت شدهی وی نماز بگزارد؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «لٰا يَصُوْمُ اَحَدٌ مِّنْ اَحَدٍ وَلٰا يُصَلِّيْ اَحَدٌ عَنْ اَحَدٍ لٰکِنْ يُطْعِمُ عَنْهُ» (نسایی و موطأ مالک)؛ «کسی از جای کسی دیگر، نه روزه بگیرد و نه نماز بگزارد؛ بلکه از جای او به مستمندان خوراک بدهد».]
و اگر آنچه متوفّی [برای پرداخت نمازها و روزههای فوت شدهی خویش] که بر ذمّه و دوش وی بوده، وصیت کرد و مقدار وصیتش، کفاف فدیهی نمازها و روزههای فوت شدهی وی را نکرد، [و یا یک سوم مال بر جای ماندهی وی، کفاف فدیهی نمازها و روزههای فوت شدهی وی را ننمود؛] در آن صورت ولیّ، آن مقدارِ [اندک] را به فقیر و مستمند بدهد؛ و بدین ترتیب، به اندازهی آن فدیه، از نمازها و روزههای فوت شدهی متوفّی ساقط میگردد؛ سپس فرد فقیر و مستمند، آن مقدار را به ولیّ و وصیّ هبه نماید؛ و ولیّ فوت شدهی متوفّی ساقط میگردد؛ آنگاه دوباره فقیر آن مقدار را به ولیّ آن را قبض نماید و در اختیار بگیرد، آنگاه دوباره آن را به فقیر بدهد؛ و بدین ترتیب، به اندازهی آن، [دوباره] از نمازها و روزههای و وصیّ هبه کند؛ و ولیّ نیز آن را قبض نموده و در اختیار خویش بگیرد؛ سپس دوباره آن را به فقیر بدهد؛ و به همین ترتیب [این پرداخت از ناحیهی ولیّ و هبه از جانب فقیر] ادامه پیدا کند تا آنچه که از نمازها و روزههای فوت شده بر ذمّه و عهدهی متوفّی است، ساقط گردد.
و برای ولیّ و وصیّ جایز است که فدیهی نمازها [و روزهها] را به تمامی، به یک نفر فقیر بدهد؛ ولی درست نیست که فدیهی کفارهی سوگند را به یک فقیر [و بیشتر از نصف صاع از گندم در یک روز] بدهد. و خداوندِ پاک و بلندمرتبه، داناتر است.