فقه احناف در پرتو آیات قرآن و احادیث

فهرست کتاب

باب: پیرامون نماز «کسوف» [خورشید گرفتگی] و «نماز خسوف» [ماه گرفتگی]

باب: پیرامون نماز «کسوف» [خورشید گرفتگی] و «نماز خسوف» [ماه گرفتگی]

و نمازی که بر اثر وحشت و ترس و بیم و هراس [به هنگام سختی‌ها، حوادث، نزول بلایا، صاعقه‌ها، زلزله و خرابی و امثال آن‌ها] گزارده می‌شود.

کسوف»: برای خورشید گرفتگی و «خسوف»: برای ماه گرفتگی، اطلاق می‌گردد؛ و به هنگام اتفاق افتادن آن، خواندن نمازِ مخصوص، سنّت مؤکّده است؛ چون پیامبر ج فرموده است: «اِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لٰايَنْکَسِفٰانِ لِمَوْتِ اَحَدٍ وَلٰا لِحَيٰاتِهي؛ ‌فَاِذٰا رَأَيْتُمْ ذٰلِكَ فَصَلُّوْا وَادْعُوا اللهَ تَعٰالٰي» (بخاری و مسلم)؛ «به راستی، خورشید و ماه، برای مرگ و زندگی کسی گرفته نمی‌شوند؛ هرگاه خورشید یا ماه را گرفته دیدید، نماز کسوف و خسوف بخوانید و خداوند بلندمرتبه را به فریاد و دعا بخوانید و دعا و زاری نمایید».

و در روایتی دیگر آمده است:

«اُدْعُوا اللهَ وَصَلُّوْا حَتّٰي يَنْکَشِفَ مٰا بِکُمْ» ؛ «خداوند را به فریاد بخوانید و دعا کنید و نماز بخوانید تا این حالت رفع گردد».

و عایشهل گوید: پیامبر ج روزی که خورشید گرفته شد، نماز خواند...؛ پس از آن، پیامبر ج سلام داد در حالی که خورشید نمایان شده بود؛ سپس برای مردم خطبه خواند و درباره‌ی خورشید و ماه گرفتگی فرمود: «اِنَّهُمٰا آيَتٰانِ مِنْ آيٰاتِ اللهِ، لٰايَخْسِفٰانِ لِمَوْتِ اَحَدٍ وَّلٰا لِحَيٰاتِهِ؛ فَاِذٰا رَأَيْتُمُوْهٰا، فَافْزَعُوْا اِلَي الصَّلٰاةِ» (بخاری، مسلم، ابوداود و نسایی)؛ «خورشید و ماه از نشانه‌های خدا هستند؛ و به خاطر مرگ و تولّد هیچ کس گرفته نمی‌شوند؛ پس وقتی که گرفتن آن‌ها را دیدید، به خواندن نماز پناه آورید».

و اسماءل گوید: «لَقَدْ اَمَرَ النَّبِيُّ ج بِالْعِتٰاقَةِ فِيْ کُسُوْفِ الشَّمْسِ» (بخاری)؛ «پیامبر ج هنگام خورشید گرفتگی، به آزاد کردن برده دستور داد».

و ابوموسی اشعریس گوید: «خورشید گرفته شد؛ پیامبر ج به حالت ترس، بلند شد؛ بیم آن داشت که قیامت برپا شود؛ پس به مسجد آمد و نمازی را با طولانی‌ترین قیام و رکوع و سجود خواند به طوری که هیچ وقت او را در چنین حالتی ندیده بودم». (بخاری ، مسلم و نسایی).

و هرگاه خورشید گرفتگی شد، مستحب است کسی که بانگ دهد و بگوید: «اَلصَّلٰاةُ جٰامِعَةٌ»؛ «نماز بر پا است». عبدالله بن عمرب گوید: «لَمّٰا کُسِفَتِ الشَّمْسُ عَلٰي عَهْدِ رَسُوْلِ اللهِ ج نُوْدِيَ: اِنَّ الصَّلٰاةَ جٰامِعَةٌ» (بخاری، مسلم و نسایی)؛ «وقتی خورشید گرفتگی در زمان پیامبر ج روی داد، ندا داده شد که: «نماز برپا است».]

سنّت است که به هنگام خورشیدگرفتگی، دو رکعت نماز همانند نمازهای نفل، بدون اذان و اقامه و بی‌آن که قرائتِ در آن، با صدای بلند خوانده شود و بدون خطبه، با امام و پیشنمازی که نماز جمعه را با مردم می‌خواند و‌ یا کسی که سلطان [خلیفه، پادشاه، رییس جمهور] او را مأمور ساخته است، خوانده شود؛ بلکه به هنگام برگزاری نماز خورشیدگرفتگی، مردم چنین به سوی نماز فراخوانده شوند: «اَلصَّلٰاةُ جٰامِعَةٌ»؛ «نماز برپا است»؛ [زیرا عبدالله بن عمرب گوید: «لَمّٰا کُسِفَتِ الشَّمْسُ عَلٰي عَهْدِ رَسُوْلِ اللهِ ج نُوْدِيَ: اِنَّ الصَّلٰاةَ جٰامِعَةٌ» (بخاری، مسلم)؛ «هرگاه خورشید گرفتگی در زمان پیامبر ج روی می‌داد، ندا داده می‌شد که: «اَلصَّلٰاةُ جٰامِعَةٌ»؛ «نماز برپا است».

از این رو، هرگاه خورشیدگرفتگی، اتفاق افتاد، مستحب است که کسی بانگ دهد و بگوید: «الصلاة جامعة».

به هر حال؛ هرگاه پدیده‌ی خورشیدگرفتگی اتفاق افتاد، امام برای مردم، دو رکعت نماز همانند سایر نمازهای نفل، بدون اذان و اقامه برگزار نماید؛ این طور که در هر رکعت، یک رکوع و دو سجده نماید؛ و در مورد بلند خواندن یا آهسته خواندن قرائت در نماز خورشیدگرفتگی، در میان علماء و صاحب‌نظران فقهی احناف، اختلاف نظر وجود دارد؛ امام ابوحنیفه/ بر این باور است که قرائت نماز خورشیدگرفتگی باید با صدای آهسته باشد و امام ابویوسف/ و امام محمد/ برآنند که قرائت باید با صدای بلند باشد.]

و طولانی نمودن نماز خورشیدگرفتگی و طولانی گردانیدن رکوع و سجده‌ی آن‌ها، سنّت می‌باشد؛ [یعنی برای امام، سنّت است که در نماز خورشیدگرفتگی، قرائت و رکوع و سجده را در هر رکعت آن، طولانی‌گرداند و چون امام از نماز فارغ گردید،] اگر خواست می‌تواند نشسته و رو به قبله، شروع به دعا کردن نماید و یا به حالت ایستاده و رو به مردم، به دعا کردن مشغول شود؛ و این شیوه [ایستاده و رو به مردم دعا کردن،] بهتر است؛ و مقتدی‌ها نیز بر دعای وی آمین بگویند تا آنگاه که خورشید، به طور کامل، نمایان و هویدا گردد.

و اگر چنان‌چه در نماز خورشیدگرفتگی، امام [جمعه و یا کسی که سلطان او را به برگزاری نماز مأمور ساخته است،] حضور نداشت، در آن صورت، مردم به تنهایی نماز خورشیدگرفتگی را بخوانند؛ همانند ماه گرفتگی، پدید آمدن تاریکی مَخوف و ترسناک در روز، وزش باد شدید و ترس و هراس و بیم و وحشت، [بر اثر زلزله، صاعقه و ...؛ زیرا برپا کردن جماعت در نماز ماه گرفتگی، پدید آمدن تاریکی مَخوف و ترسناک در روز، وزش باد شدید و ترس و هراس بر اثر زلزله و صاعقه و غیره، سنّت نمی‌باشد، بلکه مردم در آن‌ها به تنهایی و بدون جماعت و در منازل و مساجد، نماز بخوانند و نیاز به برگزاری آن‌ها به صورت جماعت نیست؛ زیرا ثابت نشده است که رسول خدا ج و صحابهش مانند نماز کسوف، برای نماز خسوف و غیره، در مسجد جمع شده باشند.

ناگفته نماند که در نماز خورشیدگرفتگی، خطبه وجود ندارد.

و در خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی، اعمال و رفتاری دیگر به جز گزاردن نماز نیز وجود دارد؛ عایشهل گوید: رسول خدا ج فرمود: «اِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ آيَتٰانِ مِنْ آيٰاتِ اللهِ لٰايَخْسِفٰانِ لِمَوْتِ اَحَدٍ وَّلٰا لِحَيٰاتِهِ؛ فَاِذٰا رَأَيْتُم ذٰلِكَ، فَادْعُوا اللهَ وَصَلُّوْا وَتَصَدَّقُوْا» (بخاری)؛ «بی‌گمان خورشید و ماه، دو نشانه از نشانه‌های خداوند هستند؛ و بی‌تردید آن دو به خاطر مرگ یا زندگی هیچ کس گرفته نمی‌شوند؛ پس هرگاه گرفتن آن‌ها را دیدید، دعا کنید و نماز بخوانید و صدقه بدهید».

و اسماءل گوید: «لَقَدْ اَمَرَ النَّبِيُّ ج بِالْعِتٰاقَةِ فِيْ کُسُوْفِ الشَّمْسِ» (بخاری)؛ «پیامبر ج به هنگام خورشیدگرفتگی، به آزاد کردن برده دستور دادند».

و همچنان‌که پیشتر گذشت، برای هر کسی سنّت است که به هنگام سختی‌ها، حوادث ناگوار، نزول بلایا، صاعقه‌ها، وزش باد شدید، زلزله، خرابی و امثال آن‌ها، خالصانه و با تضرّع و زاری از پیشگاه خداوند، دعا نماید؛ چون خداوند می‌فرماید: ﴿فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ[الأنعام: ۴۳] «آنان چرا نباید هنگامی که به عذاب ما گرفتار می‌آیند، خشوع و خضوع کنند؟».

و در مواقع حوادث و نوازل، علاوه بر دعا در پیشگاه خدا، سنّت است که به صورت انفرادی و تنهایی، نماز بخوانند تا انسان از خدا غافل نماند؛ زیرا روایت شده است که پیامبر ج در چنین مواقعی به نماز روی می‌آورد؛ و همچنین، روایت شده است که هرگاه باد سختی می‌وزید، پیامبر ج متوجه نماز می‌شد و می‌فرمود: «اَللّٰهُمَّ اِنِّيْ اَسْأَلُكَ خَيْرَ مٰا فِيْهٰا وَخَيْرَ مٰا اُرْسِلَتْ بِهِ؛ وَاَعُوْذُبِكَ مِنْ شَرِّهٰا وَشَرَّ مٰا فِيْهٰا وَشَرَّ مٰا اُرْسِلَتْ بِهِ. اَللّٰهُمَّ اجْعَلْهٰا رِيٰاحاً وَّلٰا تَجْعَلْهٰا رِيْحاً»؛ «خداوندا! خیر آن را و خیر آنچه در آن است و خیر مأموریت و وظیفه‌ای که به عهده‌اش گذاشته شده است، از تو مسألت دارم؛ و از شرّ آن و شرّ آنچه که در آن وجود دارد و شرّ مأموریتی که به عهده‌اش واگذار شده و برای آن فرستاده شده است، به تو پناه می‌برم. خداوندا! آن را باد راحت و خوشی گردان نه باد عذاب».]