باب: نجاستها و ناپاکیها و پاکسازی آنها
[نجاست در زبان عربی، عبارت است از: هر چیزی که پلید و ناپاک باشد؛ و در اصطلاح شرع، عبارت است از: قرار داشتن بدن، جامه و مکان به حالی که، شریعت مقدس اسلام، آن را پلید میشمارد و به پاک شدن از آن دستور میدهد. به تعبیری دیگر، نجاست: هر آن چیزی است که صاحبان طبع سلیم آن را ناپاک و پلید بدانند و خویشتن را از آن حفظ و صیانت کنند؛ و اگر چنانچه لباسشان بدان آلوده و ملوّث شود، آن را میشویند؛ مانند: مدفوع و پیشاب.]
نجاست به دو قسم تقسیم میگردد: [۱- نجاست حکمی. ۲- نجاست حقیقی.
نجاست حکمی: عبارت است از قرار داشتن انسان به حالتی که نماز همراه با آن جواز نداشته باشد. نجاست حکمی، «حَدَث» نیز نامیده میشود. و «حَدَث» بر دو قسم است:
الف) حَدَث اکبر: عبارت است از قرار داشتن انسان به حالتی که در آن حالت، غسل واجب گردد و گزاردن نماز و تلاوت قرآن و... در آن حالت، جواز نداشته باشد؛ مانند: جنابت و ناپاکی.
ب) حَدَث اصغر: عبارت است از قرار داشتن انسان در حالتی که در آن حالت، وضو گرفتن واجب گردد. در این حالت، گزاردن نماز و مساس نمودن قرآن، جواز ندارد، ولی تلاوت شفاهی قرآن، جواز دارد.
و نجاست حقیقی: عبارت از پلیدی و ناپاکییی است که بر انسان مسلمان، واجب است تا از آن پلیدی، پاکی و طهارت جسته و آنچه را که از آن، به وی رسیده است بشوید.
و «نجاست حقیقی»، به دو قسم تقسیم میگردد:]
۱- نجاست غلیظه.
۲- نجاست خفیفه.
«نجاست غلیظه»: [به نجاستی گفته میشود که اگر از بدن انسان خارج شود، غسل یا وضو را بر انسان واجب میگرداند؛ و نجاستی است که به دلیلی ثابت شده است که در آن شبههای نیست؛] مانند: شراب؛ ﴿إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ﴾[المائدة: ۹۰] «میخوارگی و قماربازی و بتان و تیرها پلیدند و عمل شیطان میباشند».]؛ خون جاری؛ ﴿أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا﴾[الأنعام: ۱۴۵] «یا خون جاری که پلیدند».]؛ گوشت حیوان خودمرده؛ پوست حیوانِ خودمرده [پیش از پوست پیرایی و دباغت آن]؛ پیشاب حیواناتی که گوشتشان خورده نمیشود؛ [یعنی پیشاب حیوانات حرام گوشت.] مدفوع سگ؛ مدفوع حیوانات درنده و وحشی؛ لعاب دهان حیوانات درنده، مدفوع مرغ؛ مدفوع مرغابی؛ مدفوع غاز؛ هر چیزی که با بیرون شدن آن از بدن انسان، وضو را میشکند [مانند: خون جاری؛ مَنی؛ مَذی؛ وَدی؛ خون استحاضه؛ حیض؛ نفاس؛ استفراغ به اندازهی پری دهان؛ مدفوع؛ ادرار؛ چرک؛ زردآب؛ و چربی روغن حیوان خودمرده نیز از زمرهی «نجاست غلیظه» به شمار میآید؛ ناگفته نماند که تمامی اجزای خوک نیز از جملهی نجاست غلیظه میباشد.]
و امّا «نجاست خفیفه»: [نجاست خفیفه: عبارت از نجاستی است که بر نجس بودن آن یقین حاصل نیست، به جهت وجود دلیل دیگری که بر پاکی و طهارت آن دلالت دارد؛] همانند: پیشاب اسب؛ پیشاب حیواناتی که گوشتشان خوردهی میشود؛ [یعنی حیوانات حلال گوشت مانند: شتر، گاو، گوسفند ...] و فضلهی پرندههایی که گوشتشان خوردهی نمیشود؛ [ولی فضلهی پرندگانی که گوشتشان خوردهی میشود مانند: گنجشک، کبک و... پاک و طاهر است.]
و هرگاه «نجاست غلیظه»، به اندازهی یک درهم [یا کمتر از آن] باشد، آن مقدار بخشوده است؛ و هرگاه «نجاست خفیفه»، به اندازهی یک چهارم از لباس یا بدن را آلوده نماید؛ باز هم مورد بخشودگی قرار میگیرد؛ [به هر حال تفاوت میان «نجاست غلیظه» و «نجاست خفیفه»، در درست بودن نماز با آن ها، ظاهر و آشکار میگردد. این طور که اگر چنانچه، نجاست غلیظه به اندازهی یک درهم یا کمتر از آن، در لباس یا بدن نمازگزار برسد، نماز وی، همراه با کراهت درست است؛ و اگر چنانچه به لباس نمازگزار، نجاست خفیفه برسد، در این صورت اگر چنانچه نجاست خفیفه، یک چهارم لباس را دربر نگیرد، نماز با آن جایز است.
و هرگاه نجاست غلیظه، بیشتر از یک درهم شد، یا نجاست خفیفه، یک چهارم جامه را دربرگرفت، در این صورت، نماز با آنها درست نیست.]
و همچنین ذرّات پیشاب که همانند سرسوزن هستند [و بر بدن یا لباس، پراکنده میگردند،] مورد عفو و بخشودگی قرار گرفتهاند.
و اگر چنانچه فرش نجس، یا خاک نجس، با عرق شخصِ خوابیده یا رطوبت و تَری پای فردی، برخورد و تماس پیدا نمود و آن فرش یا خاک، خیس و نمناک شد و اثر نجاست نیز در بدن و پای ظاهر گردید، در آن صورت به نجاست بدن و پا، هر دو حکم میشود.
و اگر چنانچه اثر نجاست، در بدن یا در پا ظاهر نگردید، آن دو نجس و پلید نگردیدهاند. همچنانکه اگر جامهی پاکِ خشکی در جامهی نجسِ خیسی، درهم پیچیده شد؛ به گونهای که اگر چنانچه این جامهی خیس، در هم فشرده شود، از آن، آب خارج نمیگردید، در آن صورت، این جامهی پاک، نجس نمیگردد.
و چنانچهی جامهی خیسی، بر روی زمین خشک و نجس هموار و پهن گردید، و آن زمین، با این جامهی خیس،تَر و نمناک و خیس و مرطوب شد [و اثر نجاست در جامه ظاهر نگردید، در آن صورت] آن جامه، نجس نمیگردد.
و اگر باد، بر پلیدی و نجاستی وزید و بر اثر آن، آن نجاست به جامهی [خیسی] برخورد کرد، [و اثر نجاست، در آن جامه ظاهر نگردید]، آن جامه نجس نمیگردد؛ مگر آن که اثر نجاست در آن ظاهر گردیده باشد [که در آن صورت، آن جامه، نجس میگردد.]
و هرگاه [بدن یا جامه] با «نجاست مرئی» [نجاست دیده شده، مانند: خون و مدفوع،] نجس و پلید گردد، در آن صورت پاکی از آن نجاست با زائل ساختن و از بین بردن عین نجاست [از بدن یا جامه به وسیلهی شستن] حاصل میگردد؛ اگر چه عین نجاست با یک بار شستن - بنا به قول صحیح - از بین رفته و زائل گردد؛ و هرگاه [عین نجاست با شستشو از بین رفت و زائل گردید،] در آن صورت، باقی ماندن اثرش [مانند رنگ و بوی] که زائل نمودن آنها دشوار و طاقتفرسا مینماید، زیانی نمیرساند.
و هرگاه نجاست، «غیرمرئی» [غیرقابل دیدن] باشد [مانند: ادرار و آب نجس]، در آن صورت پاکی از آن، زمانی حاصل میگردد که [جامه یا بدن،] سه بار شسته شود و هر بار نیز در هم فشرده شود [تا این که ریختن قطرات آّب، از آن قطع گردد؛ و در هر بار نیز باید آب جدید پاکی به کار گرفته شود.
به هر حال؛ نجاستی که به بدن یا جامهی انسان میرسد، یا «مرئی» (دیده شده) است یا «غیرمرئی» (غیرقابل دیدن)؛ اگر چنانچه: مرئی باشد، شیوهی پاکسازی آن از لباس یا بدن، اینگونه است که عین نجاست، با آبِ پاک، یا هر مایع پاک، مانند: سرکه و گلاب، شسته شود تا عین نجاست از بین رفته و زایل گردد.
و اگر چنانچه نجاست، غیرمرئی باشد، مانند: ادرار و آب نجس؛ در این صورت، شیوهی پاکسازی آن از بدن و لباس، این طور است که آن نجاست را به اندازهای بشوید تا غالب گمان وی بر آن شود که نجاست از لباس و بدن پاک شده است.
و اگر چنانچه نجاست، با شستشو از بین رفت و زائل گردید، در آن صورت باقی ماندن اثرش - مانند رنگ و بوی که زائل نمودن آنها دشوار و طاقتفرسا است - زیانی نمیرساند.]
و نجاست [حقیقی]، از جامه و بدن، با آب و با هر چیز مایعی که از بین برنده و زایل کنندهی نجاست و پلیدی باشد، مانند: سرکه و گلاب، حاصل میشود.
هرگاه به موزه و امثال آن [مانند کفش]، نجاستی برسد که دارای جرم و حجم است؛ در آن صورت آن موزه و کفش، با مالیدن آن [بر روی زمین و یا بر روی خاک] پاک میگردد؛ اگر چه آن نجاست، مرطوب و تازه باشد؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا وَطِيَء اَحَدُکُمْ الْاَذٰي بِخُفَّيْهِ، فَطُهُوْرُهُمٰا اَلتَّرٰابُ» (ابوداود و صحیح ابن خزیمه)؛ «هرگاه یکی از شما با موزهاش، پلیدی و نجاستی را لگد کند؛ پس خاک، پاکی آنها به شمار میآید».
و نیز میفرماید: «اِذٰا جٰاءَ اَحَدُکُمْ الْمَسْجِدَ فَلْيَنْظُرْ؛ فَاِنْ رَأَي فِيْ نَعْلَيْهِ اَذيً اَوْ قَذَراً فَلْيَمْسَحْهُمٰا وَلْيُصَلِّ فِيْهِمٰا» (ابوداود و مسند احمد بن حنبل)؛ «هرگاه یکی از شما به مسجد آمد، باید نگاه کند؛ اگر در کفشهایش، پلیدی یا نجاستی را دید، باید آنها را (بر روی زمین یا خاک) بمالد و در آنها نماز بگزارد».
از این رو، هرگاه به موزه یا کفشی، نجاستی رسید که دارای جرم و حجم است، و این نجاستِ جرمدار، خشک یا مرطوب بود، در آن صورت اگر فرد نمازگزار، آن موزه و کفش را طوری بر روی زمین یا خاک بکشد که نجاست از آن زائل گردد، نمازگزاردن با آن موزه جایز است.]
و هرگاه به شمشیر و امثال آن [مانند: آیینه و ظرفهای رنگ داده شده]، نجاستی رسید؛ در آن صورت با پاک کردن و از میان برداشتن آنها [با خاک یا پارچه]، تمیز و پاک میگردند.
و هرگاه زمین خشک گردد، و از آن، اثر نجاست نیز زائل گردد؛ در آن صورت نمازگزاردن بر آن زمین، درست است؛ ولی تیمّم گرفتن از آن جایز نیست؛ [زیرا پیامبرج میفرماید: «اَيُّمٰا اَرْضٍ جَفَّتْ فَقَدْ ذَکَّتْ» (مصنّف ابن ابی شیبه)؛ «هر زمینی که خشک شود، پاک میگردد.»]
با خشک شدن درخت و گیاهی که از زمین میروید و بر آن پلیدی و نجاست وجود دارد، آن درخت و گیاه (به تبع خود زمین) از نجاست پاک میگردد.
و هرگاه عین نجاست تغییر کرد و دگرگون شد - مثل این که تبدیل به نمک [یا خاک گردد] و یا با آتش سوزانده شود [و به خاکستر تبدیل گردد] - در آن صورت، آن نجاست، پاک میگردد.
و هرگاه آب مَنی انسان، به جامه یا بدن برسد و سپس خشک گردد، در آن صورت آن جامه یا بدن، با مالیدن پاک میگردد؛ و اگر چنانچه منی مرطوب و تازه بود، جامه و بدن، تنها با شستن آن، پاک میگردند. [زیرا پیامبر ج به عایشهل فرمود: «اِغْسِلِيْهِ رَطْباً وَّافْرِکِيْهِ يٰابِساً» (دارقطنی)؛ «اگر منی مرطوب و تازه بود، آن را بشوی؛ و چنانچه خشک بود، آن را با مالیدن دور کن».
ناگفته نماند که سودن و مالیدن، آن است که، مَنی به کلّی از میان برود؛ و پاک شدن جامه با مالیدن مَنی، در صورتی تحقق پیدا میکند که منی، غلیظ و جامد بوده باشد؛ ولی اگر چنانچه، مَنی، غلیظ و جامد نبود، در آن صورت جامه، جز با شستن پاک نمیشود؛ خواه منی، مرطوب باشد یا خشک.]