فقه احناف در پرتو آیات قرآن و احادیث

فهرست کتاب

فصل: پیرامون [احکام و مسائل] حمل جنازه و دفن میت

فصل: پیرامون [احکام و مسائل] حمل جنازه و دفن میت

سنّت است که جنازه را چهار مرد حمل نمایند؛ و [برای هر یک از حمل‌کنندگان] مناسب و زیبنده است که جنازه را چهل قدم حمل نمایند؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «مَنْ حَمَلَ جَنٰازَةً اَرْبَعِيْنَ خُطْوَةً کُفِّرَتْ عَنْهُ اَرْبَعِيْنَ کَبِيْرَةً» (ابن عساکر)؛ «هر کس جنازه را چهل قدم حمل کند، چهل گناه از او بخشوده می‌شود».

و کسی که می‌خواهد تابوت میت را حمل کند،] نخست، پایه‌ی راست جلوی تابوت را بر بالای شانه‌ی راست خویش بگذارد؛ [آنگاه پایه‌ی آخر راست تابوت را بر بالای شانه‌ی راستش بنهد؛] پس از آن، پایه‌ی چپِ جلوی تابوت را بر بالای شانه‌ی چپ و آنگاه در آخر، پایه‌ی چپ آخر تابوت را بر بالای شانه‌ی چپ خویش بگذارد. [ابوهریرهس گوید: «مَنْ حَمَلَ الْجَنٰازَةَ بِجَوٰانِبِهَا الْاَرْبَعِ، فَقَدْ قَضَي الَّذِيْ عَلَيْهِ» (مصنّف ابن ابی شیبه)؛ «هر کس جنازه را با چهار جانب آن حمل کند، به راستی وظیفه‌ی خویش را به انجام رسانده است».]

و [هرگاه مسلمانان بخواهند میت را حمل و تشییع نمایند؛ باید چهار پایه‌ی تابوت میت را بگیرند؛ و] مستحب و پسندیده است که با شتاب، جنازه را ببرند؛ امّا این شتاب نباید به گونه‌ای تند بوده باشد که به تکان خوردن و به جنبش درآمدن میت بیانجامد؛ [ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِسْرَعُوْا بِالْجَنٰازَةِ فَاِنْ تَكُ صٰالِحَةً فَخَيْرٌ تُقَدِّمُوْنَهٰا عَلَيْهِ؛ وَاِنْ تَكُ غَيْرَ ذٰلِكَ؛ فَشَرٌّ تَضَعُوْنَهُ عَنْ رِقٰابِکُمْ» (بخاری و مسلم)؛ «در دفن جنازه عجله و شتاب کنید؛ چون اگر میت، انسان نیک و صالحی باشد، خیری را به او می‌رسانید و اگر غیر از آن باشد، شرّی است که از دوش خود برمی‌دارید».]

و پیاده رفتن پشت سر جنازه، بهتر از پیاده رفتن در جلوی آن است؛ [و فضیلت حرکت کردن پشت سر جنازه، بر حرکت کردن جلوی آن،] همانند فضیلت نماز فرض بر نماز نفل است.

[به هر حال؛ حرکت کردن پشت سر جنازه بهتر است؛ زیرا این کار مطابق با این فرموده‌ی پیامبر ج است که فرمود: «وَاتَّبِعُوا الْجَنٰائِزَ»؛ «و جنازه‌ها را دنبال کنید».

و قول علیس نیز این را تأیید می‌کند که می‌گوید: «اَلْمَشْيُ خَلْفَهٰا، اَفْضَلُ مِنَ الْمَشْيِ اَمٰامَهٰا، کَفَضْلِ صَلٰاةِ الرَّجُلِ فِيْ جَمٰاعَةٍ عَليٰ صَلٰاتِهِ فَذّاً» (بیهقی و مصنّف عبدالرزاق)؛ «فضیلت حرکت کردن پشت سر جنازه بر حرکت کردن جلوی آن، مانند فضیلت نماز جماعت بر نماز فُرادی است». و ابوامامهس نیز گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج مَشٰي خَلْفَ جَنٰازَةِ ابْنِهِ اِبْرٰاهِيْمَ حٰافِياً» (مستدرک حاکم)؛ «پیامبر ج با پای برهنه، پشت سر جنازه‌ی پسرش ابراهیم، حرکت کرد».]

و ذکر کردن با صدای بلند [در پیشاپیش جنازه،] مکروه است؛ [چون این کار بدعت است. و قیس بن عبادهس گوید: «کٰانَ اَصْحٰابُ النَّبِيِّ ج يَکْرَهُوْنَ رَفْعَ الصَّوْتِ عِنْدَ الْجَنٰائِزِ» (بیهقی و الجنائز آلبانی)؛ «یاران پیامبر ج بلند کردن صدا هنگام تشییع جنازه را مکروه می‌دانستند»؛ چرا که این کار، مشابهت با مسیحیان است؛ چون آنان به هنگام خواندن انجیل و دعاهایشان، آوازشان را همراه با کشیدن صدا و لحن دادن بدان و غمناک کردن آن، بلند می‌کردند؛ و زشت‌تر از آن، این است که تشییع جنازه با نواختن آلات موسیقی با صدایی حُزن‌انگیز، پیشاپیش جنازه همراه باشد؛ همچنان‌که در بعضی از ممالک اسلامی به تقلید از کفّار، این کار را انجام می‌دهند.

و پیامبر ج در حدیثی دیگر می‌فرماید: «لٰاتُتَّبَعُ الْجَنٰازَةُ بِصَوْتٍ وَّلٰا نٰارٍ» (ابوداود)»؛ «جنازه با سر و صدا و آتش و بخور، تشییع نشود».]

و همچنین نشستن بر زمین پیش از آن که جنازه بر زمین نهاده شود مکروه است؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «مَنْ تَبِعَ الْجَنٰازَةَ فَلٰا يَجْلِسْ حَتّٰي تُوْضَعَ» (بخاری)؛ «هر کس جنازه‌ای را دنبال می‌کند، تا وقتی که جنازه بر زمین نهاده نشده است، بر زمین ننشیند».]

برای عمق و گودی قبر، [حداقل] نصف قامت یا تا سینه کنده شود؛ و اگر چنان‌چه عمق و گودی آن از نصف قامت یا سینه زیادتر گردید، این، بهتر است.

و [در زمین‌های سفت و سخت رو به جانب قبله برای قبر،] لحد قرار داده شود؛ [و «لحد»: حفره‌ای است که در طرف راست پایین قبر کنده می‌شود]؛ و نباید برای قبر، شکاف و گودالی راست، بدون لحد قرار دهند؛ مگر آن که قبر، در زمینی نرم و سست و شکننده قرار گرفته باشد؛ [که در آن صورت می‌توانند برای میت، لحد قرار ندهند و فقط قبر را بشکافند و گود نمایند و او را در آن قرار دهند؛ و میت در قبر،] از جهت قبله نهاده شود. [پیامبر ج در مورد لحد فرموده است: «اَللَّحَدُ لَنٰا وَالشَّقُّ لِغَيْرِنٰا» (ابوداود و ترمذی)؛ «لحد از آنِ ما مسلمانان، و شکاف از آن غیر ما است».

و مناسب است که قبر عمیق، وسیع و خوب باشد. هشام بن عامرس گوید: «لَمّٰا کٰانَ يَوْمُ اُحُدٍ، اُصِيْبَ مَنْ اُصِيْبَ مِنَ الْمُسْلِمِيْنَ وَاَصٰابَ النّٰاسَ جَرٰاحٰاتٌ؛ فَقُلْنٰا يٰا رَسُوْلَ اللهِ ج! اَلْحَفْرُ عَلَيْنٰا لِکُلِّ اِنْسٰانٍ شَدِيْدٌ؛ فَکَيْفَ تَأْمُرُنٰا؟ فَقٰالَ: اُحْفُرُا وَاَوْسِعُوْا وَاعْمُقُوْا وَاَحْسِنُوْا وَاَدْفِنُوا الْاِثْنَيْنِ وَالثَّلٰاثَةَ فِيْ الْقَبْرِ وَقَدِّمُوْا اَکْثَرَهُمْ قُرْآناً. قٰالَ: فَکٰانَ اَبِيْ ثٰالِثُ ثَلٰاثَةٍ، وَکٰانَ اَکْثُرُهُمْ قُرْآناً فَقُدِّمَ» (نسایی، ابوداود و ترمذی)؛ «زمانی که جنگ اُحد روی داد، بسیاری از مسلمانان کشته شدند و عدّه‌ای هم جراحاتی برداشتند. گفتیم: ای رسول خدا ج! کندن قبر برای هر کدام از آن‌ها، کار دشواری است، به ما چه دستوری می‌دهید؟ پیامبر ج فرمود: قبرها را به صورت وسیع، عمیق و خوب حفر کنید و دو نفر و سه نفر را در یک قبر دفن نمایید و کسی را که قرآن بیشتری از حفظ داشته، در دفن مقدّم کنید. هشام بن عامرس گوید: پدرم سوّمین شخصی بود که کشته شده بود و بیشتر از همه قرآن را از حفظ داشت، در نتیجه او را جلوتر از همه، دفن کردند».

و کندن قبر هم به صورت لحد و هم به صورت شق جایز است؛ چون در زمان پیامبرج هر دو صورت رواج داشته است، ولی لحد بهتر است.

انس بن مالکس گوید: «لَمّٰا تُوَفِّيَ النَّبِيُّ ج کٰانَ بِالْمَدِيْنَةِ رَجُلٌ يَلْحَدُ وَآخَرٌ يَضْرَحُ؛ فَقٰالُوْا: نَسْتَخِيْرُ رَبَّنٰا وَنَبْعَثُ اِلَيْهِمٰا؛ فَاَيُّهُمٰا سَبَقَ تَرَکْنٰاهُ؛ فَاَرْسِلَ اِلَيْهِمٰا فَسَبَقَ صٰاحِبُ اللَّحَدِ؛ فَلَحَدُوْا لِلنَّبِيِّ ج» (ابن ماجه و سند این حدیث، حسن است)؛ «وقتی پیامبر ج فوت کرد، در مدینه دو قبرکن بود که یکی قبر را به صورت لحد و دیگری به صورت شق حفر می‌کرد. اصحاب گفتند: از پروردگارمان، استخاره می‌کنیم و به دنبال آن دو می‌فرستیم؛ هر کدام زودتر آمد قبر را حفر کند؛ به دنبال آن دو نفر فرستادند، لحدکن زودتر آمد، لذا برای پیامبر ج قبر را به صورت لحد حفر کردند».

و میت، اگر چه زن باشد، توسط مردان به داخل قبر گذاشته می‌شود؛ چرا که در زمان پیامبر ج مردان این کار را انجام می‌دادند و تاکنون نیز مسلمانان این کار را انجام می‌دهند.]

و کسی که میت را در گور می‌نهد، چنین بگوید: «بِسْمِ اللهِ وَعَليٰ مِلَّةِ رَسُوْلِ اللهِ ج»؛ «به نام خدای؛ و بر آیین و کیش رسول خدا ج». [ابن عمرب گوید: «اِنَّ النَّبِيَّ ج کٰانَ اِذٰا وَضَعَ الْمَيِّتَ فِي الْقَبْرِ قٰالَ: بِسْمِ اللهِ وَعَليٰ سُنَّةِ رَسُوْلِ اللهِ» (ابوداود، ترمذی و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج وقتی میت را در قبر قرار می‌داد، می‌فرمود: «بسم الله وعلي سنة رسول الله؛ یعنی به نام خدا و بر سنّت پیامبر خدا ج».

و در حدیثی دیگر پیامبر ج می‌فرماید: «اَلْمَيِّتُ اِذٰا وُضِعَ فِيْ قَبْرِهِ، فَلْيَقُلِ الَّذِيْنَ يَضَعُوْنَهُ حِيْنَ يُوْضَعُ فِي اللَّحَدِ: بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَعَليٰ مِلَّةِ رَسُوْلِ اللهِ» (مستدرک حاکم)؛ «وقتی که میت در قبرش گذاشته می‌شود، کسانی که او را در لحد می‌گذارند، بگویند: بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَعَليٰ مِلَّةِ رَسُوْلِ اللهِ؛ یعنی به نام خدا و با توکل به خدا و بر آیین پیامبر خدا ج».]

و میت، در قبر رو به سوی قبله و بر پهلوی راست خویش قرار داده شود؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «اَلْبَيْتُ الْحَرٰامُ، قِبْلَتُکُمْ اَحْيٰاءاً وَّاَمْوٰاتاً» (ابوداود)؛ «خانه‌ی کعبه هم در زندگانی و هم در مرگ، قبله‌ی شما است».]

و [پس از آن که میت در گور نهاده شد،] نوار پارچه‌ها[یی که از بیم باز شدن کفن بسته بودند،] باز کرده شود؛ [زیرا روایت شده است که پسر سمرة بن جندبس فوت کرد؛ و وی به هنگام کفن کردن پسرش، از بیم باز شدن کفنش، آن را با نوار پارچه‌هایی بست؛ به هنگام تدفین، پیامبر ج بدو فرمود: «اَطْلِقْ عُقَدَ رَأسِهِ وَعُقَدَ رِجْلَيْهِ» (بیهقی و طحاوی در شرح معانی الاثار)؛ «گره‌های سر و پایش را باز کن».]

و [پس از آن که میت در لَحد نهاده شد، مستحب است که] لحد با خشت خام یا نَی، مسدود ساخته شود؛ و مکروه است که لَحد از آجر و چوب، مسدود ساخته شود؛ [مگر آنگاه که خشت خام یا نَی موجود نباشد که در آن صورت، کراهیتی رونما نمی‌گردد.]

و [اگر چنان‌چه] میت، زن بود، در آن صورت [مستحب است که] قبرش با پرده‌ای پوشانیده شود؛ ولی اگر میت مرد بود؛ قبرش پوشانیده نشود؛ [زیرا روایت شده است که: «اِنَّ عَلِيّاًس مَرَّ بِقَوْمٍ قَدْ دَفَنُوْا مَيِّتاً وَبَسَطُوْا عَليٰ قَبْرِهِ ثَوْباً فَجَذَبَ بِهِ وَقٰالَ: اِنَّمٰا يُصْنَعُ هٰذٰا بِالنِّسٰاءِ» (بیهقی در سنن الکبری)؛ «علیس از کنار گروهی از مردم گذشت که مرده‌ای را دفن می‌کردند و با جامه‌ای، قبرش را پوشانیده بودند؛ از این رو لباس را کشید و گفت: بی‌گمان این کار را با زنان انجام می‌دهند».]

و [پس از پوشاندن لَحد، بر قبر] خاک ریخته شود [تا آن که قبر، به وسیله‌ی خاک، پر و مسدود گردد؛] و قبر به شکل کوهان شتر برجسته گردد؛ و چهارگوش قرار داده نشود.

[به هر حال، برای کسی که کنار قبر است، مستحب است که پس از بستن لَحد و گذاشتن خشت‌ها، با هر دو دست خویش، سه مشت خاک بر روی قبر بریزد؛ در بار اول بگوید: «مِنْهٰا خَلَقْنٰاکُمْ»؛ «ما شما را از زمین آفریدیم». و در بار دوّم بگوید: «وَ فِيْهٰا نُعِيْدُکُمْ»؛ «و ما دوباره شما را به زمین برمی‌گردانیم». و در بار سوم بگوید: «وَ مِنْهٰا نُخْرِجُکُمْ تٰارَةً اُخْريٰ»؛ «و بار دیگر شما را از زمین بیرون خواهیم آورد».

ابوهریرهس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج صَلّيٰ عَليٰ جَنٰازَةٍ؛ ثُمَّ اَتَي الْمَيِّتَ فَحَثيٰ عَلَيْهِ مِنْ قِبَلِ رَأْسِهِ ثَلٰاثاً» (ابن ماجه)؛ «پیامبر ج بر جنازه‌ای نماز خواند؛ سپس نزدیک قبر شد و از طرف سرش، سه مشت خاک بر آن ریخت».

و پس از دفن میت، انجام موارد زیر سنّت است:

۱- قبر، حدود یک وجب از زمین بلند شود تا مشخص شود که قبر است و به آن اهانت نشود. جابر بن عبداللهس گوید: «اِنَّ النَّبِيَّ ج اُلْحِدَ لَهُ لَحَدٌ وَنُصِبَ عَلَيْهِ اللَّبَنُ نَصْباً وَّرُفِعَ قَبْرُهُ مِنَ الْاَرْضِ نَحْواً مِّنْ شِبْرٍ» (صحیح ابن حبان و بیهقی)؛ «برای پیامبر ج لحدی کنده شد و بر او خشت قرار داده شد و قبرش به اندازه‌ی یک وجب از زمین بلند کرده شد».

۲- قبر مقداری مرتفع شود؛ سفیان تمار گوید: «رَأَيْتُ قَبْرَ النَّبِيِّ ج مُسَنَّماً» (بخاری)؛ «قبر پیامبر ج را دیدم که به شکل کوهان شتر برجسته بود».

۳- با قرار دادن تکه سنگی یا شبیه آن در قسمت بالای قبر (سر میت)؛ آن را مشخص کند تا هرگاه کسی از بستگان میت بمیرد، نزد او دفن شود. مطلب بن ابی وداعهس گوید: «لَمّٰا مٰاتَ عُثْمٰانُ بْنُ مَظْعُوْنٍ اُخْرِجَ بِجَنٰازَتِهِ فَدُفِنَ؛ اَمَرَ النَّبِيُّس رَجُلاً اَنْ يَّأْتِيَهُ بِحَجَرٍ؛ فَلَمْ يَسْتَطِعْ حَمْلَهُ؛ فَقٰامَ اِلَيْهٰا رَسُوْلُ اللهِ ج وَحَسَرَ عَنْ ذِرٰاعَيْهِ. قٰالَ الْمُطَلِّبُ: قٰالَ الَّذِيْ يُخْبِرُنِيْ عَنْ رَسُوْلِ اللهِ ج کَاَنِّيْ اَنْظُرُ اِليٰ بَيٰاضِ ذِرٰاعَيْ رَسُوْلِ اللهِ ج حِيْنَ حَسَرَ عَنْهٰا؛ ثُمَّ حَمَلَهٰا فَوَضَعَهٰا عِنْدَ رَأْسِهِ وَقٰالَ: اَتَعَلَّمُ بِهٰا قَبْرَ اَخي وَاَدْفُنُ اِلَيْهِ مَنْ مّٰاتَ مِنْ اَهْلِيْ» (ابوداود)؛ «وقتی که عثمان بن مظعون فوت کرد، جنازه‌اش را بیرون بردند و دفن کردند. پیامبر ج به مردی دستور داد تا سنگی را برای او بیاورد؛ آن شخص نتوانست سنگ را حمل کند؛ پیامبر ج به طرف سنگ رفت و آستینش را بالا زد. مطلّب گوید: کسی از پیامبر ج به من خبر داد و گفت: وقتی که پیامبر ج آستینش را برای برداشتن سنگ بالا زد، سفیدی ساعدهایش را دیدم. سنگ را حمل کرد و در کنار سر عثمان قرار داد و فرمود: با این سنگ، قبر برادرم را نشانه می‌کنم و هر کس از خویشاوندانم فوت کند، نزد او دفنش می‌کنم».

۴- بالای قبر بایستد و برای پایداری میت، دعا و طلب آمرزش کند و حاضران را نیز به این کار سفارش کند. عثمان بن عفانس گوید: «کٰانَ النَّبِيُّ ج اِذٰا فَرَغَ مِنْ دَفْنِ الْمَيِّتِ، وَقَفَ عَلَيْهِ فَقٰالَ: اِسْتَغْفِرُوْا لِاَخِيْکُمْ وَسَلُوْا لَهُ التَّثْبِيْتَ فَاِنَّهُ الْآنُ يُْسأَلُ» (ابوداود)؛ ‌«وقتی که پیامبر ج از دفن میت فارغ می‌شد، بالای سر او می‌ایستاد و می‌فرمود: برای برادرتان طلب مغفرت کنید و برای او از خدا طلب پایداری کنید که هم اینک از او سؤال می‌شود».]

و ساختن ساختمان بر قبرها برای زینت و آرایش و تزیین و دکور، حرام است؛ و همچنین ساختن بناء بر قبر برای محکم سازی آن پس از دفن، مکروه است. [به هر حال؛ سنگ و سیمان کاری و ساختن مقبره و قبّه و گنبد، بر روی قبر، ممنوع و حرام است؛ زیرا رسول خدا ج از گچ کردن قبر، آراستن قبرها، سیمان کردن آن‌ها و ساختمان سازی بر روی آن‌ها نهی فرموده است.

و نشستن و قدم نهادن بر روی قبر انسان مسلمان، نیز روا نیست؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «لاتجلسوا علي القبور ولا تصلّوا اليها» (مسلم)؛ «بر روی گورها ننشینید و رو به آن‌ها نماز نخوانید».

و ساختن مسجد بر روی قبرها و نهادن چراغ بر روی آن‌ها، حرام است؛ زیرا پیامبرج می‌فرماید: «خداوند یهود را به خاطر آن که قبرهای پیامبران خویش را مسجد نمودند، مورد نفرین قرار داده است». بخاری و مسلم.

و نیز روایت شده است که: جابرس گوید: «نَهٰي رَسُوْلُ اللهِ ج عَنْ تَجْصِيْصِ الْقُبُوْرِ وَالْبَنٰاءِ عَلَيْهِ وَالْجُلُوْسِ عَلَيْهٰا» (حاکم در مستدرک)؛ «پیامبر ج از گچ کردن قبرها و ساختمان ساختن بر آن‌ها و نشستن بر آن‌ها، نهی کرده است».

و علامت‌گذاری قبر به وسیله‌ی سنگ یا امثال آن برای شناخته شدن صاحب قبر، مانعی ندارد؛ زیرا رسول خدا ج به وسیله‌ی سنگی، قبر عثمان بن مظعونس را علامت‌گذاری فرمود.]

و ایرادی به نوشتن بر روی قبر - بدان خاطر که یاد و خاطره‌ی وی از میان نرود و بدو بی‌اعتنایی و بی‌احترامی نگردد - نیست [و با وجود این، باز هم بهتر است که بر روی قبر، چیزی نوشته نشود.]

و دفن نمودن میت در خانه‌ها مکروه است؛‌زیرا دفن کردن در خانه از ویژگی‌ها و خصوصیات پیامبران است.

و دفن کردن میت در اماکنی که به «فساقی» نامیده می‌شوند، مکروه است؛ [و «فساقی» اماکنی شبیه حوض‌هایی است که از سنگ مرمر ساخته شده‌اند. و دفن کردن مردگان در چنین اماکنی به این دلایل مکروه است:

۱- عدم کنده شدن لحد در آن‌ها.

۲- دفن شدن یک گروه در یک قبر بدون ضرورت.

۳- اختلاط زنان و مردان در چنین جاهایی.

۴- گچ‌کاری و ساختن بناء در آن‌ها.]

و دفن بیشتر از یک نفر در یک قبر به هنگام ضرورت، ایرادی ندارد. و اگر چنان‌چه بیشتر از یک تن در یک قبر دفن گردیدند، در آن صورت [مستحب است که] بین هر دو نفر از آن‌ها با خاک فاصله قرار داده شود.

[به هر حال، در حالت اختیار و امکان، دو جنازه در یک قبر دفن نمی‌شوند، بلکه باید هر یک جداگانه دفن شود مگر در وقت نیاز و ضرورت و ناچاری؛ مانند تنگی گورستان و زمین و کثرت مردگان به گونه‌ای که دفن هر جنازه‌ای به طور جداگانه سخت باشد که در آن صورت، جمع بین دو یا سه یا بیشتر در یک گور بر حسب ضرورت، اشکالی ندارد؛ همان‌گونه که اگر کفن کمیاب و نایاب باشد، چند نفر در یک کفن جمع می‌شود؛ به علّت تبعیت از پیامبر ج که در کشته شدگان جنگ اُحُد چنین کرد؛ همانطوری که بخاری روایت کرده است. در این صورت اول آن کس که فاضلتر و بزرگوارتر است، در جهت قبله قرار داده شده و پشت سرش دیگری به ترتیب فضل قرار داده می‌شود.]

و کسی که در کشتی بمیرد و خشکی نیز دور باشد و بیم ضرر و زیان [و تغییر و دگرگون شدن جسد میت] وجود داشته باشد، در آن صورت، میت غسل داده شود و کفن گردد و [بر وی نمازگزارده شود و] در دریا افکنده شود؛

و مستحب است که مرده در جایی دفن شود که در آن، مرده یا به قتل رسیده است. و اگر چنان‌چه پیش از دفن شدن میت، به اندازه‌ی یک یا دو مایل [از مکانی که در آن مرده یا به قتل رسیده است،] انتقال داده شد، در آن صورت ایراد و اشکالی رونما نخواهد گردید؛ ولی انتقال دادن میت به بیشتر از دو مایل، مکروه می‌باشد.

و به اجماع صاحب‌نظران فقهی احناف، بیرون آوردن و جابه‌جا نمودن مرده پس از دفنش، جایز نمی‌باشد؛ [زیرا رسول خدا ج می‌فرماید: «کشته‌ها را در محل کشته شدنشان دفن کنید» ابوداود؛] مگر آن [مرده] در زمینی غصبی، دفن شده باشد؛ یا در زمینی دفن گردیده باشد و حال آن که آن زمین بنا به حقِّ شُفْعه، در ملکیت کسی قرار گرفته باشد.

و اگر چنان‌چه مرده، در قبری دفن گردید که برای غیر او کنده شده بود، در آن صورت، ضمانت قیمتِ حفر این گور، [از مال و ترکه‌ی مرده] پرداخت می‌گردد و میت از آن بیرون آورده نمی‌شود.

و قبر، نَبش می‌شود در صورتی که کالایی [چون درهم و لباس] در آن افتاده باشد. و همچنین قبر، نَبش می‌گردد در صورتی که کفن مرده، غصبی باشد [و صاحب آن کفن نیز خواستار کفن خویش باشد.] و نیز قبر، نَبش می‌شود اگر چنان‌چه به همراه میت، مالی دفن کرده شده بود؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّ النَّبِيَّ ج اَبٰاحَ نَبْشَ قَبْرَ اَبِيْ رِغٰالٍ» (ابوداود)؛ «پیامبر ج به خاطر مالی که به همراه ابورغال دفن شده بود، اجازه داد تا قبرش، نبش گردد».

و قبر، نَبش کرده نشود، اگر چنان‌چه میت به سوی غیر جهت قبله نهاده شده بود. و همچنین قبر، نَبش کرده نشود، اگر چنان‌چه میت، بر پهلوی چپ خویش، نهاده شده بود. و خداوند داناتر است.