باب: پیرامون اذان
[اذان در لغت به معنای «اعلام» است؛ و در اصطلاح شرع و فقه عبارت است از: اعلام فرارسیدن وقت نماز با الفاظی مخصوص. و دلیل شرعی آن، قرآن و سنّت نبوی و اجماع امّت است.
خداوند میفرماید: ﴿وَإِذَا نَادَيۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ﴾[المائدة: ۵۸] «آنان، هنگامی که (اذان میگویید و مردمان را) به نماز میخوانید، نماز را به باد استهزا میگیرند و بازیچهاش قرار میدهند».
و نیز میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾[الجمعة: ۹] «ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه اذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید. این برای شما بهتر و سودمندتر است اگر بدانید و متوجه باشید».
و پیامبر ج نیز میفرماید: «اِذٰا حَضَرَتِ الصَّلٰاةُ فَلْيُؤَذِّنْ لَکُمْ اَحَدُکُمْ وَلَيَؤُمَّکُمْ اَکْبَرُکُمْ» (بخاری و مسلم)؛ «هنگامی که وقت نماز فرارسید یکی از شما اذان بگوید و بزرگترین شما امامت کند».
انسس گوید: «اِنَّ النَّبِيَّ ج کٰانَ اِذٰا غَزٰابِنٰا قَوْماً لَمْ يَکُنْ يَغْزُوا بِنٰا حَتّٰي يُصْبِحَ وَيَنْظُرَ، فَاِنْ سَمِعَ اَذٰناً کَفَّ عَنْهُمْ، وَاِنْ لَّمْ يَسْمَعْ اَذٰاناً اَغٰارَ عَلَيْهِمْ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه پیامبر ج با ما به جنگ قومی میرفت تا فرارسیدن صبح نمیجنگید و نگاه میکرد: اگر اذانی میشنید، دست نگه میداشت؛ و اگر اذانی نمیشنید، بر آنها شبیخون میزد».
و در مورد فضیلت اذان، معاویهس گوید: پیامبر ج فرموده است: «اِنَّ الْمُؤَذِّنِيْنَ اَطْوَلُ النّٰاسِ اَعْنٰاقاً يَوْمَ الْقِيٰامَةِ» (مسلم)؛ «همانا گردن مؤذنان در روز قیامت از همهی مردم بلندتر است».
و عبدالرحمن بن عبدالله بن عبدالرحمن بن ابی صعصعهی انصاری مازنی از پدرش نقل کرده است که ابوسعید خدریس بدو گفت: پیامبر ج خطاب به من فرمود: «اِنِّيْ اَرٰاكَ تُحِبُّ الْغَنَمَ وَالْبٰادِيَةَ؛ فَاِذٰا کُنْتَ فِيْ غَنَمِكَ اَوْ بٰادِيَتِكَ فَاَذَّنْتَ بِالصَّلٰاةِ فَارْفَعْ صَوْتَكَ بِالنَّدٰاءِ؛ فَاِنَّهُ لٰايَسْمَعُ مَدَي صَوْتَ الْمُؤَذِّنِ جِنٌّ وَّلٰا اِنْسٌ وَّلٰا شَيْءٌ اِلّٰا شَهِدَ لَهُ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ» (بخاری و نسایی)؛ «میبینم که گوسفند و صحرا را دوست داری؛ پس هر وقت با گوسفندانت یا در صحرا بودی و برای نماز اذان گفتی، صدایت را بلند کن؛ زیرا که جن، انسان و هر چیز دیگری که صدای مؤذن را میشنود، در روز قیامت برای او گواهی میدهند».
و عبدالله بن زید بن عبد ربهس در مورد روش اذان گوید: پیامبر ج خواست که هنگام نماز، ناقوس زده شود؛ امّا به خاطر مشابهت با نصاری، این کار را ناپسند میدانست. شبی در خواب دیدم که مردی به دورم میگشت؛ دو لباس سبز بر تن و ناقوسی در دست داشت. بدو گفتم: ای بندهی خدا! آیا این ناقوس را میفروشی؟گفت: با آن، چه کار داری؟ گفتم: با آن، مردم را به نماز فرامیخوانیم. گفت: آیا تو را به چیزی بهتر از آن راهنمایی نکنم؟ گفتم: بله. گفت: بگو: «الله اکبر الله اکبر، الله اکبر الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد انّ محمداً رسول الله، حيّ على الصلاة، حيّ على الصلاة، حيّ على الفلاح، حيّ على الفلاح، الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله».
عبداللهس گوید: صبح وقتی بیدار شدم، نزد رسول خدا ج رفتم و آنچه را در خواب دیده بودم، برایش بازگو کردم. پیامبر ج فرمود: «اِنَّ هٰذِهِ الرُّؤْيٰا حَقٌّ اِنْ شٰاءَ اللهُ»؛ «اگر خدا بخواهد، این رؤیا، حق است». سپس دستور داد که اذان گفته شود و از آن پس بلالس به همین صورت، اذان میگفت». (ترمذی، ابوداود و ابن ماجه).]
اذان و اقامه در حق مردان، برای نماز فرض، سنّت مؤکده است؛ خواه شخص نمازگزار نماز را [به جماعت بگزارد یا] به صورت تنهایی؛ و خواه نماز وقتی را ادا کند یا نماز فوت شده را قضا آورد؛ و خواه فرد نمازگزار، در سفر باشد یا در حَضَر؛ [یعنی مقیم باشد. و اذان گفتن برای نمازهای پنجگانه و نماز جمعه، سنّت مؤکده است و برای دیگر نمازها، مانند: نماز عید فطر، نماز عید قربان، نمازهای سنّت، نمازهای نفل، نماز استسقاء (طلب باران)، و نماز خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی، هیچگونه مشروعیت و اعتباری ندارد.]
و اذان و اقامه در حق زنان، مکروه میباشد، [زیرا که از ابن عمرب روایت شده است که اذان و اقامه را برای زنان، مکروه و ناپسند میدانست.] و اذانگو در اوّل اذان، چهار تکبیر [الله اکبر] بگوید؛ و در آخر اذان نیز دو بار [الله اکبر] بگوید، همانند سائر الفاظ و جملاتِ اذان [که دوبار گفته میشوند.
و الفاظ و جملات اذان عبارتند از: «الله اکبر الله اکبر، الله اکبر الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد انّ محمداً رسول الله، حيّ على الصلاة، حيّ على الصلاة، حيّ على الفلاح، حيّ على الفلاح، الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله».
و در مورد روش اذان، حدیث عبدالله بن زید بن عبد ربهس پیشتر آمد؛ و مستحب است که مؤذن، دو الله اکبر را با یک نفس بگوید؛ عمر بن خطابس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا قٰالَ الْمُؤَذِّنُ: اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ، فَقٰالَ اَحَدُکُمْ: اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ، ثُمَّ قٰالَ: اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ، قٰالَ: اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ...» (مسلم و ابوداود)؛ «هرگاه مؤذن گفت: الله اکبر الله اکبر، و یکی از شما گفت: الله اکبر الله اکبر و جواب او را داد؛ سپس مؤذن گفت: اشهد ان لا اله الا الله، و یکی از شما در پاسخ گفت: اشهد ان لا اله الا الله...»؛ این حدیث به طور آشکار دلالت میکند بر این که مؤذن، دو الله اکبر را با یک نفس بخواند و شنوندهی اذان هم به همان صورت پاسخ بدهد.]
[و در اذان] به هنگام گفتن «شهادتین» [«اشهد ان لا اله اله الله» و [«شهد انّ محمداً رسول الله»،] «ترجیع» وجود ندارد. [ترجیع: عبارت است از دو بار تکرار شهادتین با صدای بلند، پس از دو بار گفتن آن با صدای آهسته؛ و از دیدگاه علماء و صاحبنظران فقهی مذهب شافعی، در اذان، «ترجیع» سنّت است.]
و [الفاظ و جملات] «اقامه» نیز مثل [الفاظ و جملات] «اذان» است؛ با این تفاوت که پس از گفتن «حيّ على الفلاح» در اقامه، دوبار «قَدْ قٰامَتِ الصَّلٰاةُ» بگوید. [و جملات و الفاظ اقامه بدین صورت است:
اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ، اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ، اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ الله، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ الله، حيّ على الصلاة، حيّ على الصلاة، حيّ على الفلاح، حيّ على الفلاح، قد قامت الصلاة؛ قد قامت الصلاة؛ الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله».]
و در اذان بامداد، پس از گفتن «حيّ على الفلاح»، دوبار جملهی «اَلصَّلٰاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ»؛ «نماز، بهتر از خواب است» را اضافه کند. [از ابومحذورهس روایت است که پیامبر ج اذان را بدو آموزش داد؛ و در آن آمده است که: «حيّ على الفلاح، حيّ على الفلاح؛ الصلاة خير من النوم؛ الصلاة خير من النوم»؛ این جمله در اذان صبح گفته شود؛ الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله» (نسایی).
و امیر صنعانی در کتاب «سبل السلام» (۱۲۰/۱) از ابن ارسلان نقل کرده است: مشروعیت تثویب (گفتن الصلاة خير من النوم)، در اذان صبح است؛ چون برای بیدار کردن کسانی است که خوابیدهاند.]
مؤذن باید جملات و الفاظ اذان را به آرامی و آهستگی و درنگ و تأنّی بگوید و الفاظ و جملات اقامه را به کوتاهی و سرعت ادا نماید. و گفتن اذان به زبان فارسی جایز نیست و کفایت نمیکند؛ اگر چه دانسته شود که آن اذان است؛ بنا به ظاهرترین قول. [از این رو، اذان گفتن جز به زبان عربی صحیح نیست؛ پس اگر با زبانی غیر از زبان عربی اذان گفت، اذان او صحیح نیست؛ خواه دانسته شود که آن اذان است، یا دانسته نشود.]
[مواردی که در اذان، مستحب و پسندیده است:]
و برای فرد اذانگو، مستحب است که:
* فردی صالح و نیکوکار و شایسته و برازنده باشد.
* [نسبت به] سنّتهای اذان، دانا و آگاه باشد.
* نسبت به وقتهای نماز، دانا باشد.
* مؤذن با وضو و طهارت باشد؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «لٰا يُؤَذِّنُ اِلّٰا مُتَوَضِّيءٌ» (ترمذی)؛ «فقط شخص با وضو، اذان گوید».]
* مؤذن به هنگام اذان، رو به قبله بایستد؛ [زیرا این عمل از پیامبر ج ثابت شده و تا به امروز نیز در میان مسلمانان ادامه دارد. ابن منذر گوید: اجماع، بر این است که به حالت ایستاده اذان گفتن، سنّت است؛ چون برای شنیدن، بهتر و رساتر است؛ و همچنین سنّت است که مؤذن رو به قبله بایستد؛ چرا که مؤذنانِ پیامبر خدا ج همواره رو به قبله اذان میگفتند.] مگر آن که مؤذن [به خاطر ضرورت سفر یا گِل و لای] در حالت سواره باشد، [که در آن صورت میتواند به هنگام اذان، رو به قبله نباشد.]
* مؤذن، دو انگشت خویش را در دو گوش خود قرار دهد؛ [زیرا رسول خدا ج بلالس را بدین کار فرمان داد و فرمود: «اِنَّهُ اَرْفَعُ لِصَوْتِكَ» (ابن ماجه)؛ «نهادن انگشت در گوشها، به هنگام اذان، تو را در رساتر شدن آوازت کمک میکند».
و ابوجحیفهس گوید: «رَأَيْتُ بِلٰالاً يُّؤَذِّنُ وَيَدُوْرُ وَيَتَّبِعُ فٰاهُهٰا هُنٰا وَهٰاهُنٰا وَاِصْبَعٰاهُ فِيْ اُذُنَيهِ» (ترمذی)؛ «بلالس را دیدم که اذان میگفت و به هنگام اذان گفتن، میچرخید و دهانش را (به «حيّ على الصلاة» و «حيّ على الفلاح») به اینجا و آنجا (راست و چپ) میچرخاند و دو انگشت خویش را در گوشهایش قرار میداد».]
* به هنگام گفتن «حيّ على الصلاة»، صورت خویش را به سمت راست و به هنگام «حيّ على الفلاح» ، صورت خود را به سمت چپ بگرداند؛ [زیرا ابوجحیفهس گوید: «اِنَّهُ رَأَيَ بِلٰالاً يُّؤَذِّنُ. قٰالَ: فَجَعَلْتُ اَتَتَبَّعُ فٰاهُ هٰاهُنٰا وَهٰاهُنٰا بِالْاَذٰانِ» (بخاری و مسلم)؛ «بلالس را دیدم که اذان میگفت. ابوجحیفهس گوید: من دهان بلال را که به سمت راست و چپ میچرخاند، نگاه میکردم».]
* به هنگام اذان، صورت خویش را در صومعه و حجره بچرخاند. [صومعه: بنایی که سر آن، به شکل مخروط باشد و غالباً در زمانهای گذشته، چنین بناهایی برای گفتن اذان، انتخاب میشدهاند.]
* در میان اذان و اقامه، به اندازهای فاصله بیاندازد که اشخاصی که پایبند به نماز جماعت هستند، بتوانند به نماز حاضر شوند و به جماعت برسند؛ البته در صورتی که وقتِ مستحبِ نماز را در نظر بگیرد. [از این رو، اگر چنانچه از فوت شدن وقت مستحب نماز میترسید، پس نماز را به تأخیر نیاندازد.
به هر حال، لازم است که بین اذان و اقامه به اندازهای که شخص نمازگزار بتواند خود را برای نماز و حضور در آن آماده کند، فاصله وجود داشته باشد؛ چرا که در غیر این صورت، غرض از گفتن اذان که همان آماده شدن برای نماز است از بین میرود.
ابن بطال گوید: هیچ حدّ و اندازهی معینی برای این فاصله تعیین نشده است؛ لذا فاصلهی بین اذان و اقامه، به اندازهای باشد که نمازگزاران بتوانند به جماعت برسند.]
* و در نماز مغرب، در میان اذان و اقامه، به اندازهی قرائت سه آیهی کوتاه، یا به اندازهی برداشتن سه قدم، فاصله قرار دهد.
و اذان گو، پس از اذان، مردم را به سوی نماز فراخواند و چنین بگوید: «اَلصَّلٰاةُ! اَلصَّلٰاةُ! يٰا مُصَلِّيْنَ!»؛ «ای نمازگزاران! بشتابید به سوی نماز؛ بشتابید به سوی نماز».
[مواردی که در اذان، مکروه است:]
موارد زیر در اذان مکروه است:
* اقامه گفتن و اذان دادن شخص بیوضو.
* اذان گفتن شخص جنب و ناپاک.
* اذان گفتن بچهای که عاقل و دارای قدرت تمییز و تشخیص نباشد.
* اذان گفتن شخص دیوانه.
* اذان گفتن شخص مست.
* اذان گفتن زن.
* اذان گفتن فرد فاسق [عیاش؛ اَلوات؛ بیبند و بار؛ هرزه؛ خوشگذران.]
* اذان گفتن شخص در حالت نشسته؛ [زیرا اجماع علماء و صاحبنظران اسلامی بر آن است که به حالت ایستاده اذان گفتن، سنّت است؛ چون برای شنیدن و شنواندن، بهتر و رساتر است.]
* سخن گفتن در اثنای اذان و اقامه؛ از این رو، اگر چنانچه اذان گو، در اثنای اذان و اقامه، سخن گفت، برای وی مستحب است که اذان خویش را اعاده نماید؛ ولی اعادهی اقامه مستحب نمیباشد.
* و اذان و اقامه گفتن برای خواندن نماز ظهر در روز جمعه، آن هم در شهر [ی که در آن نماز جمعه بر پا میشود،] مکروه است.
و هرگاه یک نماز از وی قضا شد، در آن صورت برای نماز فوت شده، هم اذان بگوید و هم اقامه؛ و همچنین، هرگاه چندین نماز از وی فوت شد [و خواست تا در یک وقت، همه را قضا بیاورد،] در آن صورت، برای نخستین نماز فوتی، هم اذان بگوید و هم اقامه؛ [و در مورد دیگر نمازهای فوتی، آزاد و مختار است؛ این طور که اگر خواست، میتواند برای هر نماز، اذان و اقامه بگوید؛ و اگر هم خواست میتواند تنها به گفتن اقامه، اکتفا نماید.]
بنابراین، هرگاه مجلس قضا آوردنِ همهی نمازهای فوتی، متّحد باشد؛ [یعنی همه را در یک وقت قضا بیاورد؛ و برای نخستین نماز فوتی، هم اذان بگوید و هم اقامه؛ در آن صورت] مکروه است که برای دیگر نمازهای فوتی، اذان بگوید و اقامه را ترک نماید.
و هرگاه کسی صدای اذان مسنون را از اذانگو شنید، [در آن صورت، برایش مستحب است که] از کارها و مشغلههای خویش دست بشوید و آنچه را که مؤذن میگوید، تکرار نماید؛ با این تفاوت که هرگاه اذانگو «حيّ على الصلاة» و «حيّ على الفلاح» میگوید، او بگوید: «لا حول ولا قوة الا بالله».
و هرگاه اذانگو، «الصلاة خير من النوم» گفت، او بگوید: «صَدَقّتَ وبَررتَ»؛ «راست گفتی و نیکو گفتی»؛ و یا چنین بگوید: «مٰا شٰاءَ اللهُ [کٰانَ وَمٰا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَکُنْ]»؛ «آنچه خدا خواهد [میشود؛ و آنچه نخواهد، نمیشود».]
و آنگاه [پس از آن که اذان به پایان میرسد، هم فرد اذانگو و هم فرد شنونده، برای پیامبر ج] طلب وسیله کنند و بگویند: «اَللّٰهُمَّ رَبِّ هٰذِهِ الدَّعْوَةِ التّٰامَّةِ وَالصَّلٰاةِ الْقٰائِمَةِ آتِ مُحَمَّدًا الْوَسِيْلَةَ وَالْفَضِيْلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقٰاماً مَّحْمُودًا الَّذِيْ وَعَدْتّهُ»؛ «خداوندا! ای پروردگار این دعوت کامل و نماز بر پا شده؛ وسیله و فضیلت را به محمد ج عطا فرما و در روز رستاخیز، او را به مقام محمود و ستودهای که بدو وعده دادهای، مبعوث گردان».
[ابوسعیدس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا سَمِعْتُمُ النِّدٰاء فَقُوْلُوْا مِثْلَ مٰا يَقُوْلُ الْمُؤَذِّنُ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه اذان را شنیدید، مثل آنچه که مؤذن میگوید، بگویید».
و عمر بن خطابس گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه یکی از شما با الله اکبر الله اکبر مؤذن، بگوید: الله اکبر الله اکبر، و با اشهد انّ محمداً رسول الله مؤذن، بگوید: اشهد انّ محمداً رسول الله، و با حيّ على الصلاة مؤذن، بگوید: لا حول ولا قوة الا بالله، و با حيّ على الفلاح مؤذن، بگوید: لا حول ولا قوة الا بالله، و با الله اکبر الله اکبر مؤذن، بگوید: الله اکبر الله اکبر؛ و با لا اله الّا الله مؤذن، از ته قلب، لا اله الّا الله بگوید، وارد بهشت میشود.» (مسلم و ابوداود.)
و عبدالله بن عمرب گوید: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «اِذٰا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ فَقُوْلُوْا مِثْلَ مٰا يَقُوْلُ؛ ثُمَّ صَلُّوْا عَلَيَّ، فَاِنَّهُ مَنْ صَلّٰي عَلَيَّ صَلٰاةً، صَلَّي اللهُ بِهٰا عَلَيْهِ عَشْراً؛ ثُمَّ سَلُوا اللهَ لِيَ الْوَسِيْلَةَ؛ فَاِنَّهٰا مَنْزِلَةٌ فِي الْجَنَّةِ لٰا تَنْبَغِيْ اِلّٰا لِعَبْدِ مِنْ عِبٰادِاللهِ؛ وَاَرْجُوْا اَنْ اَکُوْنَ اَنَا هُوَ؛ فَمَنْ سَأَلَ اللهَ لِيَ الْوَسِيْلَةَ حَلَّتَ عَلَيْهِ الشَّفٰاعَةُ» (مسلم، ابوداود، ترمذی و نسایی)؛ «هرگاه ندای مؤذن را شنیدید، آنچه را میگوید تکرار کنید؛ سپس بر من صلوات بفرستید؛ چون هر کس بر من یک صلوات بفرستد، خداوند در برابر آن، ده صلوات بر او میفرستد؛ آنگاه از خدا برایم طلب وسیله کنید که مقامی است در بهشت که تنها به یکی از بندگان خدا داده میشود و امیدوارم که آن بنده، من باشم؛ پس کسی که از خداوند، برای من طلب وسیله کند، شفاعت، شامل حالش میگردد».
و جابربن عبداللهس گوید: پیامبر ج فرمود: «هر کس، پس از شنیدن اذان بگوید: «اَللّٰهُمَّ رَبِّ هٰذِهِ الدَّعْوَةِ التّٰامَّةِ، وَالصَّلٰاةِ الْقٰائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الْوَسِيْلَةَ وَالْفَضِيْلَةَ وَابْعَثْهُ مَقٰاماً مَحْمُوْداً الَّذِيْ وَعَدْتَهُ»؛ شفاعت من در روز قیامت، شامل حال او میگردد». (بخاری، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)]