فقه احناف در پرتو آیات قرآن و احادیث

فهرست کتاب

باب: پیرامون «قضا آوردن نمازهای فوت شده»

باب: پیرامون «قضا آوردن نمازهای فوت شده»

[خداوند بلندمرتبه پیرامون نمازها می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ كَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ كِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا١٠٣[النساء: ۱۰۳] «بی‌گمان نماز بر مؤمنان، فرض و دارای اوقات معلوم و معین است».

و انس بن مالکس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ نَسِيَ صَلٰاةً اَوْ نٰامَ عَنْهٰا فَکَفّٰارَتُهٰا اَنْ يُّصَلِّيْهٰا اِذٰا ذَکَرَهٰا» (مسلم)؛ «هر کس نمازی را فراموش کند یا به خواب برود و نمازش را نخواند، کفّاره‌ی آن، این است که هرگاه به یادش آمد، آن را بخواند».

از این رو، بر فرد مسلمان، واجب است که نمازها را در اوقات معین آن ادا نماید و تأخیر نماز از وقت آن بدون عذر، درست نیست؛ و هر کس از روی عذر یا فراموشی، نماز را از وقت آن به تأخیر انداخت، قضا آوردن آن بر وی، پس از برطرف شدن آن عذر، لازم است؛ و قضا آوردن نمازهای فرض، فرض است و قضا آوردن نمازهای واجب، واجب می‌باشد؛ ولی نمازهای سنّت و نفل، قضا آورده نمی‌شوند؛ مگر آنگاه که پس از شروع کردن در آن‌ها، فاسد شده باشند که در آن صورت، قضا آوردن آن‌ها واجب می‌باشد.

و هرگاه نماز سنّت صبح به همراه فرض آن، از شخص نمازگزار فوت شد، آن را همراه با فرض تا پیش از وقت زوالِ همان روز قضا آورد؛ و اگر چنان‌چه سنّت صبح به تنهایی از وی فوت شد، در آن صورت آن را قضا نیاورد.

ناگفته نماند که هرگاه به یاد نمازگزار آمد که نماز از وی فوت شده فوراً و پیش از فرض همان وقت، آن را قضا بیاورد؛ ولی نباید فراموش کند که قضایی آوردن نماز،‌در وقت‌های سه گانه‌ای که گزاردن نماز در آن‌ها ممنوع و قدغن است نباشد؛ یعنی: وقت طلوع خورشید؛ زوال آفتاب و غروب خورشید.]

رعایت ترتیب میان نمازهای فوت شده و نمازهای وقتی لازم است؛ [از این رو، ادای نماز وقتی، پیش از قضا آوردن نماز فوت شده، جایز نیست.] و همچنین رعایت ترتیب در میان نمازهای فوت شده به ترتیب اصلی نمازها، لازم و ضروری است؛ [بنابراین، - به عنوان مثال: - قضا آوردن نماز فوتی ظهر، پیش از قضا آوردن نماز فوتی صبح، جایز نیست؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «مَنْ نٰامَ عَنْ صَلٰاةٍ اَوْ نَسِيَهٰا فَلَمْ يَذْکُرْهٰا اِلّٰا وَ ُ$$هَو يُصَلّّيْ مَعَ الْاِمٰامِ، فَلْيُصَلِّ الَّتِيْ هُوَ فِيْهٰا ثُمَّ لْيَقْضِ الَّتِيْ تَذْکَرُ ثُمَّ لْيَعُدِ الَّتِيْ صَلّٰي مَعَ الْاِمٰامِ» (سنن دارقطنی و سنن بیهقی)؛ «هر کس نمازی را فراموش کند یا به خواب برود و نمازش را نخواند؛ سپس بی‌آن که نماز قضایی به یادش باشد، همراه با امام، نماز وقتی خود را خواند؛ و در اثنای نماز، به یادش آمد که بر ذمّه‌ی وی نماز قضایی است؛ در آن صورت نمازی که همراه با امام مشغول آن است بگزارد؛ آنگاه نماز قضایی خویش را که به یادش آمده بخواند و پس از آن، نمازی را که همراه با امام خوانده است، اعاده نماید».

و پیامبر ج نیز نمازهای فوت شده‌ی خویش را در جنگ خندق، به ترتیب اصلی نمازها قضا آورد. (ترمذی)

ناگفته نماند که برای «صاحب ترتیب» واجب است که نمازهای فوت شده‌ی خویش را به ترتیب اصلی نمازها قضا بیاورد؛ یعنی اگر از او نماز صبح و ظهر قضا شده است، در آن صورت نخست نماز صبح و بعد نماز ظهر را قضا بیاورد.

و از دیدگاه علماء و صاحب‌نظران اسلامی و فقهی، به کسی «صاحب ترتیب» گفته می‌شود که در عمرش، کمتر از شش نماز از وی فوت شده باشد. و برای صاحب ترتیب واجب است که ترتیب میان قضای نمازهای فوت شده و نمازهای وقتی را مراعات کند؛ و همچنین بر او لازم و ضروری است تا نمازهای فوت شده‌ی خویش را به ترتیب اصلی نمازها، به قضا بیاورد؛ از این رو، هرگاه از صاحب ترتیب، نمازی قضا شد، قبل از خواندن فرض همان وقت، نماز قضایی را به جای آورد و گزاردن نماز وقتی را بر نماز قضایی مقدّم نکند.

و اگر به عکس این قضیه رفتار کرد و نماز وقتی را بر نماز قضایی مقدّم کرد و ابتدا نماز وقت را به جای آورد و پس از آن به خواندن نماز قضایی مشغول شد، در آن صورت بر او لازم است تا نمازهایی را که خوانده، از سر بگیرد و اعاده کند. و توضیح این موضوع در قالب این مثال، روشن و آشکار می‌شود:

مثال برای مراعات کردن ترتیب میان نمازهای فوت شده: اگر از صاحب ترتیب، نمازهای ظهر و عصر فوت شده بود و وی، پیش از آن که نماز ظهر خویش را قضا آورد، به گزاردن نماز عصر مشغول شد، در آن صورت بر وی واجب است تا نخست نماز ظهر خویش را بخواند و نماز عصرش را نیز اعاده کند.

مثال برای مراعات کردن ترتیب میان نمازهای وقتی و نمازهای فوت شده: کسی که صاحب ترتیب است و در عمرش بیش از شش نماز از او فوت نشده، هرگاه نماز صبح از او قضا شود و در وقت نماز ظهر، یادش آمد که نماز صبح را ترک کرده است، در آن صورت اگر چنان‌چه نماز ظهر (نماز وقتی) را پیش از خواندن نماز قضایی گزارد، بر او لازم است تا نخست نماز فوت شده‌ی خویش را بخواند و آنگاه نماز ظهر را اعاده نماید.]

و وجوب ترتیب [میان نمازهای فوت شده، یا میان نمازهای وقتی و قضایی،] به یکی از این امور سه گانه‌ی ذیل ساقط می‌شود:

* اندک بودن وقتِ مستحب [ضِیق وقت]؛ بنا به قول صحیح‌تر. [پس هرگاه فرد نمازگزار اندکی پیش از طلوع خورشید از خواب بیدار شد و به یادش نیز بود که نماز عشاء یا نماز وتر از او قضا شده است، در آن صورت وی ابتدا نماز صبح خویش را بخواند و نماز عشاء‌و وتر فوت شده‌ی خود را پس از طلوع خورشید و بالا آمدن آفتاب قضا بیاورد؛ و در این صورت اعاده‌ی نماز صبح بر او لازم نیست؛ زیرا ترتیب میان نمازهای وقتی (صبح) و قضایی (عشاء یا وتر) به جهت اندک بودن وقت، ساقط شده است.]

* نماز فوت شده، فراموش گردد. [خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ[البقرة: ۲۸۶] «خداوند هیچ کس را بیشتر از اندازه‌ی قدرت و توانش، مکلّف نمی‌کند».

و پیامبر ج نیز می‌فرماید: «رُفِعَ عَنْ اُمَّتِيْ اَلْخَطَأُ وَالنِّسْيٰانُ وَمَا اسْتُکْرِهُوْا عَلَيْهِ» (مسلم)؛ «از امّت من، خطا و فراموشی و آنچه بر آن وادار شده‌اند، برداشته شده است».

از این رو، هرگاه فرد نمازگزار، نماز فوت شده‌ی خویش را فراموش کند و پیش از گزاردن آن، نماز وقتی را در وقتش به جای آورد و پس از آن، نمازهای قضایی‌اش به یادش آمد، در آن صورت، گزاردن نماز وقتی وی درست است و بر او اعاده‌ی آن واجب نیست.]

* و هرگاه نمازهای قضا شده، به شش نماز - به جز نماز وتر - برسد؛ [و نماز وتر را از آن جهت استثنا کردیم،] زیرا نماز وتر، ساقط کننده‌ی وجوب ترتیب در میان نمازهای فوت شده، برشمرده نمی‌شود؛ اگر چه مراعات کردن ترتیب میان نماز وتر و دیگر نمازهای فرض، واجب است.‌ [از این رو، اگر چنان‌چه نماز وتر را پیش از خواندن نماز عشاء گزارد، در آن صورت اعاده‌ی نماز وتر، پس از گزاردن نماز عشاء واجب است.

و اگر چنان‌چه پیش از گزاردن نماز وتر به خواب رفت و تا هنگام طلوع صبح صادق نیز از خواب بلند نشد و بدین ترتیب، نماز وترش قضا شد، در آن صورت بر او لازم است که ابتدا نماز وتر را قضا بیاورد و پس از آن، نماز صبح را بگزارد.

و اگر چنان‌چه به عکس این قضیه رفتار کرد و نماز صبح را بر نماز وتر مقدّم کرد و ابتدا نماز وقت را به جای آورد و پس از آن، به خواندن نماز قضایی مشغول شد؛ در آن صورت بر او لازم است تا نماز صبح را از سر بگیرد و اعاده کند.

بنابراین هرگاه نمازهای فوت شده به شش نماز رسید، فرد نمازگزار می‌تواند هر نمازی را که از نمازهای قضا شده می‌خواهد بر نماز دیگر مقدم سازد. و همچنین، در این صورت می‌تواند نمازهای وقتی خویش را بر نمازهای فوت شده، مقدّم کند و با وجود نمازهای قضایی، نماز وقتی خویش را بخواند.]

و هرگاه ترتیب، به جهت رسیدن نمازهای فوتی به شش نماز [یا بیشتر از آن] ساقط گردید، در آن صورت پس از آن که نمازهای فوت شده رو به کاهش رفت، باز هم ترتیب، دوباره برنخواهد گشت. [مثل این که: از شخصی، ده نماز فوت گردیده است؛ سپس آن شخص، نُه نماز از آن ده نماز را قضا آورده و تنها یک نماز فوتی از آن ده نماز باقی مانده است؛ آنگاه پیش از آن که آن نماز باقی مانده‌ی فوتی را قضا آورد، نماز وقتی را در حالی گزارده که یادآور آن نماز فوتی هم بوده است؛ پس در این صورت، نماز وی جایز و درست است؛ بدان خاطر که ترتیب از وی ساقط شده است.]

و همچنین وجوب ترتیب، دوباره برنخواهد گشت هرگاه که نمازی جدید علاوه از شش نماز فوتی پیشین فوت گردد؛ و این حکم، بنا به قول صحیح در مورد هر دو مسأله‌ی پیشین است [که فتوا نیز بدان است.]

و اگر چنان‌چه نماز فرضِ [وقتی] را در حالی خواند که به یاد داشت که بر عهده و ذمّه‌ی وی، نماز فوتی است - اگر چه آن نماز فوتی، نماز وتر نیز باشد - در آن صورت نماز فرضِ [وقتی] وی فاسد شده است و این فساد، موقوف است؛ این طور که اگر چنان‌چه پیش از قضا آوردن آن نماز فوتی، پنج نماز را خواند در حالی که به یادآورنده‌ی نماز فوتی هم بود، در آن صورت فساد با خارج شدن وقت نماز پنجمِ ادا کرده شده، برطرف می‌گردد و نمازهای پنج‌گانه‌ی او از جای فرض، صحیح گردیده است؛ و پنج نماز با قضا آوردن نماز فوتی پس از خارج شدن وقت نماز پنجم، باطل نمی‌گردد.

و اگر چنان‌چه آن نماز فوتی را پیش از خارج شدن وقتِ نماز پنجمِ ادا کرده شده، قضا آورد، در آن صورت فرض‌های آن باطل شده و نمازهای وی، همگی نفل گردیده است؛ [از این رو، بر وی لازم است که این نمازهای پنج‌گانه‌ای را که قبل از قضا آوردن آن نمازِ فوتی خوانده است، قضا آورد.]

و هرگاه تعداد نمازهای فوت شده، بسیار شد؛ در آن صورت نیاز به این دارد که هر نمازی را در هنگام قضا آوردن، تعیین نماید. و اگر چنان‌چه [برای او، تعیین کردن هر نمازی، سخت و دشوار بود و ] به دنبال سهولت و آسانی این کار بود، پس چنین نیت کند که وی [به عنوان مثال:] اوّلین نماز ظهر فوتی خود یا آخرین نماز ظهر فوتی خویش را قضا می‌آورد.

و همچنین هرگاه خواست که روزه‌ی دو ماه رمضان را که بر ذمّه و عهده‌ی وی است قضا نماید، در آن صورت نیز می‌تواند بنا به یکی از این دو تصحیح مختلف، روزه‌ی فوت شده را قضا نماید؛ [یعنی هم می‌تواند هر روزه‌ای را در هنگام قضا آوردن، تعیین نماید. و اگر چنان‌چه برای او تعیین کردن هر روزه، سخت و دشوار بود، در آن صورت می‌تواند روزه را تعیین نکند؛ بلکه به عنوان مثال: چنین نیت کند که اوّلین روزه‌ی فوتی خود یا آخرین روزه‌ی فوتی خویش را قضا می‌آورد.]

و آن که در سرزمین دشمن [دارحرب] مسلمان شده و نسبت به احکام و مسائل اسلامی بی‌خبر و ناآگاه است؛ [از این رو، نه روزه گرفته و نه نماز خوانده و نه زکات پرداخت نموده و نه...]، در آن صورت به جهت ناآگاهی و بی‌خبری از احکام و مسائل دینی، معذور و بخشیده شده [از قضای آن‌ها] تلقّی می‌گردد.